eitaa logo
دانلود
چهار اثر محبت به اهل بیت - @Maddahionlin.mp3
2.64M
♨️چهار اثر محبت به اهل بیت(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @asharmadahiii
‏رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم‏)‏ الزُّهْدُ لَيْسَ بِتَحْرِيمِ الْحَلَالِ، وَ لَكِنْ أَنْ يَكُونَ بِمَا فِي يَدَيِ اللَّهِ أَوْثَقُ مِنْهُ بِمَا فِي يَدَيْهِ. پارسائی به این نیست که حلال را به خود حرام کنی ولی به این است به آنچه که در دست خداست مطمئن‌تر باشی از آنچه که در دست خودت باشد. بحار الانوار، ج ۷۴، ص: ۱۷۴. @asharmadahiii
0e39d8719784cfd082513b9e47b3f62013584382-240p.mp3
3.28M
اگه حالت از همیشه بدتره زندگیت جهنمه نمیگذره برو امشب پای مادرو ببوس که بهشت زیر پای مادر مادر دوست دارم اگه میگی روضتو میام حسین تو هم آقا کاری کن برام حسین برو خونه دست مادرو ببوس که بگیره دستتو امام حسین مادر دوست دارم اگه میگی داری درد بی دوا مادرت رفته به رحمت خدا برو خاک قبر مادرو ببوس به نیابتش برو امام رضا اگه حالت از همیشه بدتره زندگیت جهنمه نمیگذره برو امشب پای مادرو ببوس که بهشت زیر پای مادر مادر مادر یا زهرا . @asharmadahiii
دوباره گفتم و دگر سفارشت نکنم دوباره گفتم ، جان تو وحسین پسرم دوباره گفتم و گفتی به روی چشم عزیز فدای چشم تو ،چشم تو بی بلا مادر *چی می گفت ام البنین به عباسش؟* مدام بر لب من،ان یکاد و چهار قل است که چشم بد ، ز رخت دور ،بهتر از جانم *عباس من ،عزیز دل من، مرد خونه ی من* بدون خود و زره نشنوم به صف زده ای اگر چه بهر تو جوشن کبیر میخوانم حسین ..... *عزیز دلم ... * شنیده ام که خودت یک تنه سپاه شدی شنیده ام که علم بر زمین نمی افتاد شنیده ام که به آب فرات لب نزدی فدای تشنگی ات شیر من حلالت باد *به یاد همه مادرای شهدا* بگو چه شد لب آن رود ، رود تشنه ی من بگو چه شد لب آن رود ، ماه کامل من بگو که در غم تو ، رود رود گریه کنم کدام دست تو را چید ، میوه ی دل من بگو که به چشمت ، چه چشم زخم رسید که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد بگو بگو که بدانم، چه آمده به سرت 2 بگو بگو که بدانم، چه بر سرم آمد *عرض آخرم و التماس دعا، * همین که نام مرا میبرند می گریند *دیگه به من ام البنین نگید فرمود : "لا تَدْعُوِنِّی وَیْكِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَكِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ" دیگه منو مادران پسران صدا نزنید، منو یاد بچه هام میندازید "كَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِم" من یه پسرایی داشتم که با خاطر این پسران به من ام البنین میگفتن "وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ" دیگه کسی برام نمونده...، یه سوالی ام کرد، "یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ كَمَا أَخْبَرُوا" ای کاش میدونستم دارن درست میگن ، دارن راست میگن ، چیو رو بی بی؟ "بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِیعُ الْیَمِینِ" آیا دست راست عباس منو .....* همین که نام مرا میبرند می گریند از این به بعد منو ، آه و چشم تر شده ای چه نام مرثیه واریست ، مادر پسران برای مادر تنهای بی پسر شده ای..... @asharmadahiii
دست برد زیر متکا،یه گردنبند بیرون آورد ... دستتو بیار ، دستشو آورد ... این گردنبند رو گذاشت توی دستش،علی یه نگاهی کرد،میخواد حال و هوارو عوض کنه ... فاطمه جان بارک الله ... این نُه سالی که باهم بودیم از هم چیزی مخفی نکردیم ... کجا بوده این ؟! ... شب عروسیمون دختر حمزه بهم هدیه داد ... منم نگه داشتم،من میمیرم ... بچه هام کوچیکند ... باید بری زن بگیری ... اما دم در خونه که اومد ، این گردنبندو به هرکس بود ، خواست قدم توی خونت بذاره ، این گردنبندو بهش بده بگو این گردنبندو مادر این بچه ها داده ... با بچه های من مهربون باشه ... بچه های من نازدونه هستند ،نازپرورده هستند ... اشکهای علی ریخت ... همه به ما گفتند که ام البنین برگشت از دره خونه ؛ خب که چی برگشت ؟! .... چرا برگشت؟! ... گفت نمیام توی خونه ... چرا نمیای؟! ... تمام بنی کلاب پشت سرش هستند ... یه وقت دیدن برگشت ، گفت نمیرم توی خونه ... چرا نمیری؟! گفت اومده به من میگه اینو بگیر ، با بچه هام مهربون باش ... تا بچه هاش نیان دم در نمیرم داخل ... حسن بیاد ، حسین بیاد،زینب بیاد ، ام کلثوم بیاد ... بعضیا گفتن به قول ما ، همینجا محکم میخ رو میخواد بکوبه ... اومدن آقازاده ها ... ام البنین قدش بلندِ ... یه وقت دیدن خم شد،پاهای حسن رو بوسید ... بلند شد ، خم شد ، پاهای حسین رو بوسید ... بلند شد ، خم شد ، پاهای زینب رو بوسید ... بلند شد ، خم شد ، پاهای ام کلثوم رو بوسید ... دستاشو روی سینش گذاشت ، گفت من نیومدم مادری کنم ... اگر کنیز میخواین بیام ... من کنیزی اومدم ... من کجا ، فاطمه کجا؟! ... من کجا ، خونه ی علی کجا؟! ... من اومدم کنیز باشم ... روزی که عقیل اومد توی قبیلشون ، مادرش دوید توی خیمه گفت میدونی اومدن خواستگاریت برای کی؟! ... اومدن خواستگاریت برای علی ... گفت خواب دیدم دیشب،از آسمان ماه به دامنم نشست ... تعبیر شد ... اما تعبیر غلط کرده بود ... وقتی اباالفضل بدنیا اومد،علی ابن ابی طالب گفت : هذا قمر العشیره ... این قرص ماه عشیره هست ... تازه فهمید کی اومده توی دامنش ... ماه اینه ... عباسه ... حالا تازه خوابش تعبیر شد ... اولین کاری که کرد خودشو کنیز کرد ... دومین کاری که کرد از اسمش گذشت ... از اسم گذشتن سخته ... اونم اسم فاطمه ... به امیرالمؤمنین عرض کرد آقا به من نگید فاطمه ... وقتی میگید فاطمه ، بچه ها یه حالتی پیدا میکنند یادِ مادرشون میفتند ... به من بگید مادر بچه ها ... ام البنین ... بعد کربلا گفت دیگه به من ام البنین نگید ... من که دیگه پسری ندارم .... سومین گذشت از خانوم ام البنین ، عباس که بدنیا اومد ... در دهنِ مردمو نمیشه بست ... سرها توی هم رفت ... از وقتی بچه ش بدنیا اومدِ دیگه محل به بچه های فاطمه نمیده یه سفره انداخت ... حسن ، حسین، زینبین نشستند ... امیرالمؤمنین نشسته ... رفت عباس رو از گهواره بلند کرد ، اومد دور سر حسن ، دور سر حسین ، دور سر زینب ، دور سَر ام کلثوم چرخوند چیکار داری میکنی؟! ... گفت خودم کنیزی اومدم ، میخوام بچم هم به غلامی قبول کنی ... میخوام بچم هم غلام شما باشه .... @asharmadahiii
آنكس كه زهرا عشق را كرده نثارش و آن مادری كه عشق گردیده دچارش آنكس كه بیت خالی از زهرای ِ مولا رونق گرفت از مهر و لبخند ِ بهارش آنكس كه زینب یافت بعد از مادر ِ خود در گرمی ِ آغوش و دستانش قرارش آنكس كه مادر شد حسین و مجتبی را با چادر ِ خاكستری و وصله دارش عاشق نه تنها بلکه خود عشق آفرین است یعنی عزیز فاطمه، اُم البنین است عالم به خاک افتاده ی اُم البنین است مهر و وفا سجاده ی اُم البنین است راه رسیدن بر مقامات و کرامات راه ادب از جاده ی اُم البنین است هر کس که مست کربلا شد، شک ندارم با معرفت از باده ی اُم البنین است آنقدر که روز قیامت روز روز ِ زهرا و دست زاده ی اُم البنین است روز جزا چشمم به احسان ابالفضل گویم که یا زهرا تو را جان ابالفضل *لیلی ِ دل ِ ما قمر بنی هاشم ِ... طرف چند شب مدینه بود،سر قبر اُم البنین نرفت،گفتن:چرا نمیری؟ فقط ائمه ی بقیع؟ می گفت:اونها امامند این خانم مأموم. روز آخر كه می خواستن محرم بشن دیدن سراسیمه با گریه،حال خراب داره از بقیع میآد.كجایی نیستی همه منتظرن؟سر قبر اُم البنین بودم. چی شد می گفتی مأموم ِ كه؟ گفت:دیشب قمر بنی هاشم علیه اسلام رو خواب دیدم، با من خیلی سرد برخورد كرد،روشون رو اون ور كردن،گفتم:آقا من چكار كردم؟ فرمود:مدینه میآی،سر قبر مادرمن نمیآی.* دامان پاکش ماه و اختر پروریده عباس و عثمان،اون و جعفر پروریده جاه و جلالش بین که از شاه ولایت بر خلق عالم چهار سرور پروریده از شیر حق آورده بچه شیر اما با شیر خود شیر دلاور پروریده هر چند آورده به دنیا چار آقا اما خودش گوید که نوکر پروریده بعد از فراق و داغ زهرای شهیده اولاد زهرا مثل او مادر ندیده هر چند چندین سال از عاشورا گذشته طی شد پس از آن عمر بانو با گذشته بالین شام احتزارش خیس از اشک سیر مصیبت می نماید تا گذشته یادش که می آید کنار آب و بی آب با مشک آب، آب از سر دریا گذشته آنقدر غرق روضه ی گودال و خیمه است زود از کنار روضه ی سقا گذشته گوید به زیر لب نه تنها جان سقا عالم فدای موی فرزندان زهرا جاریست اشک از لابه لای پلک هایش این لحظه ها از جوهر افتاده صدایش بانو سکینه در کنار مادر خویش دارد تلاوت می کند یاسین برایش سمت در حجر است چشمان سفیدش بر سینه مانده دستهای بی عصایش خیلی تقلا می کند برخیزد از جا در پیش زهرا و علی و بچه هایش در اوج گریه گفت با لبخند شادی بانو قدم بر روی چشم من نهادی *خوش اومدی خانوم،خوش اومدی حسین،خوش اومدی آقا جان...* @asharmadahiii
مویم که سفید فدای سرت حسین عباس من فدای علی اکبرت حسین گفتم به آب لب نزند تا تو تشنه ای در آب بود فکر تو آب آورت حسین گفتم سکینه جان ، عمویت را حلال کن شرمنده ام هنوز هم از دخترت حسین از چار نازنین پسرم یک سپر رسید با کاروان غمزده خواهرت حسین اینجا همه زگریه من گریه می کنند اما تو خنده شد به دو چشم ترت حسین این گریه ها برای دو دست بریده نیست گریم به دست بسته دو خواهرت حسین تیر سعبه چشم اباالفضل را درید ماندم چه کرد با گلوی اصغرت حسین عباس آخرین نفسش روی پای تو تو زیر دست و پا نفس آخرت حسین طبق سفارشم همه جا همره تو بود جز کنج آن تنور که رفته سرت حسین از خواهرت شنیده ام ای شاه بی کفن مانده سه روز روی زمین پیکرت حسین از خواهرت شنیده ام غارت شد از تنت پیراهن و عمامه و انگشترت حسین زهرا اگر نبود بگرید برای تو من گریه میکنم عوض مادرت حسین. @asharmadahiii
دیگر مرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم من خانه دار خانه ای افسرده هستم آرامش یک باغ طوفان خورده هستم هر چند حیدر راهی این خانه ام کرد بر غنچه های کوچکش پروانه ام من با برگ عمرم خانه را گل پوش کردم این باغ آتش خورده را خاموش کردم دیگر مرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم پشت درش امدادها از رب گرفتم تا آمدم رخصت من از زینب گرفتم تنها بلا گردان این گلهایم اینجا یعنی کنیز حضرت زهرایم اینجا این خانه روزی باغی از آلاله ها بود این خانه روزی قبله گاه لاله ها بود من را مناجات حسینم خواب می کرد این خانه را عباس دق الباب میکرد دیگر مرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم. @asharmadahiii
ای صفای حرمت بیشتر از کوی بهشت به مشامم رسد از تربت تو بوی بهشت باغ جنت به دل انگیزی درگاه تو نیست می برد دل بخدا کوی تو از کوی بهشت گفته ای هرکه زیارت کند از صدق مرا میکنم بدرقه اش تا در مینوی بهشت به امید کرمت در حرمت آمده ام نا امیدم منما ای گل خوشبوی بهشت بخدا دلخوشیم مهر و تولای شماست جذبه مهر شما میکِشدم سوی بهشت. @asharmadahiii
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صِفْوَةَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صِرَاطَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَيَانَ حُكْمِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَاصِرَ دِينِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السَّيِّدُ الزَّكِىُّ؛ سلام بر تو ای فرزند فرستاده پروردگار جهانیان، سلام بر تو ای فرزند امیرمؤمنان، سلام بر تو ای فرزند فاطمه زهرا، سلام بر تو ای محبوب خدا، سلام بر تو ای برگزیده‌ی خدا، سلام بر تو ای امین خدا، سلام بر تو ای برهان حکم خدا، سلام بر تو ای نور خدا، سلام بر تو ای راه خدا، سلام بر تو ای بیان حکم خدا، سلام بر تو ای یار دین خدا، سلام بر تو ای سرور پاک‌نهاد؛ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْقَائِمُ الْأَمِينُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَالِمُ بِالتَّأْوِيلِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْهَادِى الْمَهْدِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الطَّاهِرُ الزَّكِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا التَّقِىُّ النَّقِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْحَقُّ الْحَقِيقُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الشَّهِيدُ الصِّدِّيقُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ. سلام بر تو ای نیکوکردار وفادار، سلام بر تو ای قیام‌کننده‌ی امین، سلام بر تو ای آگاه به تأویل، سلام بر تو ای راهنمای راه‌یافته، سلام بر تو ای پاک و پاکیزه، سلام بر تو ای پرهیزگار پاک‌دامن، سلام بر تو ای حقیقت راستین و آشکار، سلام بر تو ای شهید راست‌کردار، سلام بر تو ای ابا محمّد حسن بن علی و رحمت و برکات خدا بر تو باد. در زیارت حضرت امام حسین علیه‌السلام میگویی : السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ ، أَشْهَدُ أَنَّكَ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ ، وَآتَيْتَ الزَّكَاةَ ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ ، وَعَبَدْتَ اللّٰهَ مُخْلِصاً ، وَجَاهَدْتَ فِى اللّٰهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّىٰ أَتَاكَ الْيَقِينُ ، فَعَلَيْكَ السَّلامُ مِنِّى مَا بَقِيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ ، وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ؛ سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند امیرمؤمنان، سلام بر تو ای فرزند سرور زنان جهانیان، گواهی می‌دهم که تو نماز را بپا داشتی و زکات را پرداختی و امر به معروف و نهی از منکر نمودی و خدا را خالصانه عبادت کردی و در راه خدا به نحو شایسته به جهاد برخاستی تا مرگ تو را دربر گرفت، از من بر تو سلام تا هستم و تا شب و روز باقی است و سلام بر خاندان پاک و پاکیزه‌ات؛ أَنَا يَا مَوْلَاىَ مَوْلىً لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ ، سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَجَهْرِكُمْ ، وَظَاهِرِكُمْ وَبَاطِنِكُمْ ، لَعَنَ اللّٰهُ أَعْداءَكُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ ، وَأَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ تَعالىٰ مِنْهُمْ ، يَا مَوْلَاىَ يَا أَبا مُحَمَّدٍ ، يَا مَوْلَاىَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ ، هٰذا يَوْمُ الإِثْنَيْنِ وَهُوَ يَوْمُكُما وَبِاسْمِكُما وَأَنَا فِيهِ ضَيْفُكُما ، فَأَضِيفانِى وَأَحْسِنا ضِيَافَتِى ، فَنِعْمَ مَنِ اسْتُضِيفَ بِهِ أَنْتُمَا ، وَأَنَا فِيهِ مِنْ جِوارِكُما فَأَجِيرانِى ، فَإِنَّكُمَا مَأمُورانِ بِالضِّيافَةِ وَالْإِجارَةِ ، فَصَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكُمَا وَآلِكُمَا الطَّيِّبِينَ. ای مولای من، من دل‌بسته‌ی تو و خاندان تو هستم، در صلحم با آن‌که با شما در صلح است و در جنگم با آن‌که با شما در جنگ است، من به نهان و آشکار و ظاهر و باطن شما ایمان دارم، لعنت خدا بر دشمنانتان از گذشتگان و آیندگان، من از آنان به‌سوی خدا بیزاری می‌جویم، ای مولای من ای ابا محمّد، ای سرور من ای اباعبدالله، امروز روز دوشنبه است و روز شما دو بزرگوار و به نام شماست و من در این روز مهمان شما هستم، پذیرای من باشید و نیکو پذیرایی کنید، چه خوشبخت میهمانی است آن‌که شما میزبانش باشید و من در این روز از پناهندگان به شمایم، پس مرا پناه دهید، به یقین شما از سوی خدا مأمور به پذیرایی نمودن و پناه دادنید، خدا بر شما و خاندان پاکتان درود فرستد. @asharmadahiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا