.
ساعت به وقت کربلا ۱:۲۰ است.
اما ساعت نمی داند که ما در کربلا روز و شب نداریم. ما اصلا در کربلا زندگی نمی کنیم که گرفتار زمان باشیم ، ما در کربلا دو بال یافته ایم و در آسمانش پرواز میکنیم.
کربلا برای ما پر از شروع هاست. شروع هایی پر از عشق و جهاد.
کربلا برای ما پر از سکوت است. سکوتی پر از حرف های طوفانی.
کربلا برای ما پر از خواستن ها و نیاز هاست که ما محبوب و رضایت ارباب را می خواهیم.
حتی کربلا برای ما پر از یاد است. یاد مومنین خدا. مومنینی که دیدن چهره شان برای ما پر از شوق و امید است و دلتنگشان می شویم.
کربلا برای ما پر از عشق است، عشق به این مسیر و آدم های باصفای طریق الحسین.
کربلا برای ما یعنی حماسه، یعنی قیام.
و مگر حماسه و قیام زمان می شناسند؟!
.
ساعت ها در کربلا همیشه روی ساعت ۱:۲۰ ایستاده اند. چون این ساعت ، زمان حماسه و قیام برای رسیدن به محبوب است. ما در کربلا پر از شوریم. پر از حرکتیم و منتظر رسیدن ساعت ۱:۲۰ خودمان هستیم و آه از این ساعت ها که معلوم نیست کدامش برای ماست و چرا زمان ما نمی رسد.
آخر به کدام صحن و حرم رو بزنیم تا ساعت خودمان را پیدا کنیم. کجاست ۱:۲۰ ما؟!
.
گفته اند مشایه را آب پاشی کرده اند تا زائرانت برسند. ما چه کنیم که نه تنها پاهایمان بلکه دل و وجودمان به زمین قفل شده و توان حرکت ندارد. ما چه کنیم که گرفتار دنیا و فراز و فرود هایش شده ایم. مولاجان ، تو ما را از این قفل ها آزاد کن. به برکت خادمی زائرانت ، به آبروی نوجوانان دل پاکت که آنها را به خیمه تان رسانده ایم ، ما را هم در کربلا و خیمه گاه بپذیرید. ما را پاک بپذیرید .
✍ حامد تقدیری
کربلا المقدسه
۸صفر ۱۴۴۶
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
@hamedtaghdiri
صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ الحُسَین “علیه السلام”🖤
یا حسین این عشق خود از ما مگیر
آنچه را خود داده ای از ما مگیر 🖤
هیئت ریحانه های حاج قاسم شهرستان کوهبنان.
۱۴۰۳/5/23
#هیئت_دخترانه
#کوهبنان
#دختران_حاج_قاسم
#دورهمی
┏━━━━━━
✨🦋@kermandhgh ┗━━━━━━━━━━━━➛
1_13068572014.pdf
8.09M
دومین کتاب روایت دختران نوجوان
کتاب #پیاده_تا_بهشت
خاطرات و روایت دختران #نوجوان از سراسر کشور
از پیاده روی #اربعین ۱۴۰۲
جبهه دختران حاج قاسم
دختران اربعین ساز
#سازمان_تبلیغات_اسلامی
#بنیاد_ملی_نوجوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•بسم الله الرحمن الرحیم•
|#هیئت_دخترانه🦋|
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ🖤
برگزاری هیئت دخترونه به مناسبت شهادت حضرت رقیه (س) توسط دختران حاج قاسم ریگان
#هیئت_دخترانه
#ریگان
#دختران_حاج_قاسم
#شهادت_حضرت_رقیه
#ماه_صفر
┏━━━━━━
✨🦋@kermandhgh ┗━━━━━━━━━━━━➛
29.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•السلام علیک یا رقیه بنت الحسین•
گزارشی کوتاه اما زیبا از دختران حاج قاسم در روز شهادت حضرت رقیه(س) 🖤🌸
#ریگان
#دختران_حاج_قاسم
#شهادت_حضرت_رقیه
┏━━━━━━
✨🦋@kermandhgh ┗━━━━━━━━━━━━➛
41.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🌱
یه صبح جمعه با نشاط و دخترونه 😍
با کلی برنامه متنوع
مثل کوهنوردی ،ورزش،بازی،مسابقه
در پایان هم پیاده روی تا گلزار شهدای گمنام و برنامه هیئت دخترانه 💚
همراه با صبحانه 😉
تاریخ : جمعه 1403/5/26
زمان:6:15 صبح
#کوهنوردی
#کوهبنان
#دختران_حاج_قاسم
#دورهمی
#مسابقه
#بازی
#پیاده_روی
#هیئت_دخترانه
┏━━━━━━
✨🦋@kermandhgh ┗━━━━━━━━━━━━➛
21.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👀چشم ها در مسیر اربعین چه می بینند؟
🤫 کمتر از یک دقیقه دعوتید به پنجره چشم های دختران اربعین ساز
😢پایان پیاده روی اربعین با تمام ماجراها و خنده ها چه دیده شد؟!؟
-نازیلا رستمی
╭═━⊰🌻⊱━═╮
@dhgh_ir
@dhgh_arbaeen
╰═━⊰🌻⊱━═╯
#دختران_اربعین_ساز
#اربعین
خواهری کردن های رفقای ما ادامه دارد
از یک لیوان شربت را دوازده نفره نوشیدن،
تا یک پرتقال را ده نفره خوردن،
و حتی تلفن همراهی که در طول سفر، داده میشود به رفیقی دیگر برای ضبط مستند
و رفقایی که با دو کوله راه میروند، یکی برای خودشان و یکی برای خواهر بیمارشان که توان حمل کردن هیچ باری را ندارد
حالا هم همسفری که داروهای گیاهیاش را از کوله اش بیرون آورده، دمنوش آویشن و تخم شوید دم کرده و سینی پرستاری اش را از این طرف حسینیه به آن طرف حسینیه میبرد
تا هرکس که کمی مریض شده را به صرف معجون های شفا بخشش دعوت کند
اینجا وقتی کسی ناخوش احوال میشود هیچ کس بی تفاوت نیست همه جویای احوالش میشوند و در حد توانشان سعی میکنند به او کمک کنند
راستی یادم رفت بگویم، تا بحال ده تا دونه پاستیل خرسی را سی نفره نوش جان کردید؟
این بخش کوچکی از خواهرانه های کاروان ما بود
شمارا نمیدانم اما من دلم میخواهد با تک تک این بچه ها عقد اخوت بخوانم
اینها واحد های مرام و معرفت را در طریق العلما با نمره خوب پاس کردند و خواهری کردن هایشان ادامه دارد...
#خواهرانه
- تصویر ثبت شده توسط ریحانه سالارپور
#روایت_اول
محل گفتگو: کربلا
خانم رحیمی. اصفهان
بیماری نفس نفس زنان روی تخت خوابید، پرستاران دوره اش کرده بودند عربی صحبت می کرد زبانش را نمی فهمیدند اما به او اکسیژن وسرم زدند در ذهنم سوال نقش بست چگونه بدون فهمیدن بیماری اش به او سرم زدند؟ خانم لاغر اندام گندم روی توجه ام راجلب کرد از او پرسیدم.
حاصل 8سال تجربه است که در این مسیر با عرب و وعجم سر کار داشت، انگار مسئولیت خودش را پیدا کرده بود دلش آروم تر بود نسبت به زمان هایی که به عنوان یک زائر معمولی به زیارت امام حسین علیه السلام می آمد خودش میگفت: اینگونه حس مفید بودن می کند و نیاز این مسیر را دراین میدید. انگار مانند استخوانی که در رفته است همینکه جای خودش را می گیرد دیگر دردی وجود ندارد اوهم با پیدا کردن نقش خود احساس مفید تری داشت.
جالب بود پرستار بود اما از بعد دینی هم پر و پیمان بود هراز گاهی که لب هایش به سمت من تکان می خورد، روی سخن خودرا به سمت بیماران و همکارانش بر می گرداند از واقعه واتفاقات امام حسین وخاندانشان تعریف می کرد نقشش انگار نقش هدایتگری هم بود،ازجغرافیای حرم هم میگفت گویا می خواست حتی وظیفه جهاد تبیین خودش راهم ایفا کرده باشد نقطه های کوچکی از نقشه شناسی عراق در او چشمک می زد .
وارد مسیر جاده تاریخی 1400سال پیش نی شوم درهمین سرزمین دیدم حضرت زینب سلام الله علیها را پرستاری ایشان ازچهل منزل تا مدینه مراقبت ایشان از امام سجاد علیه السلام و84زن و واحقاق کردن حقی در کاخ یزید با خطبه هایشان.... نقش پرستاری ایشان و تبیین گری ایشان را نشان می دهد بانوان این عصر هم گویا در عمق وجودشان یک حضرت زینب سلام الله علیها نهادینه شده است.
آره! خانم کیانی در حال جسمی بیمارانش تاثیر داشت وهم بر روح آنان. سفره دلش را برایم باز کرده بود «از دومرتبه برخورد تندی که بابیماران کرده بود وسلب توفیقاتی شده بود با خودم فکر کردم انگار از آن روز خودسازی خودرا شروع کرده تا به این درجه خوش اخلاقی وصبوری رسیده بود» پسر17ساله ای که کتفش را ازدحام جمعیت حرم نشانه گرفته وترکش ریزی خورده بود وارد اتاق شد به پهنای صورت اشک میریخت پرستاران واین خانوم مانند پروانه دور او می گشتند مرحمی بر زخم دل وجان او شده تا حال او خوب شود انگار فرزند خودشان است از مردی برایم گفت: جانباز بود وقتی اوردنش تمام کرده بود دومرتبه از نجف به کربلا، از کربلا به نجف مسیر پیاده روی را طی کرده بود در حرم امیرالمونین علیه السلام نفس های آخرش را کشید«یاد این تیکه از مداحی منم باید برم... پیرهن سیام بشه کفنم» توی ذهنم پلی شد.
او معتقد بود که بانوان باید در پیاده روی اربعین به خاطر آن لطافت ها وظرافت های روحی که دارند پا به میدا بگذارند حضور یک زن در کاروان، امید آفرین است وخشونت ها حتی جنس خشن مرد راهم لطیف می کند.
✍🏻راوی: خانم امرالهی
#روایت_نگاری
#دختران_اربعین_ساز
#اربعین_نوجوانی
#دختران_حاج_قاسم
بسم الله النور
امسال بنا بود کاروان مستقل استانی ببریم، کاروانی از دختران نوجوان که در طول سال با عشق و علاقه برای امام زمان(عج) دویده بودند و حالا برای مشرف شدن در این مسیر امیدشان به این کاروان بود.
از حدود دو ماه قبل از اربعین بررسی ها برای شدن ها یا نشدن ها شروع شد.
دو دو تا چهارتای دنیایی بود و محاسبه هایی که در انتها به نشدن ها ختم میشد.
هزینه بالای سفر، نداشتن نیروی آقا با معیار و ملاک های مدنظر، هماهنگ نشدن وام سفر و گره هایی که به کور گره تبدیل میشد انگیزه پیگیری سفر را رفته رفته کم و کمتر میکرد.
اضطراب و ناامیدی در دلم رخنه کرده بود و داشتم به یقین میرسیدم که امسال کاروان استانی در کار نیست،
حرفها و نوع نگاهی که میگفت اربعین جای دختران و زنان نیست در این دلسرد شدن بی تاثیر نبود، شاید راست میگفتند، زن را چه به پیاده روی اربعین، اگر قصد و نیت زیارت است مگر ۱۱ ماه دیگر سال را گرفته اند که در این شلوغی و گرمای فراوان این فصل عراق در شرایط سخت و با امکانات محدود و با توجه به فرهنگ مردسالاری و خیابان هایی که پر از موکب های مردان است قدم بردارد؟!
هرچه به روزهای آخرِ تاریخ حرکت نزدیک تر میشدیم گره ها شل میشد و چراغ ها روشن، نیروی آقا پیدا، بخشی از وام جور شده و هزینه پایین تر آمده بود اما این جمله که اربعین جای دختران نیست و دلسردی همراهش خیلی سنگین بود.
در نهایت دربرابر دو دوتا های دنیایی کاروان کنسل شد.
امسال حال دلم اصلا خوب نبود، نه تنها حال دلم خوب نبود بلکه از ۱۰ روز قبل حرکت کاروان کشوری حتی دچار ضعف جسمی و بیماری شدم و به یقین رسیدم که خودم هم به کربلا نخواهم رسید..
مادرم قاطعانه گفت رضایت نمیدهد که امسال راهی شوم، پدرم هم که... جرات مطرح کردن نداشتم
تقریبا هیچ کدام از شرایط حضور در کاروان کشوری را نداشتم، نه توان جسمی برای پیاده روی کامل، نه رضایت والدین، نه هزینه و نه حتی انگیزه برای تلاش..
تنها غصه میخوردم که جامانده ام، با تمام این ها کمی هم برای امام حسین(ع) ناز داشتم..
ته دلم میگفتم آقا جان اگر دلتنگم شدید دعوتم کنید..
نمیدانم چه شد اما میدانم برای من معجزه ای دیگر بود مثل دو سال قبل که راهی شدم تا قبل از زیارت و حتی تا زمانیکه در کربلا بودم حس میکردم خوابم، اما گوشه ذهنم همچنان جمله ای که تیر خلاصی برای نا امیدی ام شده بود تار بسته بود، "اربعین جای زنان و دختران نیست"
امسال بیشتر در مسیر به این موضوع دقت کردم و دنبال پاسخ قانع کننده و دلگرم کننده بودم، در این مسیر زنان و دختران زیادی بودند که نه فقط برای زیارت بلکه برای تبیین حرکت امام و زمینه ساری ظهور آمده بودند.
این کاروان خود مشتی از خروار بود، دخترانی که الگوی خود را در این مسیر حضرت زینب سلام الله علیها قرار داده بودند و روایت میکردند.
اصلا اربعین فقط به زیارت نیست، مسیر انسان سازی و تربیت آدم هاست و تربیت هم رسالت بانوان..
زنان نقش ویژه ای در این راه دارند
کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود
ادامه دارد...
راوی : x
#دختران_اربعین_ساز
12.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت تصویری من دیگر بزرگ شده ام
حنانه محمدی