#روایت_سوم
#دراربعین_هیچچیز_قطعی_نیست
دراربعین چیزی قطعی نیست!
نه رفتن آن کسی که می خواهد برود قطعی ست، نه نرفتن آن کسی که نمی تواند برود
نه حتی نرفتن کسی که نمی خواهد برود
مهم طلب یاراست!
روبه روی من نشست، به چشمانش خیره شدم شوق آمدن به اربعین را در چشمان قهوه ای رنگش می توان دید؛ یک دلم به انگورهای دانه درشت قرمز ظرف پیش رویم است، ویک دلم درچهره پرازشوقی که حرف برای گفتن دارد مانده؛ هردو شیرین هستند
اولی شیرینی اش لحظه ای، دومی شیرینی سخنانی که تاابد برجانم می نشیند؛ انتخاب سختی است اما گوش فرا دادن به حرفهای مریم بانو را انتخاب می کنم:
«سه سال است که قدم جای قدم های اسرای کرببلا می گذارد؛ کرببلا را به غیراز اربعین راهم تجربه کرده؛ اما او کرببلا را حج واجب و عمره تقسیم می کند
اربعین را حج واجب!
سفر به این سرزمین در روزهای دیگر را حج عمره!
رسالت خودرا شناخته و هرسال به شکل های متفاوتی آن را ایفا می کند؛ امسال جدی تر و تخصصی تراز سال های قبل رسالتی بر عهده دارد او، وهم قافله هایش فرماندهان جوان این میدان قراراست امام حسین علیه السلام، مسیر اربعین وزیبایی هایش را به تصویر بکشند.
مریم بانوقلم را انتخاب کرده!
قلم را ابزاری برای هدف خود و صادرکردن صدای خود به تمام جهان برگزیده!
ظاهراً با خوشمزه هایی که قبلا نوشته مدال موفقیت فتح قلوب برخی از دوستانش را کسب کرده و آنها را به سوی دیار یار بدرقه کرده است.
مریم؛ بانوی مومن ورزشکاری است که محدود به فعالیت های رشته خود نمی شود
وظیفه خودرا در این می داند خودرا در تمام عرصه ها توانا کند تا بتواند الگویی برای بانوان دیگر باشد.
وقطعا رحمت خدا آن وقتی است که یک ملتی به مسئلویتش عمل کند.
#روایت_نگاری
#دختران_اربعین_ساز
#اربعین_نوجوانی
#دختران_حاج_قاسم