eitaa logo
کتاب چی
128 دنبال‌کننده
105 عکس
3 ویدیو
1 فایل
توزیع و فروش کتاب ادمین:@bighararam_bigharar
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب پلاکت کو؟ . . . کتاب پلاکت کو؛ خاطرات شفاهی خانم سیده فاطمه موسوی امدادگر جهادسازندگی و بیمارستان راه آهن اندیمشک در دوران دفاع مقدس است. . . . تیکه ای از کتاب یک‌دفعه همه‌‌چیزم را از دست دادم؛ هم کارم و هم کسی که دوستش داشتم. من ماندم و یک ساک لباس. بغض توی گلویم را به‌سختی قورت دادم. اشکم سرازیر شد. تندتند اشک‌هایم را پاک کردم که کسی نبیند. یاد حرف علی افتادم. «منتظرتم. یادت نره، منتظرتم.» برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب به جای موشک کاغذی این کتاب، به ترسیم نمایی از پیشرفت‌ های انقلاب اسلامی می‌پردازد. کودکان از دریچه این داستان‌ها، به دنیای هیجان‌انگیز و دوست داشتنی دستاوردهای علمی کشور قدم می‌گذارند و با نقش دانشمندان در پیشرفت علمی ایران آشنا می‌شوند. پیام «ما می‌توانیم در دل هر داستان، نوید آینده‌ای روشن و شاد را به کودکان می‌دهد و چراغی در مسیر پیشِ روی او به عنوان عضوی فعال در فردای جامعه روشن می‌سازد برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب بهتر از تو نداشتم . . . کتاب "بهتر از تو نداشتم" روایتی است از زندگی شهید مدافع حرم سید جواد سجادی از شهدای افغانستانی مدافع حرم .. معرفی کتاب سید جواد سجادی، جوان 22 ساله‌ای از افغانستانی‌های مقیم شیراز بود که عشق و ارادت عمیقی به اهل بیت (علیهم السلام) داشت. او از کودکی آرزو داشت روزی بتواند در راه دفاع از حریم اهل بیت جان خود را فدا کند. وقتی خبر حمله تروریست‌های تکفیری به حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) به گوشش رسید، بی‌درنگ تصمیم گرفت برای دفاع از آن حرکت کند. سفری طولانی و پرمخاطره به سوریه را آغاز کرد. سید جواد با اشتیاق و شور فراوان در کنار دیگر مدافعان حرم مستقر شد تا از حریم مقدس اهل بیت دفاع کند. برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب حبیب ممد آقا کتاب "حبیب ممد اقا" روایتگر زندگی و زمانه شهید مدافع حرم حبیب رحیمی منش می باشد. شهید حبیب رحیمی‌منش، جوانی بی‌نظیر و پرشور بود که در خط مقدم جنگ علیه لشکر استکبار و تکفیری‌ها در سوریه شجاعت و تلاش خود را نشان داد. او در تاریخ 12 بهمن 1394 به دلیل دفاع از ارزش‌ها و ایده‌های اسلامی خود بر دروازه شهادت قرار گرفت. حبیب رحیمی‌منش اولین شهید مدافع حرم شهر اندیمشک بود که در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب (س) مشارکت می‌کرد. با دلیری و ایثار خود، او در جبهه سوریه به دفاع از روحیه و منش آسمانی دشمن مقابله می‌کرد. . برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب «بزرگ شدن در سپیدان» داستانی کودکانه براساس محاصره شیعیان «فوعه و کفریا» سوریه . . خلاصه کتاب «فوعه و کفریا» شهرک‌های شیعه‌نشینی در استان ادلب سوریه هستند که ساکنان آن سه سال به صورت مداوم، در محاصره کامل با حملات، نفوذ‌ها، خمپاره‌اندازی‌ها و تیراندازی‌های مستمر گروه‌های تروریستی به خصوص جبهه النصره و احرار الشام مبارزه کردند که در مجموع هزارو ۹۲۳ نفر به شهادت رسیدند و سه هزارو ۸۶۸ نفر هم زخمی شدند که بیشتر آن‌ها زن و کودک بودند، ولی باز هم سر تسلیم فرود نیاوردند. برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب «شهادت در وقت اضافه؛ روایتی از زندگی شهید مدافع حرم علی اکبر زوار» . . . بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «بعد از سقوط دکل، دشمن شروع کرد به پس‌گرفتن مناطق ازدست‌داده؛ به این ترتیب، تمام چیزی که بچه‌ها شب گذشته به دست آورده بودند، دوباره افتاد دست دشمن. منطقه دکل و ارتفاعات هشتصد و هفتصد را پس گرفتند. خیلی دلم شکست. سینه‌ام به تنگ آمده بود. با سه نفر از بچه‌های هم‌سنگر رفتیم کمک بچه‌ها. به محدوده درگیری رسیدیم. تعدادی از نیروهای خودی را دیدیم که از سمت ارتفاع می‌آمدند پایین و سلاح و هم‌رزمان شهیدشان را روی دوش می‌آوردند. این عملیات هم‌زمان بود با پایانِ دوره دوماهه حضور ما در منطقه. فردایش باید به ایران برمی‌گشتیم. علی‌نهضت، از بچه‌های دوره ما، دستور داشت برگردد عقب و با یکی از قدیمی‌ها، نیروهای جدید را بردارد و بیاورد به خط. نباید ارتفاع نهصد را هم از دست می‌دادیم. علی‌آقا سنگر دیدبانی را تحویل داده بود و برگشته بود عقب. گویا توی آسایشگاه داشته استراحت می‌کرده. برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب بوی خوش اسفند بخشی از این کتاب می‌خوانیم: اردیبهشت داشت به نیمه‌اش نزدیک می‌شد و تا پایان سال تحصیلی، فرصت چندانی نمانده بود. کلاس‌های عقیدتی مدرسه و جلسات تحلیل سیاسی خانه و برنامه‌ریزی برای انجام فعالیت‌های هنری ذهنم را خیلی درگیر کرده بود. مدرسه امکانات زیادی نداشت. می‌بایست برای نمایش‌های کوتاه بچه‌ها، وسایل و تجهیزاتی تهیه می‌کردم. از چند نفری که راهنمایی خواستم، گفتند شاید قسمت هلال‌احمر یا همان شیروخورشید و پیشاهنگی سابق داشته باشند. یک روز رفتم اداره و مستقیم سراغ اتاق آقای روحی‌پور را گرفتم. دخترش دانش‌آموز مدرسۀ حضرت زینب(س) بود و خودش مسئول هلال‌احمر اداره. اول، فکر کرد حرفی دربارۀ دخترش دارم؛ اما وقتی گفتم برای اجرای تئاتر لباس و وسیله لازم دارم، تعجب کرد و با پوزخند پرسید: «مگه توی جمهوری اسلامی هم می‌شه کار هنری انجام داد؟ اون هم با فلوت و شیپور و...؟» برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب معلم حسابی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تشکیل نهادهای انقلابی به فرمان امام خمینی(ره) گامی بود در مسیر تثیبت آرمان‌های قیام. آرمان هدایت و آگاهی بشر، مسیری نداشت جز سوادآموزی. امام لایه به این نیاز ملت به خوبی واقف بود و از همین رو آن را مهم‌تر از نیاز به مسکن و بهداشت معرفی کرد. شالوده نهضت، سوادآموزیِ صرف نبود، بلکه در تمام عرصه‌هایی که به حضورش نیاز بود، ورود پیدا کرد تا فرهنگ وابسته کشورمان را به فرهنگی خودکفا و مستقل تبدیل کند. برای همین، هم درس داشت، هم درو، هم بهداشت و هم راه‌سازی. نهضت نوعی زندگی در حال قیام بود که با اخلاص، ایثار، جهاد و خلاقیت توأمان شد و توانست با استفاده از تمام ظرفیت‌های فرهنگی و هنری مردم، معنویتی مبتنی بر اسلام و انقلاب ایجاد کند. برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب اپاراتچیی درباره کتاب آپاراتچی جلیل طائفی، متولد ۱۳۳۱ در تبریز است که رنج ساخت فیلم‌های بلند را با ابتدایی ‌ترین امکانات به جان خرید و با زحمت زیادی برای مردم نمایش داده است. بدون کمترین پشتیبانی رسانه‌‌ای یا هر امکان دیگر. به جای اینکه در خانه ‌اش بنشیند که مردم بیایند دنبالش، خودش بلند شده و رفته میان مردم. برای آن‌ها حرف زده. نان و پنیرشان را خورده و فیلمش را با آپارات برای آنها پخش کرده است. برای مردمی که نه تنها سینما ندیده بودند، بلکه حتی داشتن تلویزیون هم برایشان آرزو بوده است. او قصه ‌های انقلاب را به جاهایی برده است که مردم آن مناطق، با گذشت چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز در جریان بسیاری از وقایع جامعه انقلابی‌‌شان قرار نداشتند. این کتاب از این حیث که بخشی از پازل فرهنگی انقلاب اسلامی را روشن کرده و فعالیت‌های خودجوش و آتش به اختیار در روزهای پیروزی انقلاب را بازگو کرده اهمیت بسیاری دارد، روایتی که نشان می دهد جریان مؤمن به انقلاب همواره با سختی ‌ها مسیر خود را باز کرده و هرجا توقف کرده در واقع به خاطر حمایت نشدن از سوی آشنایان بوده است. برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب پیک سحر روایت زندگی سیدجبار موسوی، از مبارزان انقلاب اسلامی در اهواز برشی از کتاب: سید خودش بچۀ کف خیابان بود. توی همین محله‌ها بزرگ شد. توی همین کوچه‌های خاکی کشتی گرفت و فوتبال بازی کرد. بچه‌های خیابان را می‌فهمید؛ برای همین اغلب دنبال بچه‌های نمازخوان انقلابی نمی‌رفت.‌ دلش می‌خواست بچه‌های خیابان را متحول کند. می‌گفت: «گلچین نکنین. همۀ بچه‌ها رو دوست داشته باشین. بینشون فرق نذارین. همون‌هایی رو بیارین مسجد که فکر می‌کنین اصلاً توی فضا نیستن. من دنبال همین بچه‌هام. برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب «امسال قبول می‌شویم» برگی از زندگی عفت نجیب‌ضیا بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «هروقت از راهپیمایی برمی‌گشتم، الهه نگاه خاصی به من می‌انداخت. بعد می‌زد به خنده و می‌گفت: «مامان، باز که برگشتی! چرا شهید نشدی؟!» خودم هم خنده‌ام می‌گرفت. می‌گفتم: «آدم خودش رو که نمی‌تونه شهید کنه. ما میریم… حالا هرچی خدا بخواد.» برایش تعریف می‌کردم که توی راهپیمایی‌ها به خانم‌هایی که بچه کوچک دارند، کمک می‌کنم و بچه‌هایشان را بغل می‌کنم. با ذوق به حرف‌هایم گوش می‌داد. از وقتی فهمیده بود بعضی خانم‌ها با بچه‌های کوچکشان می‌آیند، هر بار که می‌خواستم بروم راهپیمایی، کیف و جیب‌های لباسم را پر از آجیل و شکلات و خرما می‌کرد و می‌گفت: «مامان، تو که من رو نمی‌بری راهپیمایی. اینها رو بگیر که اگه توی راهپیمایی بچه‌ها گرسنه‌شون شد، بدی بهشون بخورن.» برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب گردان نانواها درباره کتاب گردان نانواها زنان روستای خانوک در روزهای جنگ تحمیلی، با سرپرستی مرحوم حاج زهرا اسدی معروف به کل‌زهرا که بعدها لقب «چریک پیر» از طرف حاج قاسم به او داده شد، با پختن نان به صف پشتیبانی مردمی دفاع مقدس پیوستند. «گردان نانواها» خاطراتی از مردم خانوک دربارهٔ انقلاب اسلامی، پشتیبانی جنگ و شهدای این روستاست برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب به خون کشیده شد خیابان خاطرات مقاومت مردم خراسان در برابر کشف حجاب رضاخانی . . درباره کتاب به خون کشیده شد خیابان این پژوهش پیرامون استبداد رضاشاه پهلوی پیرامون مسئلهٔ حجاب زنان ایرانی در ایران نوشته شده است؛ مسئله‌ای همیشگی در دهه‌های اخیر در ایران که رضاشاه پهلوی می‌خواست آن را با یک دستور حل‌وفصل کند. این اثر ابتدا درمورد چرایی جاودانگی «قیام گوهرشاد» و مقاومت مردمی سخن گفته است؛ رخدادی در تاریخ معاصر ایران که راوی‌های گوناگونی داشته و به‌شکل‌های مختلفی روایت شده است برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب ماکسیم بر بام قیام مسجد گوهرشاد به روایت شاهدان عینی درباره کتاب ماکسیم بر بام مجموعه‌ای از خاطرات و روایت‌های بازماندگان قتل‌عام مردم متحصن در حرم رضوی توسط رضاخان است. می‌دانیم که سیاست کشف حجاب از آن دسته سیاست‌های استبدادی تاریخ معاصر ایران بود که به‌عقیده‌ای ریشه در استعمار داشت. استعمار از ابتدا در تمام شئون زندگی مردم دخالت می‌کرد و پس از ده‌ها سال مواجه مستقیم با مردم ایران، تصمیم گرفته بود خودش را در سایۀ قدرت و تبلیغات، الگویی برای توسعۀ جهان اسلام معرفی کند و بازوی اجرایی رسیدن به چنین الگویی را هم در ایران مستقر کرده بود؛ رضاخان پهلوی. گفته شده است که رضاخان، پیش از رسیدن به مقام شاهی، به خاطر مهارتش در استفاده از سلاح مسلسلِ ماکسیم به «رضا ماکسیم» شهرت داشت. برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب خون می گذشت سرگذشت داستانی حاج محمدآقا رسول‌زاده بخشی از کتاب خون می گذشت «دستهٔ عزای بنی‌الزهرا وارد بازار شد. جمعیتِ همراهش نشان از هیئتی پرآوازه داشت. میانهٔ بازار حاج‌محمدآقا روی چهارپایه ایستاد. همه جمع شدند؛ کاسب و رهگذر. «وقتی می‌خواستند نواب را تیرباران کنند، اجازه نداد چشم‌هایش را ببندند. سبوحٌ‌قدوس‌هایش یادتان هست؟ یادتان است می‌گفت ما دیگر بیدار شده‌ایم، نکند به خواب برویم؟ برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب "خانه تاب"؛ خاطرات مردم اصفهان از دوران ممنوعیت حجاب، ممنوعیت روضه این کتاب نشان میدهد که مردم ایران چگونه با وجود سختی‌ها به مقاومت فرهنگی خود در برابر سیاست کشف حجاب ادامه دادند و حتی به تعهد و وظیفه‌ای مذهبی بدل شد. آنها با ایجاد شیوه‌های مخفیانه و خلاقانه از جمله "خانه تاب"، دامنه ممنوعیت‌های رژیم را شکستند. این مقاومت مردمی نشان از قدرت فرهنگ و عقیده در برابر ظلم و ستم دارد. برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب سرود سوره عمر دوباره سرود و سرود خوانی به دوران بعد از انقلاب اسلامی جایی که هنر و موسیقی، جایگاه خاصی پیدا کرد، باز می گردد. کتاب "سرود سوره" که به رویش و رشد گروه سرود سوره از مسجد فاطمیه تا پایگاه بسیج مسجد امام علی بن موسی الرضا پرداخته است. برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب «نهضت ادامه دارد در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «... هر روز با دلهره می‌آمد کلاس و از همه زودتر بلند می‌شد. قاچاقی می‌آمد. می‌گفت: «خانوم‌جان، من برم که الان شوهرم بیاد ببینه نیستم برزخ می‌شه ها.» تندتند سرمشق برایش می‌نوشتم و می‌‌گفتم: «بیا. مشق‌هات رو بگیر زود برو. فقط یه چیزی: دفترهات رو کجا می‌ذاری شوهرت نبینه؟» _ لای رختخواب‌ها قایم می‌کنم خانوم! دوره تمام شده بود که به ذهنم رسید خانم‌ها اولین نامه را برای همسرشان بنویسند. اولین نفری هم که کمکش کردم یک نامهٔ عاشقانه بنویسد، همین خانم بود. روز بعد، روز خداحافظی موقت بود تا شروع دوره بعدی. آن روز آن خانمِ همیشه‌مضطرب، با لب خندان و جعبه شیرینی آمد کلاس. _ خانوم، نمی‌دونین چی شد. شوهرم نامه رو که خوند به گریه افتاد. گفت: «باورم نمی‌شه. یعنی تو الان می‌تونی بنویسی؟ این رو خودت نوشتی؟» گفتم: «آره.» تا ندید باور نکرد. شروع کرد به گفتن کلمات. این رو بنویس. اون رو بنویس. من هم هرچی گفت ‌نوشتم. چون ندیده بود بیام کلاس، مونده بود حیرون که چطوری یاد گرفتم؟ بعدش هم از خوش‌حالی یه جعبه شیرینی خرید، داد دستم بیارم برای شما.» برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
هدایت شده از حسینیه هنر زنجان
♨️بازانتشار تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب 🔰به مناسبت حضورِ؛ ✅حاج آقا بهرامی(استادِ شهید صدرزاده) ✅و امیرحسین حاجی‌نصیری(راوی و رفیق شهید صدرزاده) ✅در هیئت ثارالله زنجان به همین مناسبت👆 📖کتاب سرباز روز نهم با ۱۵ درصد تخفیف عرضه خواهد شد. 🗓زمان: پنج‌شنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۲ 📍مکان: گلزار شهداء پایین، حسینیه شهداء 🕘شروع مراسم از ساعت ۲۱ 🚩 به کانال بپیوندید ➕@hoseinieh_honar_zanjan
کتاب داستان رویان درباره کتاب پس از جنگ تحمیلی، عده‌ای جوانِ از جنگ برگشته دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند مجموعه‌ای را راه اندازی کنند که برای اولین بار مشکل «نازایی» را در کشور حل می‌کرد. انگیزۀ آنها برای حرکت، امید به توشۀ آخرتی بود که از ثمرۀ تلاششان فراهم می‌آمد. سالها بعد از آن همه تصمیمات و اقدامات و رنجها، نتیجۀ کارشان نماد پیشرفت ایران شد و به باز کردن گره زندگی خانواده های گرفتار انجامید. برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب کشتی نجات کتاب‌ کارِ داستان‌بازیِ «کشتی نجات» که برای ارائه به مربیان و مادران طراحی شده، به‌طور ویژه متناسب با ایام محرم و صفر و البته همراه با قابلیت استفاده در سایر ایام آماده شده است و بازی‌ها و ماجراداستان‌هایی را به مخاطب خود معرفی می‌کند تا لحظات حضور مربی یا مادر را در کنار کودکان در مکان‌هایی مانند هیأت‌ها، مجموعه‌های فرهنگی ـ تربیتی، کلاس‌ها و… پُربار سازد. علاوه بر این، کودکان را با برخی از مفاهیم بنیادی مرتبط با هدف قیام اباعبدالله(ع) آشنا می‌کند و به این منظور، در روندی ماجرایی، وقایعی از دل تاریخ و موقعیت‌هایی در دوران معاصر گزینش شده‌اند که به نحوی با واقعه عاشورا و ایام محرم و صفر پیوند دارند. برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب نعمت جان ایران زنانی به خود دیده که قدم‌هایی نهراسیده جهت مخالف رود برداشته‌اند. قدم‌هایی که رود جلویشان نرم خزیده. صغری دختری است از اندیمشک. دختری از شهر کُنارهای ستبر. درخت‌های همیشه سبز. یک لحظه آرام ندارد. یک پایش در کمیته‌ی امداد. پای دیگرش روی سنگلاخ‌های کوه؛ که برود گوهری در دل مردم آنجا بگذارد و دست‌هایش را برای شستن لباس‌های خون خورده از زخم، در حوضِ خونِ بیمارستان شهید کلانتری. برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب زاده زابل . . . برشی از کتاب: وقت خیلی گذشته است. اطرافیان آقا دائم به ساعتشان نگاه می‌کنند و اضطراب دارند. مردم در زابل چشم‌به‌راه‌اند. آقا هم صحبت‌هایشان را جمع‌بندی می‌کنند و می‌فرمایند: «آقایان در این منطقه کارهای بسیار خوبی در زمینۀ تحقیقات و تغییر الگوی کشاورزی و دامداری انجام داده‌اند. در زمینۀ احیای چاه‌نیمه‌ها هم کارهای مؤثری انجام شده است که اگر این کارها نمی‌بود، چاه‌نیمه‌ها پر می‌شد و ما هم امکانات لای‌روبی نداشتیم و این نقطۀ استراتژیک جمهوری اسلامی دچار بحران می‌شد.» بعد رو می‌کنند به حاضران و می‌فرمایند: «آقای دهمرده در این منطقه زحمات زیادی کشیده‌اند. به ایشان دهمرده نگویید؛ بلکه ایشان حقیقتاً صدمرده است! برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب:عملیات احیاء . . بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «با انگشت روی صفحۀ گوشی‌ زدم تا فیلم پخش شود. یکی از بچه‌های خط تولید روی رینگ داغِ موتورِ سنکرون ایستاده‌ بود و کفشش دود می‌کرد. این‌پا و آن‌پا می‌کرد که پاهایش نسوزد؛ ولی دست از کار نکشید و میدان را خالی نکرد. فیلم که تمام شد، بغض گلویم را گرفت. به همکارهای بی‌ادعایم افتخار کردم؛ به همکارهایم که پای کار آمدند برای سربلندی جمکو، برای سر بلندی ایران… خبر ساخت موتور سنکرون ایرانی با قدرت هزار اسب بخار، توی سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. همان شرکت‌های خارجی که به ما قطعه ندادند و حتی حاضر نشدند موتور را تعمیر کنند، زنگمان زدند. گفتند: «قطعات رو از کجا خریدین و اسمبل کردین؟ خب می‌گفتین خودمون براتون قطعه بفرستیم.» باورشان نمی‌شد خودمان موتور را ساخته باشیم. من حساب این روز را کرده بودم. بچه‌ها را سپرده بودم از تمام مراحل تولید فیلم‌برداری کنند. قسمتی از آن فیلم‌ها را برایشان فرستادم و دیگر صدایشان درنیامد.» برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید @bighararam_bigharar 🚩 به کانال بپیوندید https://eitaa.com/ketabchi_zanjan