eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
294 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
57 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
❁﷽❁ #سلام_شهید شهید شدن، #دل می‌خواهد! دلی آنقدر قوی، که بتواند #بریده شود از تعلقات؛ دلی که آرام، له شود زیر پایت، به وقت #بریدن و رفتن، به پای آرمان‌هایت... و #شهدا، بی‌دل‌ترین دلدادگان هستند... #شهید_محمود_رضا_بیضایی #صبحتون_منور_به_لبخند_شهدا خاطرات شهــ✿ـــداییٌ↷↷↷ ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
میگفت به ما #عقل که از #عشق حذر کن! اما #دل دیوانه مرا گفت #خطر کن... نیت یکے بود، هـردو ابــراهیم.. یکے اولاد زهـــرا.. یکے دلــداده زهــرا«س».. هردورسیــدند بہ یکــ هدف، شـــهادت .. شهدا_گاهی_نگاهی ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
🎈| اگر لایق شهادت شد... سر را مےستانند... خوشا به حال ڪسے ڪ تمام روح و جسمش را آسمانےڪند... سلام صبحتون شهدایی
#دل بسته نباش🍂 دلت که گیر باشد #رها نمیشوی🍂 #خدا آدم ها را با دلبستگی هایشان می آزماید.....۱🍂 #شهید_مهدی_ثامنی_راد
🍁 #گوش ِتان به صــدای ماست... هنـــــــوز ! یا جــای #دیگری ؟؟! 🌿 گوش ها.و #دل ها پر شده از زنگار #گناه !! ترنم صدایتان را دیگر نمیشنویم !! #آی_شهداء... #دستگیری_کنید کاش روزی ما هم می شد پنجشنبه است شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🌹 ┄┅═══✼
میگفت به ما #عقل که از #عشق حذر کن! اما #دل دیوانه مرا گفت #خطر کن... نیت یکے بود، هـردو ابــراهیم.. یکے اولاد زهـــرا.. یکے دلــداده زهــرا«س».. هردورسیــدند بہ یکــ هدف، #شـــهادت .. شهدا_گاهی_نگاهی ❤🌷
مراقب خود باشید! در این فضای بی در و پیکر ! در جبهه اگر روی مین میرفتی! جانباز می شدی و سربلند! اما! اگر تن به مین های این وادی دهی؛ معلوم نیست، به ها خواهی رسید... اینجا فقط باید؛ به داد... . . . 💟 🌿🌿🍃🍃
با #شهدا #رفاقت کن سنگ تمام که بگذارے آنهاهم مهر #شهادت را روی سنگ مزارت حک ‌میکنند..😔 اصلا زندگے‌ات راعوض مے‌کنند.. دمشان و نفسشان مسیحایے است.. #دل مرده من و تو را زنده مے‌کند..😔 سلام صبحتون شهدایی ✋ ☘☘
|💛| +| خدا مے‌تواند خرابے‌هاے بنده‌اش را جبران کند ولے غیرخدا نمے‌توانند. خدا مے‌فرماید: من مے‌توانم سیئات را بہ حسنات تبدیل کنم، تو خراب کردے؛ من درستش مے‌کنم :) .. | •|♥️ { ... خودت به داد این برس...! }
📩 #سخن_مهاجرین اگه میخواے #پـرواز ڪنی، باید #دل بڪنی از دنیـا و #تعلقـاتـش، در #سجـده آخـر نمـازهایش این #دعـا را مےخواند: ✨اللهم اخرجنی"حب الدنیا "من قلوبنا #شهید_محمدرضا_الوانی🕊
₪خواستم ببینم یعنی چه⁉️ ⇦یعنی چند بار عقربه ی ساعت🕰 را دوره کردن؟ ⇦چند بار صبح را به رساندن؟ ⇦یعنی چند فرسنگ❓ ⇦چند کوه و دریا🏜 در میان؟! ₪دیدم؛ تنها به دل💕 است! تنهــا به .... 🌹🍃🌹🍃
مے گفتـــــ : دلگیـــــر نباش ، دلتـــــ ڪه گیـــــر باشه رهـا نمےشوے ... خـدا بنده هاشو با اون چیزی ڪه بھش بستـن آزمایش مے ڪنه. 🌷 َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَج 💕🧡💕
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊 🌦🌈 از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 🥀🕊 🥀🕊🥀🕊 🥀🕊