💗#رهایی_از_شب💗
#قسمت_سیزدهم
طلبہ با عجله به سمت درب آقایان رفت و من بهمراه خانوم بخشی که بعدها فاطمه صداش میکردم پس از سالها داخل مسجد شدم.
فاطمه چادر نماز خودش رو به روی سرم انداخت و در حالیکه موهامو به زیر روسریم هل میداد با لبخند دوست داشتنے گفت:
چادر خودمو سرت انداختم چون حاج آقا گفتن چادر تمیز سرت کنم.
نه که چادرهاے مسجد کثیف باشنا نہ!!
ولے چادر خودم رو امروز از طناب برداشتم ومعطرش کردم.
بعد چشمهای زیباشو ریز کرد و با لحن طنزآلودی گفت:موهاتو کجا رنگ کردے کلک؟!
خیلی رنگش قشنگه!
در همون برخورد اول شیفته ے اخلاق و برخورد فاطمه شدم.
او با من طوری رفتار میکرد که انگار نه انگار من با اون فرق دارم.
و این دیدار اول ماست.وبجای اینکه بهم بگه موهات رو بپوشون از رنگ زیبای موهام تعریف کرد که خود این جمله شرمنده ترم کرد و سرم رو پایین انداختم.
اوطبق گفته ی طلبه ی جوان منو بسمت بالای مسجد هدایتم کرد وبه چند خانومی که اونجا نشسته بودند ومعلوم بود همشون فاطمه رو بخوبے مےشناسند ودوستش دارند با لحن بامزه ای گفت:خواهرها کمے مهربونتر بشینید جا باز کنید مهمون خارجی داریم.
از عبارت بانمکش خنده ام گرفت و حس خوبی داشتم. خانم ها با نگاه موشکافانه و سوال برانگیز بہ ظاهر من برام جا باز کردند و با سلام و خوش امدگویی منو دعوت به نشستن کردند.
از بازی روزگار خنده ام گرفت.
روزی منو خانمی از جایگاهم بلند کرد و به سمت عقب مسجد تبعیدم کرد و امروز یک خانوم دیگه با احترام منو در همون جا نشوند!
وقتے دعای کمیل وفرازهای زیباش خونده میشد باورم نمیشد که من امشب در چنین جایی باشم و مثل مادر مرده ها ضجہ بزنم!!!
میون هق هق تلخم فقط از خدا میپرسیدم که چرا اینجا هستم؟!
چرا بجای ریختن آبروم اینطوری عزتم داد؟!
من که امروز اینهمه کار بد کردم چرا باید اینجا میبودم وکمیل گوش میدادم؟
یڪ عالمه چرایی بی جواب تو ذهنم بود و به ازای تک تکش زار میزدم.
اینقدر حال خوبی داشتم که فڪر میکردم وقتے پامو از در مسجد بیرون بزارم میشم یک آدم جدید! اینقدر حال خوبے داشتم که دلم میخواست بلندشم و نماز بخونم!
ولے میون اینهمه حال واحوال منفعل یک حال خاص و عجیب دیگرے درگیرم کرده بود..یک عطر آشنا و یڪ صدای ملکوتی!!
ونگاهی محجوب و زیبا که زیر امواجش میسوختم.با اینڪه فقط چند جملہ از او شنیده بودم ولے خوب صدای زیباشو از پشت میکروفون که چندفرازآخر رو با صوتی زیبا و حزین میخوند شناختم.وبا هر فرازی که میخوند انگار تکه ای از قلبم کنده میشد...
اینقدر مجذوب صداش شده بودم که در فرازهای آخر، دیگه گریه نمےکردم و مدام صحنه ی ملاقاتمون رو از حیاط مسجد الحجه ی التماس دعا گفتنش مقابل ورودی درب بانوان مجسم میکردم.
🍁نویسنده: فـ مقیمی🍁
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبای جمعه دل پریشونه😭😭😭
❤️السلام علیک یا اباعبدالله❤️
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️دوای دل زنگ زده!!
قرائت قرآن در سحر📖
استغفار در سحر📿
نمازشب💚
✨آیت الله مجتهدی تهرانی✨
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
سجاده ی نماز شب امشب را با نام امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف پهن میکنیم و ثواب نماز امشب را به محضر مبارک ایشان تقدیم میکنیم...
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
💚نمازشب را با ما تجربه کنید.💚
🦋°| #صبحگاه_انتظار13 |°🦋
سلام دوستاݩ🦋
جمعه تون امامـ زمانۍ🦋
هموݩ طور ڪه مۍ دونیݩ امروز قراره در مورد #فلسفه_غيبت صحبت کنیمـ🦋:
🦋اولیݩ دلیلۍ ڪه مــا مۍتونیمـ بهش اشاره کنیمـ :
🦋 #آزمایش_و_غربال_انسان_ها :
در عصر غیبتـ گروهۍ ڪه ایماݩ محکمۍ ندارند باطنشاݩ ظاهر مۍشود
و ڪسانۍ ڪه ایمان در اعماق دلشاݩ ریشه ڪرده به واسطه #انتظار_فرج صبر بر شدائد و ایماݩ به غیبت ارزششان معلومـ مۍگردد...
🦋هماݩ طور ڪه امامـ موسۍ ابݩ جعفر مۍ فرمایند:
🍃براۍ صاحبـــ الامر ناچار غیبتۍ خواهد بود به طوری ڪه گروهۍ از مومنین از عقیده ۍ خود بر مۍگردند... خدا به وسیله ۍ غیبتــ بندگانش را امتحاݩ مۍ کند!!🍃
🦋همچنیݩ امامـ صادق در مورد علتــ غیبت مۍفرمایند:
✨بۍگماݩ براۍ قـــــائمـ آل محمد(الهم صلی علی محمد و آل محمد)غیبتۍستــ ڪه بطلاݩ خواهاݩ در آݩ شـــڪ مۍکنند...✨