eitaa logo
کشکول زندگی
757 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
7 فایل
🦋کشول زندگی ¦ محفل خانواده‌های دوست‌داشتنی 🌼خندوانه و خوشبختی 📖پندانه و نکات تربیتی 💗عاشقانه و روابط خانوادگی 🏠همسرانه و ترفندخانه‌داری 💡تلنگرانه و موفقيت در زندگی 👤مدیر @bahar_bavar 🔰کانون @fowj_media 📢تبلیغ @rowshanan_ir 🌐سایت fowjmedia.com
مشاهده در ایتا
دانلود
عموقاسم_نسخه عربی.mp3
5.51M
🎧 🎧 نسخه عربی سرود " عـــــــــــــــــموــقــــاســـــــــــــــم " در عراق تولید شد. 🎤 با صدای: ملا اشرف التمیمی ( خواننده قطعه سلام یا مهدی ) ✍ شاعر: ابراهیم الصدیق 🆔️ @kashkul_zendegi
9.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️دست نوشته شهید سلیمانی در وصف لحظه‌ای که میخواست وارد ضریح مطهر حضرت زینب (سلام الله علیها) شود... 🆔️ @kashkul_zendegi
7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی آقا مهدی باکری برای جنازه برادرش هم پارتی‌بازی نکرد...! 🆔 @kashkul_zendegi
انتخابات به منزله مشتی محکم بر دهان دشمنان انقلاب است. 🆔 @kashkul_zendegi
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥کنایه جلیلی به پزشکیان در جمع هوادارانش در خرم آباد 💥جلیلی: ملت ما امروز کوچکترین جسارت را به سردار سلیمانی بر نمی‌تابد. 💥تعبیر نامناسب پزشکیان درباره سردار شهید حاج قاسم سلیمانی 🆔️ @kashkul_zendegi
✍ واکنش زینب سلیمانی به صوت جنجالی ظریف 🔸ظریف بخوانید اما درشت تکرار کنید ... 🔹راست میگوید که میدان با میز فرق دارد، او اساساً حاصل یک تَکرار بی جاست، نه یک‌اقدام بجا 🔸آقای دیپلمات شما یادتان نمی آید، مرد میدان ما آن روز که در زیر آفتاب سوزان جنوب پوست می انداخت تو در حال درست کردن اتوی کت و شلوارت در نیویورک بودی و در حال نوشتن پیش نویس ۵۹۸ و جام زهر تو سنگین تر از خودکار را بلند نکرده ای تا داغی قنداقه آفتاب خورده کلاش را زیر آفتاب داغ خوزستان در دستت حس کنی و مجبور نبوده ای آب آفتاب خورده بخوری و روی خاک دراز بکشی و خون رفقایت را که روی صورتت پاشیده پاک کنی و تکه های بدنشان را درون گونی جمع کنی و برای والدینشان ببری. 🔹آن روز که مرد میدان ما اشرار تنیده در کالبد خسته سیستان را ازاله میکرد هم تو در سعد آباد با همین مستر ریش قشنگ در حال مالیدن پاچه اروپایی ها برای امضای ننگین سعد آباد بودید شما قفل های زیادی زده اید از تاسیسات هسته ای تا دهان منتقدان... 🔸حق داری قتیل نیمه شب جمعه دی ماه بغداد را مقصر ناکامی هایت بدانی. او مرد میدان بود و امنیت مذاکرات شما را هم تامین میکرد. 🔹 *تو با کَری ور میرفتی و قدم میزدی، که او در ادلب، حلب، نبل و الزهرا و موصل خاکریز به خاکریز دنبال شهادت و فتوحات شیربچه های انقلاب خمینی بود. مکتب ولنجک نمیفهمد عمق استراتژیک اندیشه روستای قنات ملک رابُر کرمان را. 🔸آقای دیپلمات این حنایی که امروز بر کاکل ملت میبندید دیگر رنگی ندارد کار اندیشه غرب لیس شما تمام است مذاکرات و ورق پاره برجام شما به جهنم خواهد رفت و خودتان به جایی آنطرف تر از برجام اما راکت های غزه به تلاویو رسیده است موشکهای انصار الله به ریاض صاروخ های حزب الله به دیمونا صدای پوتین ما را پشت دیوارهای حیفا بشنوند. 🔹آقای دیپلمات دوست دارید نقش شمارا در " گاندو۳ " چه کسی بازی کند؟ یادت هست کدخدای شمارا خدای ما با شنهای طبس خار کرد؟ 🔸 یادت باشد خون فرمانده دامن گیر است جناب! سرخاب و سفیدآب دیپلو_ماتیک سازشگرانه را با کدام آب و صابون میشود پاک کرد. 🔹گرد خاک شلوارتان را بعد از زانو زدن در مقابل امیر کویت چه کسی پاک کند؟ اینجا محاسن مردان خدا با خون خضاب میشود و لباسشان در آتش اشتیاق وصل خاکستری میشود. 🔸سهم شما از سازش ۱۰۰ سکه بود و یک مدال حلبی از دست پرزیدنت، سهم او یک موشک بود و یک نشان ذوالفقار از نائب امام عصرش. 🆔 @kashkul_zendegi
به نام خدای مهربان به مناسبت اولین سالگرد شهدای «حادثه‌ی تروریستی» کرمان در مراسم سردار دل‌ها 💔سهم مادری💔 ✍ قصه‌ی مادر که تمام شد، فرشته‌ی خواب چشمان کودک را بست و او را در آغوش کشید. مادر حلقه مویی را از پیشانی دختر کنار زد. سپس گونه‌ی او را بوسید و کنارش به خواب رفت. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 فرشته‌ی گل‌ها با طبقی از شکوفه‌های صورتی از آسمان پایین آمد. کنار مادر نشست و کودک را روی طبق گذاشت. موهای او پر از شکوفه شد و در خواب خندید. فرشته خواست برود که مادر دامن او را گرفت و گفت: «کودکم را کجا می‌بری؟» فرشته بوسه‌ای بر دستان خسته‌ی مادر زد، سپس خندید و گفت: «بهشت» مادر: «بگذار بیشتر بماند. فقط دو سال برای من بود. تاب دوری ندارم.» فرشته: «باشد؛ یک شب دیگر هم برای تو» مادر: «همه‌اش را می‌بری؟ با آغوش خالی چه کنم؟» فرشته: «اصلا بیا تقسیم کنیم. تو بگو!» مادر: «خنده‌هایش» فرشته: «باشد برای فرشته‌ی لبخند» مادر: «لطافت گونه‌اش» فرشته: «آن‌هم برای فرشته‌ی محبت» مادر: «قد و قامتش چه؟» فرشته: «بسپار به قاب روی دیوار» مادر: «جامه و گوشواره‌اش» فرشته: «این یکی باشد برای تو» مادر: «حلقه‌های مویش» فرشته: «یک روز دیگربرای تو‌، بعد بسپارش به خاک» مادر: «بگو زلالی چشمانش از آن که باشد؟» فرشته: «دل در آن بشوی و بعد آن را هم بسپار به فرشته‌ی صداقت» مادر سوخت... چشمانش بارید... زیر لب گفت: «با دل عاشقم چه کنم؟» فرشته: «در سینه نگهدار تا به وصالش درآیی.» مادر راضی شد. فردای آن شب باز فرشته آمد. اشک بر گونه‌ی مادر لغزید. دامن فرشته را گرفت و گفت: « مرا نمی‌بری؟» فرشته گفت: « اندکی صبر کن! شاید فرشته‌ای دیگر در راه باشد.» سپس کودک را به آسمان برد. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 چند شکوفه از طبق ریخت. دستان مادر پر از شکوفه‌ی صورتی شد. آن‌ها را جای خالی کودک پاشید و سهمش را مرور کرد؛ همه را داده‌بود. مانده بود: مشتی لباس و جفتی گوشواره‌ عکسی بر سینه‌ی دیوار یک دفتر پر از خاطره و یک دل عاشق ❤ به فکر فرو رفت، بعد از عروج «سردار»، از خدا پسری خواست برای ادامه‌ی راه سردار؛ اما ...دختر شد. زیر لب گفت: «دخترم فدای راه سردار». باز کنار بستر نشست. به کودکش غبطه خورد. در خیالش از زلالی چشمان کودک جامی برگرفت و دل عاشقش را در آن شست. سپس آن را میان شکوفه‌ها رها کرد. بعد به آسمان چشم دوخت و منتظر ماند. فرشته‌ای دیگر در راه بود... ✍ ملیحه طهماسبی 🆔️ @kashkul_zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بگو سردار من، دلدار من فرمانده بیدار من... از دل بگو، از جان بگو لب تر کن ای طوفان... 🆔 @kashkul_zendegi
12.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ ای فتح القلوب، ای مرد میدان ⁉️ آیا به راستی چهار سال گذشت؟ هنوز هم با تردید در این باره سخن می‌گویم ... 🌹نمیدانم کدام یک از ۳۱۳ نفرخواهی بود، ولی حتما روزی برخواهی گشت در کنار مولای زمانمان باشی ... اللــــهم عجــــل لولــــیک الفـــــرج ┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄ 🆔 @kashkul_zendegi
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😭با گریه بگفتند که سردار نیامد 😢 صد ناله و حسرت که سپهدار نیامد 🌷دنیا شده سرتاسرش آغشته به این که 🥀«ای اهل حرم، میر و علمدار نیامد» 🆔 @kashkul_zendegi