چهره ها تکیده در #غبار با #زخم جانسوز #عطش روی #لب و #طعم گرم التهاب که تحفه ی #آفتاب است برای کالبدهای بی #رمق، تنها نقش صامت این لحظات جانگداز ، #اشباح سیاهی هستند که لحظه به لحظه نزدیک می شوند تا آخرین #تیر_خلاص را بر #پاکترین موجودات خدا نشانه روند ، آنها قصد #جانها را کرده اند ، نه نای #نالیدن مانده و نه رمقی برای #نجات پیدا کردن، این لحظات واپسین تنها رقص #قلم بر صفحه ی کاغذ است که با اشاره ی #انگشتانی بی جان مجال #خودنمایی می یابد و می نویسد برای آینده ای که در حوالی #نزدیکی است :
امروز روز #پنجم است که در #محاصره هستیم .
#آب را #جیره بندی کرده ایم .
#نان را #جیره بندی کرده ایم .
#عطش همه را #هلاک کرده است .
همه را جز #شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند .
دیگر #شهدا تشنه نیستند .
فدای #لب تشنه ات پسر #فاطمه
🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹
من می گویم
تو بگو عاقبت شما
🌴 ختم به #خیر و #شهادت
🌷 #شهید_عزیزم
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم
#امروزم را به نام تو #متبرک می کنم
#شهید_والامقام
#یحیی_صالحی
#صبحتون _شهدایی🌷
🌹🏴🍀🏴🍀🏴🌹
🌓 #باز_شب_شده
❤️ #دلم_بهانه_می_گیرد
#مات این لحظه های ناگهانی ام، لحظه های عبور از #خود ، عبور از سیم های خاردار #اسارت تن، مات جا ماندن دستها و پاهای ایستاده در #غبار ، مات نگاههای #عاشقانه در چهر هایی که آرامند اما درد را #فریاد می زنند .
و باز امشب دعوت #ضیافتی شده ام با #نوایی که در گوشم #زمزمه می کند
والله ان قطعتمو یمینی انی احامی ابدا عن دینی
و این #نوا ، چقدر برایم #آشناست و تو تا چه اندازه شبیه شده ای به آن مردانی که #تمثال واقعی مردانگی اند.
برای #وصف مردانگی و #اقتدا به #مولای تشنه لبت تنها چند کلمه کافی #ست : قمقمه ای پر از #آب و #شهادت با #لبان تشنه
این چه معادله ی #عارفانه و #عاشقانه ایست که در #افکار جامانده روی #زمین نمی گنجد و تو با #لبهای تشنه و دست #جامانده در کارزاری نابرابر آنرا به تصویر کشیده ای.
از تو گفتن زیاد است ، #ایکاش من نیز #لایق شنیدن روایت های تو باشم .
🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹
من می گویم
🌴 شب #بهشتی_ات بخیر
تو بگو عاقبت شما
🌴 ختم به #خیر و #شهادت
🌷 #شهید_عزیزم
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
#شهید_والامقام
#اصغر_طاهری
🌗 #شبتون_شهدایی🌷