کتاب منم یه مادرم
خلاصه کتاب منم یه مادرم
با ورود به وادی تربیت دغدغه انجامدادن بهترین کار متناسب با وضعیت موجود غبطهخوردن به مربیان موفق و الگوگرفتن از آنها از دلمشغولیهای مدام ولی رشددهنده در زندگی مربی محسوب میشود. در این مسیر سهل و ممتنع که هر نشانهای راهی میگشاید چه چیزی بهتر از آشنایی با نمونههای موفقی که تلاششان به بار نشسته است.
«شهید» نمونه موفق تربیت به ثمر نشسته به مدد الهی است و مادر شهید یکی از مربیان موفق در این عرصه است؛ تا جایی که امام خمینی گفتهاند: دامن مادرها دامنی است که «انسان» از آن باید درست بشود؛ یعنی اول مرتبه، تربیت، تربیت بچه است در دامن مادر؛ برای اینکه علاقه بچه به مادر بیشتر از همه علایق هست و هیچ علاقهای بالاتر از علاقه مادری و فرزندی نیست.
#منم_یه_مادرم
#مادران_شهدا
#تربیت_فرزند
#تربیت_موفق
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب انقلاب رنگ ها
درباره کتاب انقلاب رنگها
با توجه به مهارت راوی در هنرهای تجسّمی و فیلمبرداری بسیاری از جزئیات به طور روشن در کتاب مطرح شده اند که این امر به کم نقص شدن روایتها کمک بسزایی میکند. البته با توجه به رواج هنرهای خیابانی، به خصوص نقاشی دیواری مؤلف می توانست نگارش خاطرات را تاکنون ادامه دهد که این کار باعث می شد اطلاعات جالبی درباره نقاشی های دیواری به دست بیاید.
در اولین فصل به سالهای اولیه زندگی علیرضا خالقی پرداخته و وقایعی چون اولین تجربه شرکت در مسابقات نقاشی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اولین تابلونویسی، یادگرفتن سیاه قلم و کارکردن در این شاخه، نرفتن به حزب رستاخیز و فعالیتهای ضدطاغوتی او، اولین دستگیری و اولین جرقه های اعتراضات انقلابی در مشهد مطرح می شود.
فصل بعدی از مسائل مربوط به انقلاب آغاز شده است و تا پیروزی آن ادامه دارد. خالقی در این فصل از حضور در کمک رسانی به زلزله زدگان طبس، اوجگیری انقلاب در مشهد، فیلمبرداری از تظاهرات مردم، ساخت کلیشه تصویر امام، فعالیتهای انقلابی خود در مشهد، فعالیتهای انقلابی اش در تهران و... سخن می گوید.
#انقلاب_رنگها
#انقلاب_اسلامی
#هنر
#نقاشی
#سیاه_قلم
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب ساده رنگ
درباره کتاب ساده رنگ
مجید دلدوزی، متولد ۱۸ آبان ۱۳۳۴ در تبریز است. زندگی پُرفرازونشیبی داشته و سر پُر سودایی. آنچه دنبالش بوده، مفید بودن و رشد کردن بوده؛ ازاینرو، هیچگاه آرام نداشته. از سالهای سربازی در ارتش شاهنشاهی تا نهضت سوادآموزی و آموزش و پرورش و از فعالیت فرهنگی و هنری در سپاه تا همکاری در فعالیتهای فرهنگی حزبالله لبنان، همواره کار کرده و بیآنکه دانشکده هنر ببیند، کوشیده و بهعنوان یک گرافیست فعال و خلّاق، بالیده و به امروز رسیده است. کتاب «ساده رنگ» در ۲۱ فصل تدوین شده است که عبارتند از: قورو چای، من فرار کردم شاه فرار کرد، مات شدی جناب سروان، مدرسه در سامان مئیدانی، پسر شیخ کریم، انقلاب بازی، یا موسی فرار کن، دستفروش و اساتید بخیل، در جوار شهر آفتاب (بعلبک لبنان)، من می خواهم امضا کنم، تذهیب زیبای گوشه نشین، پاسدار هنرمند، ثواب جهادمان را تاخت زدیم، خیانت کرده اید آقا، از گرک تئز گرک!، آموزشگاه حاج آقای قدوسی، آقای فائقی عزیز!، آدم اداری یعنی چه؟، یک «نگاه» کنگره را تمام کرد، ایش ایشی گورستدی، او به راز دلها آگاه است.
#ساده_رنگ
#گرافیست
#هنر
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب آقای کتاب
شصت سال کتابفروشی
مروری بر زندگی و زمانهی حاج علی یزدانخواه
نویسنده:
محمدحسین بارونقی
بخشی از کتاب آقای کتاب
«انقلاب که پیروز شد با خودم گفتم من مسئولیتم را انجام دادم و حالا که جهد و سپاه، کتابفروشی دارند دیگر با یک مغازه کوچک کتاب فروشی نمیکنم و همان لوازمالتحریر را میفروشم. برای مدتی هم کتاب نیاوردم تا اینکه روزی خانمی به مغازه آمد و گفت کتاب «عربی آسان» میخواهم. گفتم ندارم و دیگر هم نمیآورم. بنده خدا درهم شد و گفت من کتاب میخواستم و آمدم از شما بخرم. کمی دور شده بود که صداش زدم و گفتم چند روز دیگر بیا تا کتاب را برایت بیاورم. در یک لحظه با خودم گفتم خدایا اگر گشنگی هم بخورم کتابفروشی را رها نمیکنم. یک دو شب بعد از این ماجرا خواب دیدم کسی در خانه را میزند. در را که باز کردم دیدم امام خمینی است. گفتم آقا شما کجا! اینجا کجا؟ گفت کاری انجام دادی و من وظیفه دانستم به خانهات بیایم. تا صبح هم خانه من بود. وقتی بیدار شدم گفتم این نتیجه تصمیم ادامه کتابفروشی است؛ خدایا چشم، از این به بعد کتابفروشی را رها نمیکنم».
.
.
.
#آقای_کتاب
#کتاب
#کتاب_فروشی
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب به توان شانه هایت
قهرمانانه ای زنانه
در فراز و فرود زمانه
🤍🦋
کتاب به توان شانه هایت، قهرمانانهای زنانه به روایت طاهره غفوری از زنان فعال در انقلاب اسلامی و پشتیبانی جنگ است. او در جریان مبارزات انقلاب اسلامی در یزد، با شرکت در راهپیماییهای اعتراضی مردم پیش از انقلاب به نظام مستقر و پخش اعلامیهها و... در نوجوانی فعالیتهایش را شروع کرد.
بعد از آن نیز با حضور در خیاطخانه و دوخت لباس برای رزمندگان، حضور در جهاد سازندگی و بردن بانوان برای انارچینی، گندم دروکنی و نهالکاری، عضویت در ستاد نماز جمعه، رسیدگی به مجروحان جنگ، رفتن به جبهه، سرپرستی زنان در طرح «ماماروستایی» جهاد و پذیرفتن سرپرستی ندامتگاه در جوانی، ایجاد پایگاه بسیج محله و برگزای کلاسهای مختلف، تهیه جهیزیه برای نوعروسان و ساخت سوئیت برای جوانان، حل مشکلات خانوادگی، تأسیس مؤسسه خیریه بیت الزهرا و رسیدگی به نیازمندان، دوخت ماسک و پخش مواد ضدعفونی کننده و بستههای معیشتی در دوران کرونا و... فعالیتهایش را تا امروز ادامه داده است.
.
.
.
#به_توان_شانه_هایت
#پشتیانی_جنگ
#زنان
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب رفاقت به سبک تانک
در کتاب رفاقت به سبک تانک حکایات زیر را میخوانیم:
- قصه پسرکی که به بهانه خریدن حلیم از خانه خارج شده و به جبهه میرود و 3 ماه بعد بازمیگردد.
- داستان پسرکی که برای رفتن به جبهه با دادن مقداری پول به یک پیرمرد او را راضی میکند تا به جای پدر وی برای امضاء کردن برگه رضایتنامه اعزام به جبهه، به پایگاه بسیج برود.
- ماجرای رزمندهای که یک سرباز موجی را به خاطر پوست سیاهش با عراقیها اشتباه میگیرد و کتک مفصلی به او میزند.
- قصه رزمندهای که مسافت زیادی یک مجروح را با خود حمل میکند و وقتی به مقصد میرسد متوجه میشود که او یک سرهنگ عراقی است.
- داستان یک رزمنده موجی که از رزمنده دیگر آدرس اطوشویی را میپرسد تا از آنجا چند تا نان بخرد.
.
.
.
#رفاقت_به_سبک_تانک
#نوجوان
#طنز
#داستان_طنز_جبهه
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب پلاکت کو؟
.
.
.
کتاب پلاکت کو؛ خاطرات شفاهی خانم سیده فاطمه موسوی امدادگر جهادسازندگی و بیمارستان راه آهن اندیمشک در دوران دفاع مقدس است.
.
.
.
تیکه ای از کتاب
یکدفعه همهچیزم را از دست دادم؛ هم کارم و هم کسی که دوستش داشتم. من ماندم و یک ساک لباس. بغض توی گلویم را بهسختی قورت دادم. اشکم سرازیر شد. تندتند اشکهایم را پاک کردم که کسی نبیند. یاد حرف علی افتادم. «منتظرتم. یادت نره، منتظرتم.»
#پلاکت_کو
#امدادگر
#جهاد_سازندگی
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب به جای موشک کاغذی
این کتاب، به ترسیم نمایی از پیشرفت های انقلاب اسلامی میپردازد.
کودکان از دریچه این داستانها، به دنیای هیجانانگیز و دوست داشتنی دستاوردهای علمی کشور قدم میگذارند و با نقش دانشمندان در پیشرفت علمی ایران آشنا میشوند.
پیام «ما میتوانیم در دل هر داستان، نوید آیندهای روشن و شاد را به کودکان میدهد و چراغی در مسیر پیشِ روی او به عنوان عضوی فعال در فردای جامعه روشن میسازد
#به_جای_موشک_کاغذی
#کودک
#پیشرفت_علمی
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب بهتر از تو نداشتم
.
.
.
کتاب "بهتر از تو نداشتم" روایتی است از زندگی شهید مدافع حرم سید جواد سجادی از شهدای افغانستانی مدافع حرم
..
معرفی کتاب
سید جواد سجادی، جوان 22 سالهای از افغانستانیهای مقیم شیراز بود که عشق و ارادت عمیقی به اهل بیت (علیهم السلام) داشت. او از کودکی آرزو داشت روزی بتواند در راه دفاع از حریم اهل بیت جان خود را فدا کند.
وقتی خبر حمله تروریستهای تکفیری به حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) به گوشش رسید، بیدرنگ تصمیم گرفت برای دفاع از آن حرکت کند. سفری طولانی و پرمخاطره به سوریه را آغاز کرد.
سید جواد با اشتیاق و شور فراوان در کنار دیگر مدافعان حرم مستقر شد تا از حریم مقدس اهل بیت دفاع کند.
#بهتر_از_تو_نداشتم
#شهید_مدافع_حرم
#افغانستان
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب حبیب ممد آقا
کتاب "حبیب ممد اقا" روایتگر زندگی و زمانه شهید مدافع حرم حبیب رحیمی منش می باشد.
شهید حبیب رحیمیمنش، جوانی بینظیر و پرشور بود که در خط مقدم جنگ علیه لشکر استکبار و تکفیریها در سوریه شجاعت و تلاش خود را نشان داد.
او در تاریخ 12 بهمن 1394 به دلیل دفاع از ارزشها و ایدههای اسلامی خود بر دروازه شهادت قرار گرفت.
حبیب رحیمیمنش اولین شهید مدافع حرم شهر اندیمشک بود که در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب (س) مشارکت میکرد. با دلیری و ایثار خود، او در جبهه سوریه به دفاع از روحیه و منش آسمانی دشمن مقابله میکرد.
.#حبیب_ممد_آقا
#شهید_مدافع_حرم
#اندیمشک
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب «بزرگ شدن در سپیدان» داستانی کودکانه براساس محاصره شیعیان «فوعه و کفریا» سوریه
.
.
خلاصه کتاب
«فوعه و کفریا» شهرکهای شیعهنشینی در استان ادلب سوریه هستند که ساکنان آن سه سال به صورت مداوم، در محاصره کامل با حملات، نفوذها، خمپارهاندازیها و تیراندازیهای مستمر گروههای تروریستی به خصوص جبهه النصره و احرار الشام مبارزه کردند که در مجموع هزارو ۹۲۳ نفر به شهادت رسیدند و سه هزارو ۸۶۸ نفر هم زخمی شدند که بیشتر آنها زن و کودک بودند، ولی باز هم سر تسلیم فرود نیاوردند.
#بزرگ_شدن_در_سپیدان
#داستان_کودکانه
#سوریه
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب «شهادت در وقت اضافه؛
روایتی از زندگی شهید مدافع حرم علی اکبر زوار»
.
.
.
بخشی از این کتاب میخوانیم:
«بعد از سقوط دکل، دشمن شروع کرد به پسگرفتن مناطق ازدستداده؛ به این ترتیب، تمام چیزی که بچهها شب گذشته به دست آورده بودند، دوباره افتاد دست دشمن. منطقه دکل و ارتفاعات هشتصد و هفتصد را پس گرفتند. خیلی دلم شکست. سینهام به تنگ آمده بود. با سه نفر از بچههای همسنگر رفتیم کمک بچهها. به محدوده درگیری رسیدیم. تعدادی از نیروهای خودی را دیدیم که از سمت ارتفاع میآمدند پایین و سلاح و همرزمان شهیدشان را روی دوش میآوردند.
این عملیات همزمان بود با پایانِ دوره دوماهه حضور ما در منطقه. فردایش باید به ایران برمیگشتیم. علینهضت، از بچههای دوره ما، دستور داشت برگردد عقب و با یکی از قدیمیها، نیروهای جدید را بردارد و بیاورد به خط. نباید ارتفاع نهصد را هم از دست میدادیم. علیآقا سنگر دیدبانی را تحویل داده بود و برگشته بود عقب. گویا توی آسایشگاه داشته استراحت میکرده.
#شهادت_در_وقت_اضافه
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_علی_اکبر_زوار
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب بوی خوش اسفند
بخشی از این کتاب میخوانیم:
اردیبهشت داشت به نیمهاش نزدیک میشد و تا پایان سال تحصیلی، فرصت چندانی نمانده بود. کلاسهای عقیدتی مدرسه و جلسات تحلیل سیاسی خانه و برنامهریزی برای انجام فعالیتهای هنری ذهنم را خیلی درگیر کرده بود. مدرسه امکانات زیادی نداشت. میبایست برای نمایشهای کوتاه بچهها، وسایل و تجهیزاتی تهیه میکردم. از چند نفری که راهنمایی خواستم، گفتند شاید قسمت هلالاحمر یا همان شیروخورشید و پیشاهنگی سابق داشته باشند.
یک روز رفتم اداره و مستقیم سراغ اتاق آقای روحیپور را گرفتم. دخترش دانشآموز مدرسۀ حضرت زینب(س) بود و خودش مسئول هلالاحمر اداره. اول، فکر کرد حرفی دربارۀ دخترش دارم؛ اما وقتی گفتم برای اجرای تئاتر لباس و وسیله لازم دارم، تعجب کرد و با پوزخند پرسید: «مگه توی جمهوری اسلامی هم میشه کار هنری انجام داد؟ اون هم با فلوت و شیپور و...؟»
#بوی_خوش_اسفند
#مربی_پرورشی
#نمایش
#مدرسه
#دانش_آموزان
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب معلم حسابی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تشکیل نهادهای انقلابی به فرمان امام خمینی(ره) گامی بود در مسیر تثیبت آرمانهای قیام. آرمان هدایت و آگاهی بشر، مسیری نداشت جز سوادآموزی. امام لایه به این نیاز ملت به خوبی واقف بود و از همین رو آن را مهمتر از نیاز به مسکن و بهداشت معرفی کرد.
شالوده نهضت، سوادآموزیِ صرف نبود، بلکه در تمام عرصههایی که به حضورش نیاز بود، ورود پیدا کرد تا فرهنگ وابسته کشورمان را به فرهنگی خودکفا و مستقل تبدیل کند. برای همین، هم درس داشت، هم درو، هم بهداشت و هم راهسازی. نهضت نوعی زندگی در حال قیام بود که با اخلاص، ایثار، جهاد و خلاقیت توأمان شد و توانست با استفاده از تمام ظرفیتهای فرهنگی و هنری مردم، معنویتی مبتنی بر اسلام و انقلاب ایجاد کند.
#معلم_حسابی
#نهضت_سواد_آموزی
#تاریخ_شفاهی
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب اپاراتچیی
درباره کتاب آپاراتچی
جلیل طائفی، متولد ۱۳۳۱ در تبریز است که رنج ساخت فیلمهای بلند را با ابتدایی ترین امکانات به جان خرید و با زحمت زیادی برای مردم نمایش داده است. بدون کمترین پشتیبانی رسانهای یا هر امکان دیگر. به جای اینکه در خانه اش بنشیند که مردم بیایند دنبالش، خودش بلند شده و رفته میان مردم. برای آنها حرف زده. نان و پنیرشان را خورده و فیلمش را با آپارات برای آنها پخش کرده است. برای مردمی که نه تنها سینما ندیده بودند، بلکه حتی داشتن تلویزیون هم برایشان آرزو بوده است. او قصه های انقلاب را به جاهایی برده است که مردم آن مناطق، با گذشت چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز در جریان بسیاری از وقایع جامعه انقلابیشان قرار نداشتند. این کتاب از این حیث که بخشی از پازل فرهنگی انقلاب اسلامی را روشن کرده و فعالیتهای خودجوش و آتش به اختیار در روزهای پیروزی انقلاب را بازگو کرده اهمیت بسیاری دارد، روایتی که نشان می دهد جریان مؤمن به انقلاب همواره با سختی ها مسیر خود را باز کرده و هرجا توقف کرده در واقع به خاطر حمایت نشدن از سوی آشنایان بوده است.
#آپاراتچی
#فیلمساز
#اکران
#سینما
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب پیک سحر
روایت زندگی سیدجبار موسوی، از مبارزان انقلاب اسلامی در اهواز
برشی از کتاب:
سید خودش بچۀ کف خیابان بود. توی همین محلهها بزرگ شد. توی همین کوچههای خاکی کشتی گرفت و فوتبال بازی کرد. بچههای خیابان را میفهمید؛ برای همین اغلب دنبال بچههای نمازخوان انقلابی نمیرفت. دلش میخواست بچههای خیابان را متحول کند. میگفت: «گلچین نکنین. همۀ بچهها رو دوست داشته باشین. بینشون فرق نذارین. همونهایی رو بیارین مسجد که فکر میکنین اصلاً توی فضا نیستن. من دنبال همین بچههام.
#پیک_سحر
#مبارزان_انقلاب
#اهواز
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب «امسال قبول میشویم»
برگی از زندگی عفت نجیبضیا
بخشی از این کتاب میخوانیم:
«هروقت از راهپیمایی برمیگشتم، الهه نگاه خاصی به من میانداخت. بعد میزد به خنده و میگفت: «مامان، باز که برگشتی! چرا شهید نشدی؟!» خودم هم خندهام میگرفت. میگفتم: «آدم خودش رو که نمیتونه شهید کنه. ما میریم… حالا هرچی خدا بخواد.»
برایش تعریف میکردم که توی راهپیماییها به خانمهایی که بچه کوچک دارند، کمک میکنم و بچههایشان را بغل میکنم. با ذوق به حرفهایم گوش میداد. از وقتی فهمیده بود بعضی خانمها با بچههای کوچکشان میآیند، هر بار که میخواستم بروم راهپیمایی، کیف و جیبهای لباسم را پر از آجیل و شکلات و خرما میکرد و میگفت: «مامان، تو که من رو نمیبری راهپیمایی. اینها رو بگیر که اگه توی راهپیمایی بچهها گرسنهشون شد، بدی بهشون بخورن.»
#امسال_قبول_میشویم
#زنان_مبارز
#راهپیمایی
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب گردان نانواها
درباره کتاب گردان نانواها
زنان روستای خانوک در روزهای جنگ تحمیلی، با سرپرستی مرحوم حاج زهرا اسدی معروف به کلزهرا که بعدها لقب «چریک پیر» از طرف حاج قاسم به او داده شد، با پختن نان به صف پشتیبانی مردمی دفاع مقدس پیوستند. «گردان نانواها» خاطراتی از مردم خانوک دربارهٔ انقلاب اسلامی، پشتیبانی جنگ و شهدای این روستاست
#گردان_نانواها
#پشتیبانی_جنگ
#چریک_پیر
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب به خون کشیده شد خیابان
خاطرات مقاومت مردم خراسان در برابر کشف حجاب رضاخانی
.
.
درباره کتاب به خون کشیده شد خیابان
این پژوهش پیرامون استبداد رضاشاه پهلوی پیرامون مسئلهٔ حجاب زنان ایرانی در ایران نوشته شده است؛ مسئلهای همیشگی در دهههای اخیر در ایران که رضاشاه پهلوی میخواست آن را با یک دستور حلوفصل کند. این اثر ابتدا درمورد چرایی جاودانگی «قیام گوهرشاد» و مقاومت مردمی سخن گفته است؛ رخدادی در تاریخ معاصر ایران که راویهای گوناگونی داشته و بهشکلهای مختلفی روایت شده است
#به_خون_کشیده_شد_خیابان
#کشف_حجاب
#زنان_مبارز
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب ماکسیم بر بام
قیام مسجد گوهرشاد به روایت شاهدان عینی
درباره کتاب ماکسیم بر بام
مجموعهای از خاطرات و روایتهای بازماندگان قتلعام مردم متحصن در حرم رضوی توسط رضاخان است. میدانیم که سیاست کشف حجاب از آن دسته سیاستهای استبدادی تاریخ معاصر ایران بود که بهعقیدهای ریشه در استعمار داشت. استعمار از ابتدا در تمام شئون زندگی مردم دخالت میکرد و پس از دهها سال مواجه مستقیم با مردم ایران، تصمیم گرفته بود خودش را در سایۀ قدرت و تبلیغات، الگویی برای توسعۀ جهان اسلام معرفی کند و بازوی اجرایی رسیدن به چنین الگویی را هم در ایران مستقر کرده بود؛ رضاخان پهلوی. گفته شده است که رضاخان، پیش از رسیدن به مقام شاهی، به خاطر مهارتش در استفاده از سلاح مسلسلِ ماکسیم به «رضا ماکسیم» شهرت داشت.
#ماکسیم_بر_بام
#مسجد_گوهرشاد
#کشف_حجاب
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب خون می گذشت
سرگذشت داستانی حاج محمدآقا رسولزاده
بخشی از کتاب خون می گذشت
«دستهٔ عزای بنیالزهرا وارد بازار شد. جمعیتِ همراهش نشان از هیئتی پرآوازه داشت. میانهٔ بازار حاجمحمدآقا روی چهارپایه ایستاد. همه جمع شدند؛ کاسب و رهگذر. «وقتی میخواستند نواب را تیرباران کنند، اجازه نداد چشمهایش را ببندند. سبوحٌقدوسهایش یادتان هست؟ یادتان است میگفت ما دیگر بیدار شدهایم، نکند به خواب برویم؟
#خون_می_گذشت
#دسته_عزاداری
#هیئت
#بازار
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب "خانه تاب"؛ خاطرات مردم اصفهان از دوران ممنوعیت حجاب، ممنوعیت روضه
این کتاب نشان میدهد که مردم ایران چگونه با وجود سختیها به مقاومت فرهنگی خود در برابر سیاست کشف حجاب ادامه دادند و حتی به تعهد و وظیفهای مذهبی بدل شد.
آنها با ایجاد شیوههای مخفیانه و خلاقانه از جمله "خانه تاب"، دامنه ممنوعیتهای رژیم را شکستند. این مقاومت مردمی نشان از قدرت فرهنگ و عقیده در برابر ظلم و ستم دارد.
#خانه_تاب
#ممنوعیت_حجاب
#ممنوعیت_روضه
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب سرود سوره
عمر دوباره سرود و سرود خوانی به دوران بعد از انقلاب اسلامی جایی که هنر و موسیقی، جایگاه خاصی پیدا کرد، باز می گردد. کتاب "سرود سوره" که به رویش و رشد گروه سرود سوره از مسجد فاطمیه تا پایگاه بسیج مسجد امام علی بن موسی الرضا پرداخته است.
#سرود_سوره
#سرود_خوانی
#انقلاب_اسلامی
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan
کتاب «نهضت ادامه دارد
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «... هر روز با دلهره میآمد کلاس و از همه زودتر بلند میشد. قاچاقی میآمد. میگفت: «خانومجان، من برم که الان شوهرم بیاد ببینه نیستم برزخ میشه ها.» تندتند سرمشق برایش مینوشتم و میگفتم: «بیا. مشقهات رو بگیر زود برو. فقط یه چیزی: دفترهات رو کجا میذاری شوهرت نبینه؟»
_ لای رختخوابها قایم میکنم خانوم!
دوره تمام شده بود که به ذهنم رسید خانمها اولین نامه را برای همسرشان بنویسند. اولین نفری هم که کمکش کردم یک نامهٔ عاشقانه بنویسد، همین خانم بود.
روز بعد، روز خداحافظی موقت بود تا شروع دوره بعدی. آن روز آن خانمِ همیشهمضطرب، با لب خندان و جعبه شیرینی آمد کلاس.
_ خانوم، نمیدونین چی شد. شوهرم نامه رو که خوند به گریه افتاد. گفت: «باورم نمیشه. یعنی تو الان میتونی بنویسی؟ این رو خودت نوشتی؟» گفتم: «آره.» تا ندید باور نکرد. شروع کرد به گفتن کلمات. این رو بنویس. اون رو بنویس. من هم هرچی گفت نوشتم. چون ندیده بود بیام کلاس، مونده بود حیرون که چطوری یاد گرفتم؟ بعدش هم از خوشحالی یه جعبه شیرینی خرید، داد دستم بیارم برای شما.»
#نهضت_ادامه_دارد
#نهضت_سواد_آموزی
#کلاس
برای سفارش به ایدی زیر مراجعه فرمائید
@bighararam_bigharar
🚩 به کانال #کتاب_چی_زنجان بپیوندید
https://eitaa.com/ketabchi_zanjan