کتاب پیکِ روشنا 🌱
📚زنان عنکبوتی نرجس شکوریان فرد 🌸🌱داستانی متفاوت از نرجس شکوریانفرد درباره پروندهی امنیتی 🔹️کت
بخشی از کتاب:
من فقط عکسای خودمو میذاشتم. عکسهای مهمونیا و گردشایی که میرفتم. یا گردش و تفریح. عکسای خودمو دوست داشتم. البته برام مهم بود که لایک و پیام هم داشته باشم. پیجم مثل بچهم شده بود. مثل خونه خودم. هم دوستش داشتم، هم توش راحت بودم. خیلی راحت…
همین که نامحدود بود و آزادی رو لمس میکردم، احساس قدرت میکردم.
بخشی از کتاب
اشک آرام آرام از گوشه ی چشمش راه گرفت…
مثل همان اوایلی که جشن طلاق گرفته بود. در جشن کلی خندیده بود و با بچه های دانشگاه خوش گذرانده بود و بعد هم کیک سیاه را خودش بریده بود.
اما همان شب تا صبح دو بار بالشش را عوض کرد، بس که اشک ریخته بود. پذیرش شکست سخت است، برای یک زن سخت تر! چرا این طور شد؟
– البته اون می گفت من عوض شدم. دعوامون زیاد شده بود. خیلی به رابطه ی من با بعضیا حساس شده بود. دلش می خواست من حواسم بیشتر باشه…
#زنان_عنکبوتی #زن #عنکبوت #نرجس_شکوریان_فر #عهد_مانا #کتاب #عشق #