#سلام_اربابم♥️✋
صبح ها رابه سلامی به توپیوندزنم
ای سرآغازترین روز خدا صبح بخیر
به امیدی که جوابی زشمامی آید
گفتم ازدورسلامی به شماصبح بخیر
#صباحڪم_حسینے ✨
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
🏴{@ketaaaab}🏴
@mataleb_mazhabi313_۲۰۲۲_۰۸_۱۸_۰۹_۱۵_۵۱_۷۰۳.mp3
2.67M
عشقپابرجاست
زندگیزیباست
تا دلا دستِ ابیعبداللهست :)•🌱•
حاج میثم مطیعی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#محرم
🏴{@ketaaaab}🏴
ما هیچیمون شبیه اهل بیت نیست،
الاّ زمانی که برای حسینعلیهالسلام گریه میکنیم.. ):
#علامهشوشتری
خدا میگہ ای آدم خوبۍ کہ یہو با نامحرم چت کردۍ؟…
نگران نباش …🙂
تو با اینکار بہ خودت بد کردۍ…🚶🏻♀
ولۍ توبہ کن و برگرد…🤲🏻
من گناهتو میبخشم.💛
نگران نباش.
فقط دیگہ پافشاری نکن و تکرارش نکن😇
#حجاب 🍃
#محرم🥀
#امام_زمان 🕊
🏴{@ketaaaab}🏴
•همیشہهمرنگجماعتنشو!
عدھاۍهمرنگجماعتشدنتبدیلشدنبھ
قاتلانِحسینفاطمہع. . !•
-شهیدآوینۍ-
#امام_حسین🖤
#اربعین🥀
#محرم💔
🏴{@ketaaaab}🏴
🌸قسمت اول کتاب مترسک مزرعه آتشین🌸
🌺پارت هفتم🌺
پروین خانم، مادر فرزین دارد جلوی در خانه شان را جارو می زند🧹.
سلام میکنم🙋🏻♂️. قدم هایم را تند میکنم🏃🏻♂️. سر کوچه ، احمدآقا را می بینم👀 که کاپوت وانتش را بالا زده و خم شده و با موتور وانت ور می رود😬.
جلو مسجد شلوغ است😲. آقانصرالله، فرمانده بسیج محله در حال نظم دادن به بچه های بسیج است. ☺️
اکثرشان را می شناسم🤓. سربند سرخ و سبز به پیشانی بسته، لباس خاکی رنگ نظامی به تن و پوتین به پا دارند🙂. صدای آقا نصر الله بلند می شود؛ از جلو، از راست ، نظام ! ـ ا
فریاد بسیجی ها در محل می پیچد:
_الله!
- به احترام خون شهدا، به احترام خون شهید سعید غلامی، خبردار!
اسلام پیروز است، شرق و غرب نابود است😍🤲🏻!
آقاسلام، دم در مغازه اش ایستاده و زیر لب زمزمه میکند. - سلام آیدین!🙂سر بر می گردانم. اصغر کنارم می ایستد.🧍🏻🧍🏻
سرما خورده🤒😷 سرخ شده است. 🤧
اصغر عینکش را برمی دارد و دو بار عطسه میکند🤧 و بعدمیگوید :
تشييع جنازه شهید میرن، یکی از بچه های بلورسازی، اسمش سعید غلامیه، ۱۶ ساله بود.🙂
دلم می لرزد، یاد دایی حسن می افتم... 🙃💔
سه هفته پیش با این که هنوز زخم هایش خوب نشده بود، باز ساکش را بست و روانه جبهه شد🥺💔، هر چه مادرم بهش گفت: «اخر برادر جان، مگر آن جا جز خون🩸 و آتش🔥 چیز دیگری هست که این قدر برای رفتن به آنجا عجله میکنی🥺» خندید و گفت :به قول شاعر کوزه ای را که برند در پی آب، اخرش می شکند در ره آب!
خواهرجان! اگر شما هم در هوای آن جا نفس کشیده بودی، هوای این جا برایت سنگینی می کرد 🙂🙃.
آقا نصرالله صدایش را رها می کند.😮
_گروهان، بدو رو!
#محرم🏴
#کتابخوانی😍📚
#کتابخوربرتر 😁😍📚
🏴{@ketaaaab}🏴
🌸قسمت اول کتاب مترسک مزرعه آتشین 🌸
🌺پارت هشتم 🌺
بسیجی ها با نظم و سرقدم های کوتاه می دوند و دور می شوند،
من و اصغر هم به طرف مدرسه راه می افتیم🚶🏻♂️🚶🏻♂️، اصغر می گوید: ترکش به قلبش خورده🙃، تو مدرسه تیزهوشان شاگرد اول بوده📚📝، هنوز سالگرد برادر شهیدش نشده، خودشم شهید شد🙃🙂. میگم آیدین! چی میشد اگر ما رو هم در بسیج محل قبول می کردند🤨🤔. هان؟
آه میکشم :
این آقانصرالله همش بهونه میگیره که سن و سالتون کمه و بنیه برداشتن سلاح ندارین و نمی تونین بی خوابی تحمل کنین.😤🤯
اصغر می گوید:
دایی حسنت هم که برامون پارتی بازی نکرد. اگه او می گفت حتما آقا نصر الله تو بسیج قبولمون می کرد☹
خب دیگه... 🙃، اخلاق دایی حسنت این طوریه🙂
اصغر کیفش💼🎒 را دست به دست می کند و می گوید:
میگم آیدین، دیروز چه پلیس بازی ای داشتیم ها، نه😂؟ دوباره سرم داغ می شود🤯. اصغر با لذت می گوید:
من که خیلی کیف کردم😂😜، دمشون گرم! دیدی مأمورا چطوری دزدا رو گرفتن 😂🤣؟ شاهینُ بگووووو،تا اون طرف خط دوم دنبالش کردن🤣
و دوتا تیر هوایی زدن تا گرفتنش🤣، می ایستم، اصغر دو قدم جلوتر می ایستد و با تعجب نگاهم میکند.
- اصغر، جون مادرت! تو که به کسی چیزی نگفتی؟!😶
- چی؟ بابا ای والله😒! از کی من آدم فروش شدم😒؟ ناراحت نشوء اخه من فقط به تو گفتم دزد کیه🥷🏻. چه حرفا می زنی😒، یعنی من سِرّ تو رو فاش کنم☹️؟ نه آیدین، مطمئن باش، قفل دهن من محكمه🤐😉، تو باشگاه که بهت قول دارم🙃😉، باور کن هنوز زیر قولم نزدم😍. نفس راحتی میکشم🥵😤 و همراه اصغر به مدرسه می رسیم.😁🏫
#محرم🏴
#کتابخوانی 😍📚
#کتابخوربرتر 😁📚😍
🏴{@ketaaaab}🏴
گفتم:بهشتت؟!
گفت:لبخندحسین'؏'
گفتم:جهنمت؟!
گفت:دورےازحسین'؏'
گفتم:دنیایت؟!
گفت:خیمھعزاےحسین'؏'
گفتم:مرگت؟!
گفت:شهادتدرراهحسین'؏'
گفتم:مدفنت؟!
گفت:بےنشانشبیهمادرحسین'؏'
گفتم:حرفآخرت؟!
گفت:السلامعلیالحسین"؏" :)
#محرم🥀
#اربعین🖤
#امام_حسین💔
🏴{@ketaaaab}🏴
شهادت فقط در جبهہهاۍ جنگ نیست!
اگـر انسانے براۍ خدا ڪار ڪند
و بہ یـادِ او باشد و بمیرد،
شهـید است :)🍃
_شهیدهزینبکمایی
#شهیدانه
#محرم
#امام_زمان
🏴{@ketaaaab}🏴