eitaa logo
کشکول مذهبی محراب
359 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
668 ویدیو
24 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کشکول مذهبی محراب
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_ده نویســـنده: #ابراهیم
بازگشت به قسمتهای قبل 👆👆 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: امیدوار نیستم و دشمنان را به امید یاری شما تهدید نمی کنم. آیا سزاوار است که شعار دهید و عمل نکنید؟ اما در شام شرایط دگرگون است؛ اینک معاویه پس از تصرف مصر، نظر به شهر بصره دارد. می داند که بصره یا هر شهر دیگر عــراق را نمی تواند با لشکر کشی تصرف کند. او ضرب المثلی را سرمشق راه خود دار داده که می گوید: «تفرقه بینداز و حکومت کن.» روزی از عباس بن ضحاک، جاسوس خود در بصره نامه ای به دستش می رسد؛ نامه ای که فکر او را به خود مشغول می کند. از آن پس فکر بصره دغدغه اصلی اش می شود. عباس بن ضحاک نوشته است: خبر واقعه ی مصر به ما رسید و شنیدیم که حکومت را به دست گرفته و فرماندارش را کشته اید. بدین وسیله چشمان ما روشن و قلب گروهی که خواهان خون عثمان بودند، آرام گردید. ابن عباس فرماندار بصره در شهر نیست و گویا به مکه رفته است. ما از این فرصت بهره جسته و سقوط مصر را به گردن علی خواهیم انداخت. باید از هر روشی برای ایجاد بهره مند شد. تو نیز اگر صلاح میدانی اشخاصی را به نزد ما بفرست. در بصره دوستانی منتظر اقداماتی از سوی ما هستند... معاویه در پاسخ او می نویسد: رأی تو را پذیرفتم. خدا تو را رحمت کند و محفوظ بدارد. بزودی اشخاصی را به نزدتان خواهم فرستاد تا به کمک هم، على را از بصره کوتاه کنید. صبر کن و فراموش نکن که خداوند با صابرین است. بصره پس از جنگ جمل، یک پارچه و متحد با علی نیست، آن هایی که در جنگ کشته ها داده اند، هنوز داغ عزیزان خود را فراموش نکرده اند. هنوز طایفه هایی داغدار و منتظر فرصتی هستند که انتقام های خود را از علی بگیرند. جاسوسان معاویه با پاشیدن بذر نفاق 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: در بین مردم، نارضایتی را دامن می زنند. خشم های فروخورده محبوس و در سینه ها منتظر جرقه ای است تا آتش آن برافروخته شود. معاویه ترجيح می دهد در بین مردم، به جای لشگرکشی به بصره، اردوگاه های نفاق و تفرقه را تقویت کند. می داند که اگر مصر در مدت کوتاهی به چنگش آمد، در بصره شرایط دیگری حکم فرماست. مصر با بصره تفاوت دارد، بصره تا عراق_تا علی۔ بیشتر از چند فرسخ فاصله ندارد، لشگرکشی بدان جا قطعا با شکست مواجه خواهد شد. معاویه می داند که باید از جنگی آشکار به پیکاری پنهان، و از یک حمله ی علنی به یک نفوذ مخفیانه، و از حرکت در روشنایی به ورود در تاریکی تغییر تاکتیک دهد. باید ارتش سری اش را به کوفه بفرستد ابتدا نامه ای به دوست دیرینه اش عمروعاص می نویسد که حالا به آرزوی خود رسیده و در مصر حکومت می کند: تصمیمی گرفته می خواهم آن را عملی سازم و تنها منتظر اعلام نظر تو هستم. به وضع بصره نگریسته و اغلب اهالی آنجا را طرفدار خود و مخالف على و پیروانش یافتم. زیرا على در جنگی که با آنان درگیر شده بود، افرادی از طوایف بصره را کشت و حس انتقام را در آنان شعله ور ساخت. از سویی فتح مصر و کشته شدن پسر ابوبکر، مخالفان على و دوستداران ما را امیدوارتر کرده است. می خواهم عده ای را به سرپرستی ابن الحضرمی، به کوفه بفرستم تا در میان قبیله ی مضره فرود آید، با قبیله ی ازد اظهار دوستی و به قبیله ی ربیعه اخطار نماید و خواستار انتقام خون عثمان و کشته های جمل شود و جنگ علی را با آنان که باعث نابودی برادران و فرزندان و پدرانشان شده است باد آوری کند حال می خواهم بدانم نظرت چیست؟ پیکم را جز به مدت کوتاهی که باید منتظر نوشتن پاسخت بماند، معطل نکن. والسلام.» 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: عمروعاص در پاسخ می نویسد: از نظری که ابزار داشته ای اطلاع یافتم. نقشه ی خوبی کشیده ای؛ خواستن انتقام خون عثمان، حربه ی وی است. از هنگامی که در این جنگ ها به پاخاستیم، هیچ چیزی از سوی تو و ما و مردم، برای دشمنت على از این نظر زیان آورتر نیست و هیچ موضوعی بهتر از این که نوشته ای، دشمنت را گرفتار و اسیر می سازد. پس نظرت را اجرا کن و با تیر تفرقه و نیرنگ بر قلب على بزن... معاویه دست به کار می شود. عبدالله بن عامر بن الحضرمی، را نزد خود فرا می خواند و از او می خواهد با همراهی عده ای دیگر به سوی بصره حرکت کند و در نامه ای خطاب به بصری ها می نویسد: تعهدم به شما این است که سالی دو بار به شما سهم دهم و مالیات و درآمدتان را هرگز نخواهم. پس به چیزی که دعوت می شوید، شتاب کنید. ابن الحضرمی بدون مانعی وارد بصره می شود و در میان قبیله ی بنی تمیم فرود می آید. همراهانش را در بین مردم شهر می پراکند تا مأموریت خود را آغاز کنند. وقتی همه ی عثمانیان از هر سوی و هر قبیله به مویش می خزند و پیرامونش گرد می آیند، احساس آرامش و قدرت و برای به او می دهد که تصمیم می گیرد آشکارتر به تبلیغ علیه علی دست بزند. او روزی در مسجد شهر برای مردم سخنرانی می کند: ای مردم پیشوای هدایت. عثمان بن عفان را علی بن ابیطالب ستمگرانه به پس خواستار انتقام خونش شوید! با کشندگانش بجنگید برگزیدگان شما گرفتار شده اند. اما خداوند در شام و مصر و حجاز، برادرانی نصیب شما کرده است که قدرتی دارند و بیرون از شمارند. 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: پس امیدوار باشید که روز جزای ظالمان نزدیک است و ما به کمک پروردگار، انتقام خون کشته هایتان را از آنان خواهیم گرفت. اولین پاسخی که به دعوت الحضر می داده می شود، کوبنده و دور از انتظار اوست: خدا رسوا و زشت گرداند آن چیزی که برای ما آوردهای چیزی آورده ای که دو رفیقت طلحه و زبیر آوردند و آن جنگ خانمان سوز را شعله ور ساختند. ما با علی بیعت کرده ایم و بر بیعت خود استوار هستیم و انتقام خون عثمان را که دیگر شعاری نخ نما شده است نمی خواهیم. مردی از داخل جمعیت فریاد می زند: خاموش باش مردک! اگر لازم باشد ما بيعت هایمان را با علی میشکنیم. همان مرد پاسخ می دهد: شما چگونه علی را با معاویه همسنگ می دانید در حالی که علی ستونی از ستونهای اسلام بوده و خاندان بنی امیه ستونی از ستون کفر و بت پرستی؟! سپس رو به ابن الحضرمی با صدای بلندتری فریاد می زند: اکنون از ما می خواهی تا شمشیرهایمان را از غلاف در آورده به جان یکدیگر بیفتیم تا معاویه امیر گردد و تو وزیر او شوی و امر حکومت را از علی برگردانیم؟ به خدا قسم هرگز چنین نخواهیم کرد و لنگه کفش های پرو وصله و پینه بسته ی علی را با صدها کاخ و تخت پادشاهی معاویه عوض نمی کنیم. نظرها در هم می آمیزد. مخالف و موافق سخن می گویند. سخن ها چت شعله ور می گردند که به صورت دشنام و بدگویی در می آیند. جنگ ببر طرفداران علی و معاویه. جنگ لفظ است و تهدید. ابن الحضرمی می نگرد و می اندیشد خوب است. آغاز بدی نیست. باید دید به کجا می انجامد. 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: در آن روزها زیاد بن عبید در غیاب ابن عباس، امیر بصره بود. عشایر بصره پیرامونش جمع می شوند. کار ابن الحضرمی بالا گرفته است. اقدامی صورت نداده است. پیروانش افزایش می یابند و شهر دچار دو دستگی و تفرقه می گردد. زیاد که مدیر نالایقی است، نمی تواند تدبیری بیندیشد؛ جز این که اوضاع را به کوفه گزارش دهد و منتظر پاسخی باشد. از سویی، از جان خود نیز بیمناک است. می ترسد عثمانیان به دار الحكومه حمله ور شوند و آسیبی به او برسانند. به فکرش می رسد که برای دوست سابقش صبره رئیس قبیله ی ازد پیغامی بفرستد: صبره بن شیمان! تو سرور قبیله ات و یکی از بزرگان بصره ای. میدانی که کوفه در التهاب است و من از جان خود و بیت المال مسلمين بیمناکم. آیا به من پناه می دهید؟ تا زمانی که ابن عباس باز گردد و اوضاع آرام گردد. صبره پاسخ می دهد: اگر بیایی از تو حمایت می کنم. زیاد شبانه از کاخ فرمانداری بیرون می آید و به قبیله ی ازد وارد می شود. صبره با احترام به استقبالش می رود. او با این که در جنگ جمل مخالفان على بوده است، اما از عمل خود پشیمان شده و مجددا با علی بیعت کرده است. صبره برای زیاد، مسجدی برای نماز و منبری برای خطبه و تختی برای فرمانروایی و نگهبانانی برای حفظ امنیتش فراهم می آورد. زیاد امید و انگیره اش باز می گردد. ادامـــه دارد ... 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌏🌕تقویم نجومی اسلامی🌕🌍 ✴️ پنجشنبه 👈 ۲۶ مهر ۹۷ 👈۱۸ اکتبر ۲۰۱۸ 👈 هشتم صفر ۱۴۴۰ ⭕️ روز تربیت بدنی و ورزش ✅ این پنجشنبه روز مناسبی برای امور زیر است: 🔘 زراعت و کشاورزی 🔘 ساخت و ساز 🔘 جابجایی منزل ❤️ فرزند حاصل از در این پنجشنبه شب، امید میرود از ابدال و یاران امام زمان عج گردد او سخنوری توانا گردد که کلامش در دلها نفوذ کند. انشاالله 👈 مباشرت هنگام زوال ظهر هم بسیار برای فرزند دار شدن مناسب است. ⚫️ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری موجب بیماری میگردد. 🔴 یا در این روز ، موجب درد در ناحیه سر میشود. 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕 پنجشنبه برای بریدن، دوختن، خریدن و پوشیدن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸ززندگیتون شاد🌸 📚 منابع مطالب ما: 📔حلیة المتقین 🗓 مجموعه تقویم های نجومی معتبر 📖 مفاتیح الجنان 🗒تقویم جامع رضوی 📗 بحارالانوار و... 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
کشکول مذهبی محراب
⏪ تفسیر سوره ی یس، آیه 74 ☀️ وَاتَّخَذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَّعَلَّهُمْ یُنصَرُونَ 🌟 و ب
⏪ تفسیرسوره ی یس ، آیه 75 ☀️ لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُّحْضَرُونَ 🌟 (در حالی که آن) خدایان، توان یاری آنان را ندارند و اینها (در قیامت) به عنوان لشگر بتها احضار میشوند. 💠پیام ها💠 ✅1- در گفتگو با منحرفین، سرچشمه ی عقاید آنان را نشانه بگیرید. «لا یستطیعون نصرهم» ✅ 2- کیفر کسی که به جای مطالعه در نعمتها و شکر الهی به سراغ بتها برود، احضار برای ورود به دوزخ است. «محضرون» 📚 تفسیر نور/ جلد 7 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
کشکول مذهبی محراب
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_پانزدهم نویســـنده: #اب
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: شبے از منبــر بالا مےرود و خطــاب به مــردم‌ مے گویــد: اے مــردم شجــاع ازد! اگر مـن در میــان قبیلــه ے بنے تمــیم بــودم و ابن الحضرمے در میــان شــما بــود، انتظـار نداشتــم ڪه با وجــود داشــتن پشتیبانانے چون شما، به وے دســت مےیافتم و اڪنــون نیز او نبایــد امیــدوار باشد به من دست یابــد. ما ایستادگــے شما را در روز جمـــل دیدیم؛ حالا باید همــان گونه ڪه بخاطر باطل پایدارے نشان دادید، در راه حق پایدار به خرج دهیــد و از دین رسول خدا ڪه آماج خاندان منفور بن دفاع ڪنید. در ادامـــه، صبـــره نیـــز خطــاب به قبیله اش می گویــد: ما دیــروز عليــه علــــے بودیــم و امروز در ڪنارش هستیم. شما قبیلــه اے هستیــد ڪه میــدان پیڪارتان پایدارے و سرانجامتان وفــادارے است. زیــاد به شـما پنــاه آورده است، پس از پناهنـــده ے خویــش پشتیبانــے ڪنید و دست نوڪران معاویـــه را از سرتـــــان ڪوتـاه نمایید. زیاد در ڪنار قبیله ے ازد آرام مےگیرد و نامه اے به امــام مےنویسد و مسائــل بصــره را شرح مےدهد. امام نامــه را در جمع یارانش مےخواند و با آنان مشورت مےڪند. یڪے از یارانش ڪه از قبیله ے بنے تمیم است بر مےخیزد و مےگوید: یا امیــــر المؤمنیــــن! مرا به نــزد قبیلـــه ام به ڪوفه بفرست تا آنان را به فرمانبردارے از تو و در بیعت بخوانم و قبیله ے ڪینه توز ازد را بر آنان چیره ساز. یڪے از افــراد قبیلــه ے ازد در پاســخ او مےگوید: ڪینه توز ڪسانـــے هستند ڪه نافرمانـــے خدا ڪنند و با امیــر المؤمنیــن به مخالفــت برخیزند ڪه افراد قبیله ے تو چنینند. اختلاف بيــن افــراد دو قبيلــه بالا مےگیرد. علـــے آنــان را آرام مےڪند و مےگویـد: از اختـلاف و تفرقــه ڪنید. روزے را به باد آور همگــے، گروه اندڪے مشرڪ، ڪینه تــوز و پراڪنده بودیــد. اسلام شما را با هم متحــد ساخت. حال پس از این اتحــاد، پراڪنده نشوید و راه دسته پیــش نگیرید. به خدا سوگنــد، نتیجه ے این شیوه ے شما، ریختــن خــون هـــاے فــراوان و باعــث پشیمانــے اســت. 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: اعین بن ضبیعه از قبیله ے بنــے تمیم براے دلجویــے از امــام مےگویـد: ناراحــت نباشیـد امیــر المؤمنيــن. هنوز چیزے ڪه ناخوشاینــد شمــا باشد، صورت نگرفتــه است. امــام مےگوید: نشنیــدے ڪه افــراد قبیلــه ات به همراه ابن الحضرمــے در صبــر و بر ڪارگزار من شوریده اند و گمراهــان ستمگــــر را علــیه من یارے مےڪنند؟ اعین مےگوید: پس مرا به نــزد آنــان بفرست! من تعهــد مےڪنم ڪه آنــان را به فرمانبردارے از تو باز گردانم. جمعیتشــان را پراڪنده سازم و اخراج ابن الحصرمــے از بصــره یا قتــل او را تضمین ڪنم. علـــے ســرش را تڪان مےدهد و مےگوید: همیــن الساعــه حرڪت ڪن. ليڪن حوادث در قرارگاه فتنـــه در جاے خود آرام نمےایستد. مخالفــان علـــے متحـــد شده و تصمیم مےگیرند بصـــره را فتــح و اعــلام استقــلال ڪنند. اما قبله ے ازد تصمیــم مےگیرند از دارالحڪومه حفاظــت ڪنند و مانــع سقوط حڪومت شوند. بوے جنــگ به شــام مےرسد. سینــه ها جوشــان و دل ها فروزاننـد. شمشیــرها از غلاف ها بیــرون آمده، برق آن ها چشــم ها را خیــره مےسازد. ڪافــے اسـت جرقــه اے زده شود تا آتــش شعله ور گردد. اما خردمنــدان دو قبیله ے ازد و بنــے تمیــم وارد میــدان مےشوند. تمیمی ها به ازدے ها پیغام مےفرستند: شما رفیقتــان را بیــرون ڪنید، ما هم رفیق خود را بیــرون مےڪنیم. هر یڪ از این دو پیــروز شدند، در دایره ے فرمانش در مےآییم. بهتـــر اسـت اینڪ افـراد خود را به ڪشتن ندهیم. اما قبیله ے ازد از این پیشنهـاد بوے نیرنگ را حس مےڪند و پاســخ مےدهد: هرگــز ما از ڪسے ڪه پناه داده ایم حمایــت مےڪنیم و او را بیــرون نخواهیــم ڪرد. 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: برای مدتی بصره آرام می شود. نه جنگ حاکم است و نه صلح بن صبیعه، نماینده ی امام وارد بصره می شود. به جای حضور قبيله اش، به نزد زیاد می رود تا هم حکم نمایندگی خود را به او عرضه کند و هم به مردم بصره بفهماند که از نظر حاکمیت هنوز زیاد حاکم است. سپس به نزد قبیله ی خود می رود، بزرگان قبیله را جمع می کند و می گوید: به چه علت به کشتار یکدیگر مجهز شده اید و فریب افراد کاری چون ابن الحضرمی را می خورید؟ شرم آور نیست که شما از بین خاندان پیامبر و ابوسفیان، به سوی معاویه تمایل یافته اید در حالی که پیش از این با علی بیعت کرده اید؟! پس بیعت خود را نشکنید و به طغیان گری چون معاویه دل نبندید که اگر بر شما غالب شود هرگز از شرش در امان نخواهید بود و از دین و ایمانتان چیزی باقی نخواهد ماند. خبر حضور نماینده ی امام و تأثیر سخنان او، به گوش مخالفان می رسد و آن ها از ترس تأثیر ماندگاری این سخنان و حضور مستمر او در بصره، تصمیم می گیرند که اجازه ندهند «اعین» به اهدافش نزدیک شود و دسیسه و فتنه ای که تدارک دیده اند، شکست بخورد. لذا هجمه ای علیه او آغاز می کنند و وقتی می بینند عده ای از ترس و عده ای می روند و او را به می رسانند. با های داده شده اطراف او را خالی می کنند، شبانه به سراغش می روند و او را به قتل می رسانند. بصره دوباره به بحرانی که بوی می دهد، نزدیک می شود. با کمک قبیله ی ازد و سایر هواداران امام، سپاهی فراهم می آورد آماده ی نبرد می شود. جارية بن قدامه، دیگر نماینده ی امام وارد به می شود. پیام مکتوبی از امام با خود دارد. 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: بر قبیله ی ازد فرود می آید، به نزد زیاد می رود و نامه ی امام را برای آنان می خواند: شما ای مردم بصره! ازپیمان شکنی و دشمنی آشکار با من آگاهید. با این همه جرم، شما را کردم و شمشیر از فراری هایتان برداشتم و استقبال کنندگان را پذیرفتم و از گناه شما چشم پوشیدم. اگر بار دیگر کارهای ناپسند و اندیشه های نابخردانه، شما را به مخالفت و دشمنی با من بکشاند، سپاه من آماده و پا در رکابند و اگر مرا به حرکت دوباره به سوی بصره مجبور کنید، حمله ای بر شما روا دارم که جنگ جمل در برابر آن بسیار کوچک باشد. قبیله ی ازد بر بیعت خود استوار است و قول همکاری با جاریه را می دهد. جاريه راه می افتد تا نزد قبیله اش بنی تمیم برود، لیكن از او به سردی استقبال می کنند. آنان هنوز بر حمایتشان از نماینده ی معاویه اصرار دارند و به بیعت خود با علی پشت کرده اند. آن ها جاريه را از خود طرد می کنند. او به ناچار به نزد قبیله ی ازد باز می گردد و می گوید که چاره ای جز با آنان ندارند. هر دو گروه، سواره و پیاده، مسلح می شوند. بصره در وضعیت یک شهر جنگی قرار می گیرد. الحضرمی با قبیله ی بنی تمیم و زیاد با قبیله ی ازد، مقابل هم صف آرایی می کنند. جنگ آغاز می شود. الحضرمی بر خلاف تصورش، سپاه زیاد را مقاوم و یاران خود را پراکنده می بیند. مردان قبیله ی بنی تمیم اطراف او را خالی می کنند. الحضرمی با صلابت می جنگد، اما مقاومت با نیرویی اندک در برابر نیروهای با انگیزه ی قبیله ازد، امکان پذیر نیست. لذا او مجبور به عقب نشینی می شود. باعده ی کمی از یاران وفادارش به منزلش پناه می برد که دژ نسبتا محکمی است. مقاومت را از پشت دیوارها ادامه می دهد. به او پیغام می دهد که خود را تسلیم کند تا از خونش درگذرند. اما او راه مقاومت را در پیش می گیرد. 🌍 @kashkoolmazhabimehrab