eitaa logo
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
47.2هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
10.5هزار ویدیو
35 فایل
مجموعه کانالهای کشکول معنوی مدیریت : 👈 @mosafer_110_2 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝 #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
#صبر کردن انگیزه میخواهد، دلیل میخواهد، شوق میخواهد، ... انگیزه که نباشد، نمیشود! طاقت نمی آوری! میشکنی... تو! فقط تو! دلیل #صبر منی... ❤️به خاطر تو صبور خواهم بود❤️ چله‌ #مراقبه‌:اختصاصی‌کشکول‌معنوی با #تلنگر های ما همراه باشید ╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ 🆔➯ @kashkoolmanavi ╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻صبر کردن🔻 ✍ قرآن کریم سفارش به می‌کند و می‌فرماید: نصرت و امداد الهی با صابران است. وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (انفال/۴۶) 💢 و استقامت کنید، که خداوند با است! ☝️ سخته. میخواد. ✅️ انقدر کار سختیه، که خدا چند تا پیغمبر فرستاد، که فقط رو یاد مردم بده:😳 ایوب👈 در بیماری. یعقوب👈 در فراق. نوح👈 بر اولاد بد. لوط👈 بر همسر بد. موسی👈 بر مردم نفهم. عیسی👈 بر عالمان بدون عمل و... ، ، ، ، ڪانال‌ ڪشکول_معنوی👇 🆔 ➠ @kashkoolmanavi ◆ 📮نشر دهید، رسانه قرآن و عترت باشید 📡
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻تهدیدهای دشمن🔻 ✍ وقتی که در مسیری قدم گذاشته، که انتهای این مسیر، به انتظارش نشسته.. دیگه هیچ ترسی از دشمن، و تهدیدها و نقشه‌هاش نداره❌ ✔ همون حرفی که ساحرانِ زمان موسی، به فرعون زدند. 👈 وقتی ساحران، معجزه موسی رو دیدند و آوردند، فرعون از دستشون عصبانی شد و گفت: آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ (شعراء/۴۹) 💢 آیا بدون اجازه‌ی من به موسی آوردید؟! لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُم مِّنْ خِلَافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ (شعراء/۴۹) 💢 دستها و پاهای شما را به عکسِ یکدیگر قطع می‌کنم، و همه شما را به دار می‌زنم! 😧 واقعاً این ساحران خیلی عجیبه‼️ کسانی که به جنگِ پیامبر بزرگ خدا (حضرت موسی) اومده بودند... و حالا تازه چند دقیقه بیشتر نیست که آوردند.. ولی چه محکمی داشتند. فرعون داره میگه دست و پاهاتون رو قطع میکنم، شکنجه‌تون میکنم، میکشمتون و کلّی تهدید دیگه...😱 امّا در جواب گفتند:👇 قَالُوا لَا ضَیْرَ إِنَّا إِلَی رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ (۵۰) 💢 گفتند: مهّم نیست، هر کاری که از دستت ساخته است انجام بده! ما بسوی پروردگارمان باز می‌گردیم! و بعد هم دعا کردند:👇 رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَ تَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ (اعراف/۱۲۶) 💢 خدایا! و استقامت بر ما فرو بریز، و ما را مسلمان بمیران! 👌 یعنی این: ✔ سر از تنمان جدا کنید! ✔ دست و پایمان را قطع کنید! ✔ باکی نداریم! ✔ چرا که ما بسوی رهسپاریم! ✅ اونوقت ما سالهاست که آوردیم، ولی به پای مکتب و دینمون حاضر نیستیم یک سیلی بخوریم.😔 یعنی با کوچکترین سختی و بلا، ایمانمون رو از دست میدیم، و زبان به گلایه و شکایت از خدا باز می‌کنیم.🗣 👈 در .👉 ایمانی خوبه که با سختی‌ها و بلاها قوی‌تر بشه، نه ضعیفتر.👌 ، ، ، ، ، ، ، . ✅30روز✅30جزء✅30نکته ڪانال‌ ڪشکول_معنوی👇 🆔 ➠ @kashkoolmanavi ◆ 📮نشردهید،رسانه قرآن وعترت باشید📡
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻صدای الاغ🔻 ✍ قرآن کریم، آدمهایی رو که بی‌جهت، داد و میکنند، به تشبیه کرده:🐴👇️ وَ اغْضُضْ مِن صَوْتِكَ، إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ (لقمان/۱۹) 💢 از صدای خود بکاه و هرگز مزن، چرا که زشت‌ترین صداها، صدای هاست. دلیلش هم اینه که، میگن حیواناتِ دیگه غالباً به واسطه نیازی که دارن صداشون رو بلند میکنن: 👈 چیزی میخوان، یا مشکلی براشون پیش اومده، یا گرسنه هستند، یا... امّا علاوه بر اینکه صدای ناهنجاری داره، گاهی بی‌جهت، و بدون هیچگونه نیاز، و بدون هیچ مقدمه‌ای، وقت و بی وقت شروع میکنه عرعر کردن! ❗️ اونایی که وقت و بی‌وقت، و بدون بهانه، سر این و اون میکشند، دقّت کنند.👈 👈 قرآن میفرماید: صدات رو بیار پائین.. الکی داد نزن: «وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ» ☝️ و ، اگر بی مورد باشه، همیشه امری زشت و ناپسند هست.. حالا:👇 اگر کسی سر پدر و مادرش بزنه چی⁉️ اگر کسی سر زن و بچه‌اش بزنه چی⁉️ اگر کسی سرِ زیر دستاش، کارگرا و کارمنداش، بکشه چی⁉️ اگر کسی خدایی نکرده سر مظلومی بکشه چی⁉️ خدایا! مرا ببخش بخاطر همه فریادهای بی‌موردی که سر دیگران کشیده‌ام..😔 و به من و عطا فرما... ، ، ، ، ، ، . ✅30روز✅30جزء✅30نکته ڪانال‌ ڪشکول_معنوی👇 🆔 ➠ @kashkoolmanavi ◆ 📮نشردهید،رسانه قرآن وعترت باشید📡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#درمحضرقرآن و بر آنچه مى گويند #صــبر ڪن و پـيش از برآمدن آفتاب و پــــيش از غروب به ستايش‌پروردگارت تسبيح گــــوى و پاره اى از شب و به دنبال سجـود به صورت تعقيب و نافله او را #تســبيح گـــوى. 📒سوره مبارڪه ق آیات ۳۹ و ۴۰ باآیات‌ و تلنگر های‌ قرآنی همراه باشید👇 🆔➯ @kashkoolmanavi 📮نشر دهیدورسانه قرآن وعترت باشید📡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#درمحضرقرآن و بر آنچه مى گويند #صــبر ڪن و پـيش از برآمدن آفتاب و پــــيش از غروب به ستايش‌پروردگارت تسبيح گــــوى و پاره اى از شب و به دنبال سجـود به صورت تعقيب و نافله او را #تســبيح گـــوى. 📒سوره مبارڪه ق آیات ۳۹ و ۴۰ باآیات‌ و تلنگر های‌ قرآنی همراه باشید👇 🆔➯ @kashkoolmanavi 📮نشر دهیدورسانه قرآن وعترت باشید📡
🔻صبر و نماز🔻 ✍ قرآن کریم می‌فرماید در گرفتاریهاتون از کمک بگیرید: 🕋 وَ استَعينوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ. (بقره/۴۵) ✍ امام صادق (ع) درباره‌ی این آیه فرمودند: ⚡️ ما يَمنَعُ اَحَدَكُم اِذا دَخَل عَلَيهِ غَمٌّ مِن غُمُومِ الدُّنيا اَن يَتَوَضَّاَ ثُمَّ يَدخُلَ مَسجِدَهُ وَ يَركَعَ رَكعَتَينِ فَيَدعُوَ اللّه فيهِما؟ ⚡️ اَما سَمِعتَ اللّه يَقُولُ: «وَاستَعينوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ»؟ 💢 چه چيز مانع مى‌شود، كه هرگاه بر يكى از شما غم و اندوه دنيايى رسيد، وضو بگيرد و به سجده‌گاهِ خود برود، سپس دو ركعت بگذارد و در آن نماز، برای حلّ گرفتاریش كند؟! 💢 مگر نشنيده‌اید كه خداوند در قرآنش مى‌فرمايد: «از و کمک بگيريد»؟ 📚 تفسير عياشى ج۱، ص۴۳. ✨✨✨✨✨ ☝️ هر وقت که گرفتار شدیم، بجای اینکه اینهمه به این در و اون در بزنیم، و درِ خونه‌ی هر کس و ناکسی رو بزنیم، یه سر هم در خونه‌ی بریم. 🔔️ حلّ تمام مشکلاتمون به دست خداست. 👈 اونوقت این خدا، خودش فرموده در گرفتاریهاتون از کمک بگیرید. یعنی: ✔️ آدرس رو بهمون داده. ✔️ شاه کلید رو هم بهمون داده.🗝 ☝️ خودش تو قرآنش فرموده: تو گرفتاریهاتون به و پناه ببرید... 🌴وَاستَعينوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاة.🌴 پس وضو بگیریم، ✌️ دو رکعت بخونیم. با حرف بزنیم و کنیم. 👌 ✔️ قدرتِ نماز رو، در رفع گرفتاری، دست کم نگیریم. ✔️ خیلی از گره‌های کورِ زندگی، با یک نمازِ خوب باز میشه. 🌺 *اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج* -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
✍️ 💠 در این قحط ، چشمانم بی‌دریغ می‌بارید و در هوای بهاری حضور حیدرم، لب‌هایم می‌خندید و با همین حال به‌هم ریخته جواب دادم :«گوشی شارژ نداشت. الان موتور برق اوردن گوشی رو شارژ کردم.» توجیهم تمام شد و او چیزی نگفت که با دلخوری دلیل آوردم :«تقصیر من نبود!» و او دلش در هوای دیگری می‌پرید و با بغضی که گلوگیرش شده بود نجوا کرد :«دلم برا صدات تنگ شده، دلم می‌خواد فقط برام حرف بزنی!» و با ضرب سرانگشت طوری تار دلم را لرزاند که آهنگ آرامشم به هم ریخت. 💠 با هر نفسم تنها هق هق گریه به گوشش می‌رسید و او همچنان ساکت پای دلم نشسته بود تا آرامم کند. نمی‌دانستم چقدر فرصت دارم که جام ترس و تلخی دیشب را یکجا در جانش پیمانه کردم و تا ساکت نشدم نفهمیدم شبنم اشک روی نفس‌هایش نم زده است. 💠 قصه غم‌هایم که تمام شد، نفس بلندی کشید تا راه گلویش از بغض باز شود و نازم را کشید :«نرجس جان! می‌تونی چند روز دیگه تحمل کنی؟» از سکوت سنگین و غمگینم فهمید این تا چه اندازه سخت است که دست دلم را گرفت :«والله یه لحظه از جلو چشمام کنار نمیرید! فکر اینکه یه وقت خدای نکرده زبونم لال...» 💠 و من از حرارت لحنش فهمیدم کابوس ما آتشش می‌زند که دیگر صدایش بالا نیامد، خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد و حرف را به جایی دیگر کشید :«دیشب دست به دامن (علیه‌السلام) شدم، گفتم من بمیرم که جلو چشمت به (سلام‌الله‌علیها) جسارت کردن! من نرجس و خواهرام رو دست شما می‌سپرم!» از و توکل عاشقانه‌اش تمام ذرات بدنم به لرزه افتاد و دل او در آسمان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پرواز می‌کرد :«نرجس! شماها امانت من دست امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هستید، پس از هیچی نترسید! خود آقا مراقبتونه تا من بیام و امانتم رو ازش بگیرم!» 💠 همین عهد آخرین حرفش بود، خبر داد با شروع عملیات شاید کمتر بتواند تماس بگیرد و با چه حسرتی از هم خداحافظی کردیم. از اتاق که بیرون آمدم دیدم حیدر با عمو تماس گرفته تا از حال همه باخبر شود، ولی گریه‌های یوسف اجازه نمی‌داد صدا به صدا برسد. حلیه دیگر نفسی برایش نمانده بود که عباس یوسف را در آغوش کشید و به اتاق دیگری برد. 💠 لب‌های روزه‌دار عباس از خشکی تَرک خورده و از رنگ پژمرده صورتش پیدا بود دیشب یک قطره آب نخورده، اما می‌ترسیدم این یوسف چهار ماهه را تلف کند که دنبالش رفتم و با بی‌قراری پرسیدم :«پس هلی‌کوپترها کی میان؟» دور اتاق می‌چرخید و دیگر نمی‌دانست یوسف را چطور آرام کند که دوباره پرسیدم :«آب هم میارن؟» از نگاهش نگرانی می‌بارید، مرتب زیر گلوی یوسف می‌دمید تا خنکش کند و یک کلمه پاسخ داد :«نمی‌دونم.» و از همین یک کلمه فهمیدم در دلش چه شده و شرمنده از اسفندی که بر آتشش پاشیده بودم، از اتاق بیرون آمدم. 💠 حلیه از درماندگی سرش را روی زانو گذاشته و زهرا و زینب خرده شیشه‌های فاجعه دیشب را از کف فرش جمع می‌کردند. من و زن‌عمو هم حیران حال یوسف شده بودیم که عمو از جا بلند شد و به پاشنه در نرسیده، زن‌عمو با ناامیدی پرسید :«کجا میری؟» 💠 دمپایی‌هایش را با بی‌تعادلی پوشید و دیگر صدایش به سختی شنیده می‌شد :«بچه داره هلاک میشه، میرم ببینم جایی آب پیدا میشه.» از روز نخست ، خانه ما پناه محله بود و عمو هم می‌دانست وقتی در این خانه آب تمام شود، خانه‌های دیگر هم اما طاقت گریه‌های یوسف را هم نداشت که از خانه فرار کرد. 💠 می‌دانستم عباس هم یوسف را به اتاق برده تا جلوی چشم مادرش پَرپَر نزند، اما شنیدن ضجه‌های کافی بود تا حال حلیه به هم بریزد که رو به زن‌عمو با بی‌قراری ناله زد :«بچه‌ام داره از دستم میره! چیکار کنم؟» و هنوز جمله‌اش به آخر نرسیده، غرش شدیدی آسمان شهر را به هم ریخت. به در و پنجره خانه، شیشه سالمی نمانده و صدا به‌قدری نزدیک شده بود که چهارچوب فلزی پنجره‌ها می‌لرزید. 💠 از ترس حمله دوباره، زینب و زهرا با از پنجره‌ها فاصله گرفتند و من دعا می‌کردم عمو تا خیلی دور نشده برگردد که عباس از اتاق بیرون دوید. یوسف را با همان حال پریشانش در آغوش حلیه رها کرد و همانطور که به‌سرعت به سمت در می‌رفت، صدا بلند کرد :«هلی‌کوپترها اومدن!» 💠 چشمان بی‌حال حلیه مثل اینکه دنیا را هدیه گرفته باشد، از شادی درخشید و ما پشت سر عباس بیرون دویدیم. از روی ایوان دو هلی‌کوپتر پیدا بود که به زمین مسطح مقابل باغ نزدیک می‌شدند. عباس با نگرانی پایین آمدن هلی‌کوپترها را تعقیب می‌کرد و زیر لب می‌گفت :«خدا کنه نزنه!»... ✍️نویسنده: -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
✍️ 💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو می‌کردم این فرشته مرگم باشند، اما نه! من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمی‌دانستم این به عذاب حیدر ختم می‌شود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود. 💠 زن‌عمو با صدای بلند اسمم را تکرار می‌کرد و مرا در تاریکی نمی‌دید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال می‌کردند دوباره کابووس دیده‌ام و نمی‌دانستند اینبار در بیداری شاهد عشقم هستم. زن‌عمو شانه‌هایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره می‌خواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمی‌خورد. 💠 همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم. چطور می‌توانستم دم بزنم وقتی می‌دیدم در همین مدت عمو و زن‌عمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمی‌کشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال می‌خواست مراقب ما باشد. 💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بی‌تابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.» شاید خمپاره‌باران کور می‌کردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل. 💠 گرمای هوا به‌حدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل می‌دیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است. البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، می‌دانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و می‌ترسیدم از اینکه علی‌اصغر آمرلی، یوسف باشد. 💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایه‌ها بود، اما سوخت موتور برق خانه‌ها هم یکی پس از دیگری تمام شد. تنها چند روز طول کشید تا خانه‌های تبدیل به کوره‌هایی شوند که بی‌رحمانه تن‌مان را کباب می‌کرد و اگر می‌خواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتش‌مان می‌زد. 💠 ماه تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری می‌کرد. اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ و گرسنگی سر می‌برید. 💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلی‌کوپترها در آتش شدید داعش برای شهر می‌آوردند. گرمای هوا و شوره‌آب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم می‌خورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شد و حلیه پا به پای طفلش جان می‌داد. 💠 موبایل‌ها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر بود که روی زمین در خون دست و پا می‌زد. همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست مقاومت می‌کردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود. 💠 چطور می‌توانستم شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم. روزها زخم دلم را پشت پرده و سکوت پنهان می‌کردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بی‌خبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد. 💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوش‌مان به غرّش خمپاره‌ها بود و چشم‌مان هر لحظه منتظر نور انفجار که صبح در آسمان شهر پیچید. دیگر داعشی‌ها مطمئن شد‌ه بودند امشب هم خواب را حرام‌مان کرده‌اند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانه‌هایشان خزیدند. 💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خواب‌شان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمی‌برد. پشت پنجره‌های بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بی‌آبی مرده بودند، نگاه می‌کردم و حضور حیدر در همین خانه را می‌خوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش می‌چکید. 💠 دستش را با چفیه‌ای بسته بود، اما خونش می‌رفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه می‌زد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم. دلش نمی‌خواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود... ✍️نویسنده: -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
❤️🕊امام صادق علیه السلام : گفته همه مردم در قبضه حکومت من هستند به جز ۵ دسته 1⃣🍃کسی که بانیت صحیح در هرکاری بر توکل کند ...✨ 2⃣🍃کسی که شبانه روز هنگام ثواب و خطا را بسیار یاد کند .‌‌‌‌‌..✨ 3⃣🍃کسی که هرچه برای خود میپسندد برای دیگران هم بپسندد✨ 4⃣🍃کسی که هنگام مصیبت کند 5⃣🍃کسی که به قسمت الهی باشد و غم روزی نخورد ✨ 📚نصایح صفحه ۲۲۵ 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
✍سختی‌های توأمان با لذت ✅ صبرکردن انقدر کار سختیه، که خدا چند تا پیغمبر فرستاد، که فقط رو به مردم یاد بده:😳 ایوب👈 در بیماری. یعقوب👈 در فراق. نوح👈 بر اولاد بد. لوط👈 بر همسر بد. موسی👈 بر مردم نفهم. عیسی👈 بر عالمان بدون عمل و... 🔚ولی لذتش اینجاست😌 که خودِ خدا میگه؛ 🕋 إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (انفال/۴۶) ✨ همانا خداوند با است! 💢خدا با ماست، به شرط اینکه جمیل داشته باشیم👇 🕋 فَاصْبِر،ْ صَبْراً جَمیلا (معارج/۵) ✨پس صبر كن، صبرى نيكو ✅ صبرِ جمیل، یعنی پیش خدا تسلیم باشیم و در راه اطاعت از خدا صبر کنیم. 😔 نداشته باشیم❌ 😩 بی‌تابى و آه و ناله هم نکنیم❌ 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
📩 🌸حضرت امام صادق علیه السلام🌸 ما من جرعة یتجرّعها العبد احبٌّ الی اللّه‌ عزّ و جلّ من جرعةغیظ یتجرّعها عند تردّدها فی قلبه اِمّا بصبرٍ او بحلمٍ ( الشافی ، ص 554 ) تعبیر زیبا و فصیح این روایت این است که هیج جرعه ای در پیش خدای متعال محبوب تر نیست از آن جرعه خشمی که انسان آن را فرو می برد. هنگامی که انسان عصبانی و خشمگین می شود ، گاهی این خشم خود را در بیان ، در عمل و رفتار غیر متعادل خود بروز می دهد ، فریاد می کشد ، داد می کشد ، 🔵👈 گاهی نیز با دست می زند،چیزی را پرتاب می کند ، اینها همه اش عصبانیّت است، اگر چنانچه انسان بتواند این جرعه خشم را فرو ببرد ، از این حرکات نامتعادل خلاص می شود ... حال این فرو خوردن خشم یا به وسیله ابزار مهم صبر است ، یا به وسیله حلم. صبر آنجایی است که انسان به طور طبیعی آدم حلیمی نیست . حلیم یعنی با ظرفیت ، یعنی جنبه داشتن. 🔵👈 وقتی انسان ظرفیت روحی دارد نه در هنگام خوشحالی خیلی حواسش پرت می شود و کارهای بی رویه می کند ، نه در هنگام عصبانیّت . آن کسی که دارای حلم و ظرفیت نیست ، به خودش فشار بیاورد و صبر کند.صبر یعنی مهار کردن نفس با فشار و زور . (شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی در مقدمه درس خارج مورخ 88/1/18) ❤️ ❤️ 🔍 🔍 🔍 🔍 🔍 🔍 🔍 👌😍 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
🌸🍃﷽🌸🍃 سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ ۚ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (و به آنان می‌گویند:) بر شما بخاطر و ! چه سرانجام آن سرا(ی جاویدان)! سوره رعد آیه ۲۴ 🍂 🍃ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج🍃 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
🔷 راه هماهنگی و موافقت اخلاقی بین مرد و زن در محیط خانواده 📝 ✅ حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 📝 هماهنگی و موافقت اخلاقی بین مرد و زن در محیط خانواده از هر لحاظ و به‌صورت صددرصد برای غیر انبیا و اولیا علیهم‌السلام غیرممکن است. اگر بخواهیم ، گرم و و باشد، فقط باید ، ، ، و را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد. اگر اینها نباشد اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد و همه اختلافات خانوادگی از همین‌جا ناشی می‌شود. 📚 در محضر بهجت، ج۱، ص۳۰۰ 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻چرا از نماز کمک نمی‌گیرید❓ 🔴 امام صادق (ع) فرمودند: ⚡️ ما يَمنَعُ اَحَدَكُم اِذا دَخَل عَلَيهِ غَمٌّ مِن غُمُومِ الدُّنيا اَن يَتَوَضَّاَ ثُمَّ يَدخُلَ مَسجِدَهُ وَ يَركَعَ رَكعَتَينِ فَيَدعُوَ اللّه فيهِما؟ ⚡️ اَما سَمِعتَ اللّه يَقُولُ: «وَاستَعينوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ»؟ 🌴سوره بقره، آیه ۴۵.🌴 💢 چه چيز مانع مى‌شود، كه هرگاه بر يكى از شما غم و اندوه دنيايى رسيد، وضو بگيرد و به سجده‌گاهِ خود برود، سپس دو ركعت نماز بگزارد و در آن نماز، برای حل گرفتاریش دعا كند؟ 💢 مگر نشنيده‌اى كه خداوند در قرآنش مى‌فرمايد: «از صبر و نماز کمک بگيريد»؟ 📚 تفسير عياشى ج۱، ص۴۳. ✨✨✨✨✨ ✍ حضرت می‌فرماید:↶ ☝️ هر وقت که گرفتار شدید،😔 بجای اینکه اینهمه به این در و اون در بزنید، و در خونه‌ی هر کس و ناکسی رو بزنید، یه سر هم در خونه‌ی خدا برید. 🔔️ حل تمام مشکلاتتون به دست خداست. 👈 اونوقت این خدا، خودش فرموده تو گرفتاریهاتون از کمک بگیرید. یعنی: ✔️ آدرس رو بهمون داده.😊 ✔️ شاه کلید رو هم بهمون داده.🗝 ☝️ خودش تو قرآنش فرموده: تو گرفتاریهاتون به و پناه ببرید... 🌴وَاستَعينوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاة.🌴 پس وضو بگیرید، ✌️ دو رکعت بخونید. با خدا حرف بزنید و دعا کنید.😇 👌 ✔️ قدرتِ نماز رو، در رفع گرفتاری، دست کم نگیرید. ✔️ خیلی از گره‌های کورِ زندگی، با یک نمازِ خوب باز میشه. 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻صدای الاغ🔻 ✍ قرآن کریم، آدمهایی رو که بی‌جهت، داد و میکنند، به تشبیه کرده:🐴👇️ وَ اغْضُضْ مِن صَوْتِكَ، إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ (لقمان/۱۹) 💢 از صدای خود بکاه و هرگز مزن، چرا که زشت‌ترین صداها، صدای هاست. دلیلش هم اینه که، میگن حیواناتِ دیگه غالباً به واسطه نیازی که دارن صداشون رو بلند میکنن: 👈 چیزی میخوان، یا مشکلی براشون پیش اومده، یا گرسنه هستند، یا... امّا علاوه بر اینکه صدای ناهنجاری داره، گاهی بی‌جهت، و بدون هیچگونه نیاز، و بدون هیچ مقدمه‌ای، وقت و بی وقت شروع میکنه عرعر کردن! ❗️ اونایی که وقت و بی‌وقت، و بدون بهانه، سر این و اون میکشند، دقّت کنند.👈 👈 قرآن میفرماید: صدات رو بیار پائین.. الکی داد نزن: «وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ» ☝️ و ، اگر بی مورد باشه، همیشه امری زشت و ناپسند هست.. حالا:👇 اگر کسی سر پدر و مادرش بزنه چی⁉️ اگر کسی سر زن و بچه‌اش بزنه چی⁉️ اگر کسی سرِ زیر دستاش، کارگرا و کارمنداش، بکشه چی⁉️ اگر کسی خدایی نکرده سر مظلومی بکشه چی⁉️ خدایا! مرا ببخش بخاطر همه فریادهای بی‌موردی که سر دیگران کشیده‌ام..😔 و به من و عطا فرما... 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻تهدیدهای دشمن🔻 ✍ وقتی که در مسیری قدم گذاشته، که انتهای این مسیر، به انتظارش نشسته.. دیگه هیچ ترسی از دشمن، و تهدیدها و نقشه‌هاش نداره❌ ✔ همون حرفی که ساحرانِ زمان موسی، به فرعون زدند. 👈 وقتی ساحران، معجزه موسی رو دیدند و آوردند، فرعون از دستشون عصبانی شد و گفت: آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ (شعراء/۴۹) 💢 آیا بدون اجازه‌ی من به موسی آوردید؟! لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُم مِّنْ خِلَافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ (شعراء/۴۹) 💢 دستها و پاهای شما را به عکسِ یکدیگر قطع می‌کنم، و همه شما را به دار می‌زنم! 😧 واقعاً این ساحران خیلی عجیبه‼️ کسانی که به جنگِ پیامبر بزرگ خدا (حضرت موسی) اومده بودند... و حالا تازه چند دقیقه بیشتر نیست که آوردند.. ولی چه محکمی داشتند. فرعون داره میگه دست و پاهاتون رو قطع میکنم، شکنجه‌تون میکنم، میکشمتون و کلّی تهدید دیگه...😱 امّا در جواب گفتند:👇 قَالُوا لَا ضَیْرَ إِنَّا إِلَی رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ (۵۰) 💢 گفتند: مهّم نیست، هر کاری که از دستت ساخته است انجام بده! ما بسوی پروردگارمان باز می‌گردیم! و بعد هم دعا کردند:👇 رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَ تَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ (اعراف/۱۲۶) 💢 خدایا! و استقامت بر ما فرو بریز، و ما را مسلمان بمیران! 👌 یعنی این: ✔ سر از تنمان جدا کنید! ✔ دست و پایمان را قطع کنید! ✔ باکی نداریم! ✔ چرا که ما بسوی رهسپاریم! ✅ اونوقت ما سالهاست که آوردیم، ولی به پای مکتب و دینمون حاضر نیستیم یک سیلی بخوریم.😔 یعنی با کوچکترین سختی و بلا، ایمانمون رو از دست میدیم، و زبان به گلایه و شکایت از خدا باز می‌کنیم.🗣 👈 در .👉 ایمانی خوبه که با سختی‌ها و بلاها قوی‌تر بشه، نه ضعیفتر.👌 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻صبر کردن🔻 ✍ قرآن کریم سفارش به می‌کند و می‌فرماید: نصرت و امداد الهی با صابران است. 🕋 وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (انفال/۴۶) 💢 و استقامت کنید، که خداوند با است! ☝️ سخته. میخواد. ✅️ انقدر کار سختیه، که خدا چند تا پیغمبر فرستاد، که فقط رو یاد مردم بده:😳 ایوب👈 در بیماری. یعقوب👈 در فراق. نوح👈 بر اولاد بد. لوط👈 بر همسر بد. موسی👈 بر مردم نفهم. عیسی👈 بر عالمان بدون عمل و... 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
🏝انتظار فرج به سبک حضرت زینب(س) ✅در مسیر دستیابی به حاکمیت به وسیله امام عصر عج باید بود، 👈و لکن، ستون خیمه انتظار با و استقامت است که فرمودند:انتظار الفرج بالصبر(تحف العقول، ص: 416) ☝️اما اینها در باب مفاهیم است ✅در روش ، گاهی از مفاهیم می‌شود گذشت و مصادیق را به‌دست آورد و از آنها الهام گرفت مثل اینکه برای تصور شجاعت، بگویی حضرت ع. 👈حال اگر در این انتظار ِ توأم با صبر، ‌به دنبال هستیم که عملاً آن را به تصویر کشیده است: ✅بدون تردید باید گفت که ع تندیس صبر در رکاب ولی خدا و امام زمانش است 👈و در معنایی لطیف از حدیث فوق می‌توان گفت که برای گشایش و فرج، مثل حضرت زینب ع، منتظر فرج باشید؛به بیانی دیگر: ✅✅ داشته باشید با اسوه صبر، زینب علیهاالسلام! استادملایی @𝓴𝓪𝓼𝓱𝓴𝓸𝓸𝓵𝓶𝓪𝓷𝓪𝓿𝓲 ✍️
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 از آیه شریفه (امر به معروف و نهی از منکر کن و بر هر مصیبتی که به تو می رسد، صبر بنما-لقمان17) استفاده می شود که و تحمل و شنیدن ناسزا و تلقی کردن آن چون حلوا و طیبات شیرین و خوشمزه، از لوازم امر به معروف و نهی ازمنکر است. 📝 🔻کانال کشکول معنوی🔻↙️ 🕋 @kashkoolmanavi 🕋
چک سفید خدا 🔻 در به دو گروه داده و فرموده است خودتان مبلغش را بنویسید! یک گروه کسانی هستند که بر ها می‌کنند. چون این افراد ثابت کرده‌اند که حقیقتا خدا را می‌خواهند. «إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ»(زمر، ۱۰) گروه دوم هم افرادی هستند که می‌خوانند. «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ»(سجده، ۱۷) می‌فرماید: هیچ‌کس نمی‌تواند بفهمد برای این‌ها چه آماده کرده‌ام! 🔻کانال کشکول معنوی🔻↙️ 🕋 @kashkoolmanavi 🕋
✳️ : سزاوار است با گرسنگی و بر خرده نان هم شده، آن ( ) را تحصیل و تدریس نماییم، ⬅️و به معارف آن آگاهی پیدا کنیم، ✅که لا تَفْنی عَجآئِبُهُ؛ شگفتی‌های موجود در آن پایان ناپذیر است. 🔻کانال کشکول معنوی🔻↙️ 🕋 @kashkoolmanavi 🕋