#داستانڪ
✍خدایی که سختی های تو را میبیند، تلاش تو را هم میبیند... بیخیال نشو!
دختر زیبای شاه عباس ، فرار کرده بود و در کوچه و خیابان میگذشت تا شب به حجره یک طلبه پناه برد ... به او گفت از خانواده مهمیست که اگر به او پناه ندهد ، بیچاره اش میکند... آقا محمد باقر هم ناگزیر به او پناه داد... دختر زیبای شاه ، شب در حجره خوابید... اما محمد باقر تا صبح نخوابید و دانه دانه انگشتانش را روی چراغ میسوزاند تا مبادا مغلوب وسوسه هایش شود ... صبح شد ، دختر و طلبه را گرفتند و به دربار بردند... شاه گفت وسوسه نشدی؟ طلبه انگشتان سوخته اش را نشان داد ... شاه از تقوای طلبه خوشش آمد و به دخترش پیشنهاد ازدواج با او را داد و دختر قبول کرد! و محمد باقر استرآبادی، شد محمد باقر میرداماد، استاد ملاصدرا و داماد شاه ایران!
همیشه نهایتِ تلاشتو بکن!!
تا نتیجه ی شیرینشو ببینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @ostad_daneshmaand
السَّلَامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ، وَ الدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ، الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ، الْمُونِعَةِ بِالْإِمَامَةِ. السَّلَامُ عَلَيْكَ، وَ عَلَى ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَ نُوحٍ، السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْمَلَائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَ الْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ. يَا مَوْلَايَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، هَذَا يَوْمُ الْأَحَدِ، وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ بِاسْمِكَ، وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ جَارُكَ، فَأَضِفْنِي يَا مَوْلَايَ وَ أَجِرْنِي، فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ، وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ، فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ وَ رَجَوْتُهُ مِنْكَ، بِمَنْزِلَتِكَ وَ آلِ بَيْتِكَ عِنْدَ اللَّهِ، وَ بِمَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ، وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّكَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَيْكُمْ أَجْمَعِينَ.
سلام بر شجره نبوّت، و درخت تنومند هاشمی، درخت تابان و بارور به برکت نبوّت، و خرّم و سرسبز به حرمت امامت، و بر دو آرمیده در کنارت آدم و نوح (درود بر آنها باد) ، سلام بر تو و بر اهل بیت پاک و پاکیزهات، سلام بر تو و بر فرشتگان حلقه زننده بر دورت و گرد آمده بر قبرت، ای مولای من ای امیر مؤمنان، امروز روز یکشنبه و روز تو و به نام توست، و من در این روز میهمان و پناهنده به توأم، ای مولای من از من پذیرایی کن و مرا پناه ده، چه همانا تو کریمی و مهمان نوازی را دوست میداری، و از سوی خدا مأمور به پناه دادنی، پس برآور خواهشی را که برای آن در این روز بسوی تو میل نمودم و آن را از تو امید دارم، به حق مقام والای خود و جایگاه بلند اهل بیتت نزد خدا، و مقام خدا نزد شما، و بحق پسر عمویت رسول خدا که خدا بر او و خاندانش همه و همه درود و سلام فرستد.
زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها :
السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ، امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً، أَنَا لَكِ مُصَدِّقٌ، صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوكِ وَ وَصِيُّهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا، وَ أَنَا أَسْأَلُكِ إِنْ كُنْتُ صَدَّقْتُكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنِي بِتَصْدِيقِي لَهُمَا، لِتُسَرَّ نَفْسِي، فَاشْهَدِي أَنِّي طَاهِرٌ بِوَلَايَتِكِ، وَ وَلَايَةِ آلِ نَبِيِّكِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه وآله وسلم.
سلام بر تو ای آزموده شده، آن که تو را آفرید آزمودت، پس تو را به آنچه آزمود شکیبا یافت، من از صمیم قلب به تو ایمان دارم، و بر آنچه پدر بزرگوارت و جانشینش (درود خدا بر آن دو باد) آوردند بردبارم، و از تو میخواهم از آنجا که مؤمن به تو هستم مرا به گروندگان آن دو ملحق سازی تا دلشاد گردم، پس گواه باش که همانا من تنها به ولایت تو و ولایت اهل بیتت (که درود خدا بر همه آنان باد) پاک گشته و دلگرمم.
@asharmadahiii
چهار اثر محبت به اهل بیت - @Maddahionlin.mp3
2.64M
♨️چهار اثر محبت به اهل بیت(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #رفیعی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
@asharmadahiii
رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم)
الزُّهْدُ لَيْسَ بِتَحْرِيمِ الْحَلَالِ، وَ لَكِنْ أَنْ يَكُونَ بِمَا فِي يَدَيِ اللَّهِ أَوْثَقُ مِنْهُ بِمَا فِي يَدَيْهِ.
پارسائی به این نیست که حلال را به خود حرام کنی ولی به این است به آنچه که در دست خداست مطمئنتر باشی از آنچه که در دست خودت باشد.
بحار الانوار، ج ۷۴، ص: ۱۷۴. @asharmadahiii
0e39d8719784cfd082513b9e47b3f62013584382-240p.mp3
3.28M
اگه حالت از همیشه بدتره
زندگیت جهنمه نمیگذره برو امشب پای مادرو ببوس
که بهشت زیر پای مادر
مادر دوست دارم
اگه میگی روضتو میام حسین
تو هم آقا کاری کن برام حسین
برو خونه دست مادرو ببوس که بگیره دستتو امام حسین
مادر دوست دارم
اگه میگی داری درد بی دوا
مادرت رفته به رحمت خدا برو خاک قبر مادرو ببوس به نیابتش برو امام رضا
اگه حالت از همیشه بدتره
زندگیت جهنمه نمیگذره برو امشب پای مادرو ببوس
که بهشت زیر پای مادر
مادر مادر یا زهرا
#دلنشین. @asharmadahiii
دوباره گفتم و دگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم ، جان تو وحسین پسرم
دوباره گفتم و گفتی به روی چشم عزیز
فدای چشم تو ،چشم تو بی بلا مادر
*چی می گفت ام البنین به عباسش؟*
مدام بر لب من،ان یکاد و چهار قل است
که چشم بد ، ز رخت دور ،بهتر از جانم
*عباس من ،عزیز دل من، مرد خونه ی من*
بدون خود و زره نشنوم به صف زده ای
اگر چه بهر تو جوشن کبیر میخوانم
حسین .....
*عزیز دلم ... *
شنیده ام که خودت یک تنه سپاه شدی
شنیده ام که علم بر زمین نمی افتاد
شنیده ام که به آب فرات لب نزدی
فدای تشنگی ات شیر من حلالت باد
*به یاد همه مادرای شهدا*
بگو چه شد لب آن رود ، رود تشنه ی من
بگو چه شد لب آن رود ، ماه کامل من
بگو که در غم تو ، رود رود گریه کنم
کدام دست تو را چید ، میوه ی دل من
بگو که به چشمت ، چه چشم زخم رسید
که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد
بگو بگو که بدانم، چه آمده به سرت 2
بگو بگو که بدانم، چه بر سرم آمد
*عرض آخرم و التماس دعا، *
همین که نام مرا میبرند می گریند
*دیگه به من ام البنین نگید فرمود : "لا تَدْعُوِنِّی وَیْكِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَكِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ" دیگه منو مادران پسران صدا نزنید، منو یاد بچه هام میندازید "كَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِم" من یه پسرایی داشتم که با خاطر این پسران به من ام البنین میگفتن "وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ" دیگه کسی برام نمونده...، یه سوالی ام کرد، "یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ كَمَا أَخْبَرُوا" ای کاش میدونستم دارن درست میگن ، دارن راست میگن ، چیو رو بی بی؟ "بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِیعُ الْیَمِینِ" آیا دست راست عباس منو .....*
همین که نام مرا میبرند می گریند
از این به بعد منو ، آه و چشم تر شده ای
چه نام مرثیه واریست ، مادر پسران
برای مادر تنهای بی پسر شده ای..... @asharmadahiii
دست برد زیر متکا،یه گردنبند بیرون آورد ... دستتو بیار ، دستشو آورد ... این گردنبند رو گذاشت توی دستش،علی یه نگاهی کرد،میخواد حال و هوارو عوض کنه ... فاطمه جان بارک الله ... این نُه سالی که باهم بودیم از هم چیزی مخفی نکردیم ... کجا بوده این ؟! ...
شب عروسیمون دختر حمزه بهم هدیه داد ... منم نگه داشتم،من میمیرم ... بچه هام کوچیکند ... باید بری زن بگیری ... اما دم در خونه که اومد ، این گردنبندو به هرکس بود ، خواست قدم توی خونت بذاره ، این گردنبندو بهش بده بگو این گردنبندو مادر این بچه ها داده ... با بچه های من مهربون باشه ... بچه های من نازدونه هستند ،نازپرورده هستند ... اشکهای علی ریخت ...
همه به ما گفتند که ام البنین برگشت از دره خونه ؛ خب که چی برگشت ؟! .... چرا برگشت؟! ... گفت نمیام توی خونه ... چرا نمیای؟! ... تمام بنی کلاب پشت سرش هستند ... یه وقت دیدن برگشت ، گفت نمیرم توی خونه ... چرا نمیری؟!
گفت اومده به من میگه اینو بگیر ، با بچه هام مهربون باش ...
تا بچه هاش نیان دم در نمیرم داخل ... حسن بیاد ، حسین بیاد،زینب بیاد ، ام کلثوم بیاد ... بعضیا گفتن به قول ما ، همینجا محکم میخ رو میخواد بکوبه ... اومدن آقازاده ها ... ام البنین قدش بلندِ ... یه وقت دیدن خم شد،پاهای حسن رو بوسید ... بلند شد ، خم شد ، پاهای حسین رو بوسید ... بلند شد ، خم شد ، پاهای زینب رو بوسید ... بلند شد ، خم شد ، پاهای ام کلثوم رو بوسید ...
دستاشو روی سینش گذاشت ، گفت من نیومدم مادری کنم ... اگر کنیز میخواین بیام ... من کنیزی اومدم ... من کجا ، فاطمه کجا؟! ...
من کجا ، خونه ی علی کجا؟! ... من اومدم کنیز باشم ... روزی که عقیل اومد توی قبیلشون ، مادرش دوید توی خیمه گفت میدونی اومدن خواستگاریت برای کی؟! ... اومدن خواستگاریت برای علی ...
گفت خواب دیدم دیشب،از آسمان ماه به دامنم نشست ... تعبیر شد ... اما تعبیر غلط کرده بود ... وقتی اباالفضل بدنیا اومد،علی ابن ابی طالب گفت : هذا قمر العشیره ... این قرص ماه عشیره هست ... تازه فهمید کی اومده توی دامنش ... ماه اینه ... عباسه ... حالا تازه خوابش تعبیر شد ...
اولین کاری که کرد خودشو کنیز کرد ...
دومین کاری که کرد از اسمش گذشت ... از اسم گذشتن سخته ... اونم اسم فاطمه ... به امیرالمؤمنین عرض کرد آقا به من نگید فاطمه ... وقتی میگید فاطمه ، بچه ها یه حالتی پیدا میکنند یادِ مادرشون میفتند ... به من بگید مادر بچه ها ... ام البنین ...
بعد کربلا گفت دیگه به من ام البنین نگید ... من که دیگه پسری ندارم ....
سومین گذشت از خانوم ام البنین ، عباس که بدنیا اومد ... در دهنِ مردمو نمیشه بست ... سرها توی هم رفت ... از وقتی بچه ش بدنیا اومدِ دیگه محل به بچه های فاطمه نمیده
یه سفره انداخت ... حسن ، حسین، زینبین نشستند ... امیرالمؤمنین نشسته ... رفت عباس رو از گهواره بلند کرد ، اومد دور سر حسن ، دور سر حسین ، دور سر زینب ، دور سَر ام کلثوم چرخوند
چیکار داری میکنی؟! ... گفت خودم کنیزی اومدم ، میخوام بچم هم به غلامی قبول کنی ... میخوام بچم هم غلام شما باشه .... @asharmadahiii
آنكس كه زهرا عشق را كرده نثارش
و آن مادری كه عشق گردیده دچارش
آنكس كه بیت خالی از زهرای ِ مولا
رونق گرفت از مهر و لبخند ِ بهارش
آنكس كه زینب یافت بعد از مادر ِ خود
در گرمی ِ آغوش و دستانش قرارش
آنكس كه مادر شد حسین و مجتبی را
با چادر ِ خاكستری و وصله دارش
عاشق نه تنها بلکه خود عشق آفرین است
یعنی عزیز فاطمه، اُم البنین است
عالم به خاک افتاده ی اُم البنین است
مهر و وفا سجاده ی اُم البنین است
راه رسیدن بر مقامات و کرامات
راه ادب از جاده ی اُم البنین است
هر کس که مست کربلا شد، شک ندارم
با معرفت از باده ی اُم البنین است
آنقدر که روز قیامت روز روز ِ
زهرا و دست زاده ی اُم البنین است
روز جزا چشمم به احسان ابالفضل
گویم که یا زهرا تو را جان ابالفضل
*لیلی ِ دل ِ ما قمر بنی هاشم ِ... طرف چند شب مدینه بود،سر قبر اُم البنین نرفت،گفتن:چرا نمیری؟ فقط ائمه ی بقیع؟ می گفت:اونها امامند این خانم مأموم. روز آخر كه می خواستن محرم بشن دیدن سراسیمه با گریه،حال خراب داره از بقیع میآد.كجایی نیستی همه منتظرن؟سر قبر اُم البنین بودم. چی شد می گفتی مأموم ِ كه؟ گفت:دیشب قمر بنی هاشم علیه اسلام رو خواب دیدم، با من خیلی سرد برخورد كرد،روشون رو اون ور كردن،گفتم:آقا من چكار كردم؟ فرمود:مدینه میآی،سر قبر مادرمن نمیآی.*
دامان پاکش ماه و اختر پروریده
عباس و عثمان،اون و جعفر پروریده
جاه و جلالش بین که از شاه ولایت
بر خلق عالم چهار سرور پروریده
از شیر حق آورده بچه شیر اما
با شیر خود شیر دلاور پروریده
هر چند آورده به دنیا چار آقا
اما خودش گوید که نوکر پروریده
بعد از فراق و داغ زهرای شهیده
اولاد زهرا مثل او مادر ندیده
هر چند چندین سال از عاشورا گذشته
طی شد پس از آن عمر بانو با گذشته
بالین شام احتزارش خیس از اشک
سیر مصیبت می نماید تا گذشته
یادش که می آید کنار آب و بی آب
با مشک آب، آب از سر دریا گذشته
آنقدر غرق روضه ی گودال و خیمه است
زود از کنار روضه ی سقا گذشته
گوید به زیر لب نه تنها جان سقا
عالم فدای موی فرزندان زهرا
جاریست اشک از لابه لای پلک هایش
این لحظه ها از جوهر افتاده صدایش
بانو سکینه در کنار مادر خویش
دارد تلاوت می کند یاسین برایش
سمت در حجر است چشمان سفیدش
بر سینه مانده دستهای بی عصایش
خیلی تقلا می کند برخیزد از جا
در پیش زهرا و علی و بچه هایش
در اوج گریه گفت با لبخند شادی
بانو قدم بر روی چشم من نهادی
*خوش اومدی خانوم،خوش اومدی حسین،خوش اومدی آقا جان...*
@asharmadahiii
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
مویم که سفید فدای سرت حسین
عباس من فدای علی اکبرت حسین
گفتم به آب لب نزند تا تو تشنه ای
در آب بود فکر تو آب آورت حسین
گفتم سکینه جان ، عمویت را حلال کن
شرمنده ام هنوز هم از دخترت حسین
از چار نازنین پسرم یک سپر رسید
با کاروان غمزده خواهرت حسین
اینجا همه زگریه من گریه می کنند
اما تو خنده شد به دو چشم ترت حسین
این گریه ها برای دو دست بریده نیست
گریم به دست بسته دو خواهرت حسین
تیر سعبه چشم اباالفضل را درید
ماندم چه کرد با گلوی اصغرت حسین
عباس آخرین نفسش روی پای تو
تو زیر دست و پا نفس آخرت حسین
طبق سفارشم همه جا همره تو بود
جز کنج آن تنور که رفته سرت حسین
از خواهرت شنیده ام ای شاه بی کفن
مانده سه روز روی زمین پیکرت حسین
از خواهرت شنیده ام غارت شد از تنت
پیراهن و عمامه و انگشترت حسین
زهرا اگر نبود بگرید برای تو
من گریه میکنم عوض مادرت حسین. @asharmadahiii
دیگر مرا ام البنین نخوانید
زیرا که من دیگر پسر ندارم
من خانه دار خانه ای افسرده هستم
آرامش یک باغ طوفان خورده هستم
هر چند حیدر راهی این خانه ام کرد
بر غنچه های کوچکش پروانه ام من
با برگ عمرم خانه را گل پوش کردم
این باغ آتش خورده را خاموش کردم
دیگر مرا ام البنین نخوانید
زیرا که من دیگر پسر ندارم
پشت درش امدادها از رب گرفتم
تا آمدم رخصت من از زینب گرفتم
تنها بلا گردان این گلهایم اینجا
یعنی کنیز حضرت زهرایم اینجا
این خانه روزی باغی از آلاله ها بود
این خانه روزی قبله گاه لاله ها بود
من را مناجات حسینم خواب می کرد
این خانه را عباس دق الباب میکرد
دیگر مرا ام البنین نخوانید
زیرا که من دیگر پسر ندارم. @asharmadahiii
ای صفای حرمت بیشتر از کوی بهشت
به مشامم رسد از تربت تو بوی بهشت
باغ جنت به دل انگیزی درگاه تو نیست
می برد دل بخدا کوی تو از کوی بهشت
گفته ای هرکه زیارت کند از صدق مرا
میکنم بدرقه اش تا در مینوی بهشت
به امید کرمت در حرمت آمده ام
نا امیدم منما ای گل خوشبوی بهشت
بخدا دلخوشیم مهر و تولای شماست
جذبه مهر شما میکِشدم سوی بهشت. @asharmadahiii