eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸』
1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
326 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 آوا {حرفامون}:@AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▫️" ای ماهِ خدا... ماهِ خدا منتظر توست... " 💚السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدیّ یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القرآن یا امامَ الاِنسِ والجانِّ سیِّدی و مولایَ ! الاَمان الاَمان.. 🍃🍃تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان 🔑🌹کلیدبهشت🔑🌹 @kelidebeheshte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در ساعات مختلف شبانه روز از شبکه های شبکه یک از مشهد مقدس، سحرگاه بعد از اذان صبح به صورت زنده شبکه دو از امامزاده حسین شهر طبس، از ساعت 10:30 صبح به صورت زنده  شبکه سه از حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها)، از ساعت 14:15 دقیقه به صورت زنده  شبکه چهار از حرم شاهچراغ شیراز، از ساعت 12 به صورت زنده شبکه پنج از حرم امامزاده صالح(ع)، بعد از نماز ظهر و عصر  شبکه آموزش از برج میلاد، ساعت 6 صبح شبکه قرآن از حرم امام خمینی(ره) ساعت 18، مسجد جمکران بعد از اذان صبح به صورت زنده، مشهد به صورت زنده از ساعت 11:20 دقیقه و نیز از حرم حضرت عبدالعظیم حسنی ساعت 18 شبکه افق از صحن مسجد گوهرشاد حرم رضوی ساعت 16 و از سوریه شبکه امید از جمع خوانی قرآن در مشهد ساعت 15 🌙🦋🌙🦋🌙🦋🌙🦋 📖📖📖📖📖📖📖📖 🔑🌹کلیدبهشت🔑🌹 @kelidebeheshte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210330-WA0024.mp3
4.41M
📖 🎤 🕋 ☝🏻☝🏻☝🏻 *قران در ماه مبارک رمضان *التماس دعای مخصوص داریم* *در پناه قران* *باشید* *هدیه به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها *سلامتی و فرج* *مولاناالمهدی( عج)* *اللهم عجل فرجه* *هدیه به جمیع اموات شهدا* *وانبیا و اوصیا* *حق داران و بی وارث بد وارث* *همه ی گذشتگان و اجدادمون* *و پدران و مادران* *آسمانی و تمام کسانی که امروز بخاک سپرده شدن* *چهارده معصوم علیهم السلام* *و حوائج جمیع شرکت کنندگان* *در این جز خوانی* *برکت زندگی و* *رزق و عافیت و عاقبت بخیری* *تمام عزیزانمون* *جزاکم الله خیرا* 🔑🌹کلیدبهشت🔑🌹 @kelidebeheshte
✨بسمـ الله الرحمن الرحیمـ ✨
اللهُمَّ حَوِّل حالنا بِظهور الحُجَّه :')
کلید‌بهشت🇵🇸』
🌱|| #صبحگاه_انتظار29 ||🦋 سلام و روز بخیر به محفل #مهدوی مون خوش اومدین 🌱 علائم حتمی ظهور رو شرح دا
🌱|| ||🦋 سلام 😃 صبح بهاری تون بخیر🌸🍃 به محفل صبحگاه انتظار خوش اومدین 💐 علائم غیر حتمی رو می گفتیم... و رو گفتیم و امروز موارد دیگه ای رو میگیم🙃
🏴برافراشته شدن پرچم های سیاه از خراسان که میشه گفت همون هستش که قبلا یکم دربارش صحبت کرده بودیم...
کلید‌بهشت🇵🇸』
🏴برافراشته شدن پرچم های سیاه از خراسان که میشه گفت همون #قیام_خراسانی هستش که قبلا یکم دربارش صحبت ک
✨امام صادق علیه السلام :') در حالی که سپاه مشغول قتل و غارت اهل کوفه است، به ناگاه پرچم هایی از سوی خراسانی روی می آورند که با سرعت و شتاب منازل را می پیمایند. در میان آنها تعدادی از اصحاب مهدی نیز حضور دارند... 💛 -الغیبه/ص392/باب14
و دومین علامت غیر حتمی ظهور که امروز بهتون میگیم:') 🖤فراگیر شدن جهان از ظلم و جور احادیث زیادی در مورد این وجود داره که قبل از ظهور حضرت دنیا پر از ظلم و جور و گناه و آلودگی میشه 😪😑 حتما زیاد از اینجور چیزا شنیدین پس دیگه ما تکرارش نمی کنیم🙃 (می تونید بخش فراگیر شدن جهان از ظلم و جور کتاب آیا ظهور نزدیک است رو بخونید🌱)
کلید‌بهشت🇵🇸』
و دومین علامت غیر حتمی ظهور که امروز بهتون میگیم:') 🖤فراگیر شدن جهان از ظلم و جور احادیث زیادی در م
📣اما جالبه بدونید از علائم غیر حتمیه!!! یعنی چی؟! 🤔 یعنی همون طور که قبلا هم گفته بودیم اگه مردم واقعا ظهور رو بخوان و رو فراهم کنن شکل می گیره🤩 حتی اگه دنیا هنوز به اون نقطه جوش خودش نرسیده باشه🤯 پ.ن:( بد شدن وضع جهان حد و مرز نداره، هر چقدر تو دوران غیبت امام زمان بیشتر پیش بریم بیشتر گرفتار بلایا میشم... 💔 +باید زمینه ها رو آماده کنیم...
📍پایان صبحگاه انتظار 30 ام=)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎀توجه 🔔 توجه🎀 ♥️♥️ 🎁 💌هرکس این نماز را بخواند، خدا او را آن شب بلند کند، مثل عمل هفت پیغمبر از کسانی که تبلیغ رسالت پروردگارش را کرد.💌 🔮 نماز شب چهارم ماه مبارک رمضان الکریم،هشت رکعت است، که در هررکعت، بعد از سورهء حمد، بیست مرتبه سورهء قدر خوانده شود.🔮 🌼منبع:(معراج المومن.ص97)📚 🤲🏻🌱 ✋🏻 🔑🌹کلیدبهشت🔑🌹 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19 نشر این پیام است 💌 📡 حداقل برای ☝️🏻 نفر ارسال کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.mp3
4.26M
🌺 ✳️ روز سوم ✅ (ره) اللّٰهُمَّ ارْزُقْنِى فِيهِ الذِّهْنَ وَالتَّنْبِيهَ ، وَباعِدْنِى فِيهِ مِنَ السَّفاهَةِ وَالتَّمْوِيهِ ، وَاجْعَلْ لِى نَصِيباً مِنْ كُلِّ خَيْرٍ تُنْزِلُ فِيهِ ، بِجُودِكَ يَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِينَ خدایا، در این ماه به من تیزهوشی و بیداری عنایت فرما و از بی‌خردی و اشتباه دورم ساز و از هر خیری که در این ماه نازل می‌کنی، برایم بهره‌ای قرار ده و به‌حق جودت، ای جودمندترین جودمندان 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🔑 🌹 🕊 @kelidebeheshte
💎به وقت رمـ💖ـان💎
🌌هرشب ساعت21🕘 🎀با ما همراه باشید🎈 📕رمان📕
حالا مونده راضی کردن پدر و مادر😕 هرکاری میشد کردم تا قبول کنن..ازگریه و زاری تا نخوردن غذا ولی فایده نداشت😐😐 . و این بحث ها تا چند هفته تو خونه ما ادامه داشت.. اوایلش چادرمو میزاشتم توی یه پلاستیک و وقتی از خونه بیرون میرفتم میزاشتم تا اینکه بابا و مامان اصرار من رو دیدن یه مقدار دست کشیدن و گفتن یه مدت میزاره خسته میشه...فعلا سرش باد داره و از این حرفها. خلاصه امروز اولین روزیه که با چادر وارد دانشگاه میشم☺ از حراست جلوی در گرفته تا بچه ها همه با تعجب نگاه میکنن😨 نمیدونم ولی یه حس خوبی توش داشتم😊 و به خاطر همین هم سریع رفتم سمت دفتر بسیج خواهران. وقتی وارد شدم سمانه که از صبح منتظرم بود سمتم اومد: -وای چه قدر ماه شدی گلم😊 ممنون😊 بابا و مامانو چطوری راضی کردی؟!😯 خلاصه ما هم ترفندهایی داریم دیگه 😂خب حالا بهمون میگی کارمون اینجا دقیقا چیه 😐 اره..با کمال میل😊 در همین حین بودیم که زهرا خانم وارد دفتر شد و: -به به ریحانه جان...چه قدر چادر بهت میاد عزیزم☺ -ممنونم زهرا جان😊 -امیدوارم همیشه قدرشو بدونی -منم امیدوارم..ای کاش همه قدرشو بدونن و حرمتشو نگه دارن 😒 زهرا رو کرد به سمانه و گفت : سمانه جان آقا سید امروز داره میره مرکز و یه سر میاد پرونده ی اعضای جدید رو بگیره..من الان امتحان دارم وقتی اومد پرونده ها رو بهش تحویل بده -چشم زهرایی..برو خیالت راحت☺ زهرا رفت و من و سمانه تنها شدیم و سمانه گفت خوب جناب خانم مسئول انسانی😆... این کار شماست که پرونده ها رو تحویل بدین به اقا سید😉 یهو چشمام یه برقی زد و انگار قند تو دلم اب شد😯😊 اقا سید اومد و در رو زد و صدا زد: زهرا خانم -زهرا خانم؟! سریع پرونده هارو برداشتم و رفتم بیرون: -سلام☺ سرش پایین بود و تا صدامو شنید و فهمید که صدای زهرا نیست چند قدم عقب رفت وهمونطوری که سرش پایین بود گفت: -علیکم السلام...زهرا خانم تشریف ندارن؟!😯 -نه...زهرا امتحان داشت پرونده ها رو داد به من که تحویل بدم بهتون😏 یه مقدار سرشو بالا آورد و زیر چشمی یه نگاهی بهم کرد و گفت: اااا...خواهرم شمایید☺ نشناختمتون اصلا...😕 خوشحالم که تصمیمتون رو گرفتین و چادر رو انتخاب کردین☺ ان شا الله واقعا ارزششو بدونید چون هم با چادر خیلی فرق کردید و اینکه هم با چادر... هیچی.. حرفشو خورد و نفهمیدم چی میخواست بگه و منم گفتم: -ان شا الله..ولی من یه تشکر به شما بدهکارم بابت راهنماییتون😊 -خواهش میکنم... نفرمایید این حرفو دستشو آورد بالا و پرونده ها رو گرفت و همچنان همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستش بود 😐😔 . پرونده ها رو تحویل دادم و رفت ولی من همچنان تو فکرش بودم... 🍁مهدی بنی هاشمی🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗چند.دقیقه.دلت.را.آرام.کن💗 .قسمت نهم با دیدن انگشترش سرم درد گرفته بود و بدنم سرد شده بود و همچنان خیره با چشمهام که الان کم کم داشت بارونی میشد بهش زل میردم و رفتنشو نگاه میکردم با صدا زدن سمانه به خودم اومدم که گفت ریحانه؟ چی شدی یهو؟! -ها؟! هیچی هیچی😕 -آقا سید چیزی گفت بهت؟!😯 -نه.بنده خدا حرفی نزد 😕 -خب پس چی؟! -هیچی..گیر نده سمی😕 -تو هم که خلی به خدا 😐 خلاصه یکم تو بسیج موندم و بهتر که شدم اروم اروم سمت کلاسم رفتم و وقتی پامو گذاشتم تو میشنیدم که همه دارن زمزمه هایی میکنن😐فهمیدم درباره منه ولی به روی خودم نیاوردم😏 پسرا که اصلا همه دهن باز مونده بودن😮 اما امروز واقعا همه پسرها هم با احترام کنارم حرف میزدن و هر چیزی رو نمیگفتن و شوخی هاشون کمتر شده بود☺ . نمیدونم شایدم میترسیدن ازم 😂😜 .ولی برای من حس خوبی بود... خلاصه ولی زمزمه هاشونم میشنیدم. -یکی میگفت حتما میخواد جایی استخدام بشه😐 -یکی میگفت حتما باباش زورش کرده چادری بشه😑 -و خلاصه هرکی یه چی میگفت -ولی من اصلا به روی خودم نمیاوردم😏 یه مدت به همین روال گذشت و من بیشتر به چادر و نماز خوندن و مدل جدیدم داشتم عادت میکردم😊 تو این مدت خیلی از دوستانو از دست داده بودم. و فقط مینا کنارم مونده بود.ولی اونم همیشه نیش و کنایه هاشو میزد😑 توی خونه هم که بابا ومامان 😐 همچنین توی همین مدت احسان چند بار خواست باهام مستقیم حرف بزنه و نزدیک شد ولی من همش میزدم تو ذوقش و بهش اجازه نمیدادم زیاد دور و برم بیاد..راستیتش اصلا ازش خوشم نمیومد😐..یه پسر از خود راضی که حالمو بهم میزد کارهاش.😤 .و فقط اقا سید تو ذهنم بود😊شاید چون اونو دیده بودم نمیتونستم احسان رو درک کنم تا اینکه یه روز صبح مامانم گفت: -دخترم... عروس خانم. پاشو که بختت وا شد😄 با خواب الودگی یه چشممو باز کردم و گفتم باز چیه اول صبحی؟😯 -پاشو..پاشو که برات خواستگار میخواد بیاد😊 -خواستگار؟!😲امشب؟؟؟😱 -چه قدرم هوله دخترم😄نه اخر هفته میان☺ -من که گفتم قصد ازدواج ندارم😒 -اگه به حرف باشه که هیچ دختری قصد ازدواج نداره😃 -نه مامان اگه میشه بگین نیان😕 -نمیشه😡باباش از رفیقای باباته😐 -عههههه...شما هم که هیچوقت نظر من براتون مهم نیست😧 -دختر خواستگاره دیگه.هیولا نیست که بخورتت تموم شی😐 خوشت نیومد فوقش رد میکنیش...🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte