#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📝اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۳، به انصار الحسین ابلاغ شد که به جنوب برود. این اولین حضور تیپ ما در جنوب بود.
📓گردان حضرت اباالفضل، پس از عملیات، دوباره سازماندهی شد و نیروی جدید گرفت. بهترین خبر در این مقطع اعلام آمادگی حاج رضا زرگری برای پیوستن به گردان بود. از این خبر بسیار خوشحال شدم البتّه با تمام علاقه و ارادت به او، خجالت میکشیدم که در گردان حضرت اباالفضل به عنوان جانشین گردان کار کند. حاج رضا در عملیات مسلم بن عقیل فرمانده گردان و من فرمانده گروهان بودم.
📝هر چه بود، من آمدن او را به حساب ارادت به نام مقدس سقای کربلا گذاشتم و با خودم عهد کردم که هیچگاه از جایگاه فرماندهی با او صحبت نکنم و حُرمت او را مثل یک برادر پاس بدارم. به ویژه وقتی شنیدم که با اصرار، فرمانده تیپ را متقاعد کرده که به گردان بیاید. در چشم و دلم بیشتر از گذشته بزرگ شد.
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📚آب هرگز نمی میرد
🖋حمید حسام
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
ویژگی دیگر این خطبه، فراموقعیتی بودن آن است. این کلام نه به جناب همّام، نه به آن زمانه و نه حتی به گروه خاصی از مؤمنین ربط ندارد؛ بلکه یک خطبهٔ فراموقعیتی است که برای همهٔ زمانها، همهٔ مکانها و همهٔ افراد مناسب است. معارف دینی نوعاً به یک موقعیت خاص محدود نمیشوند، اما این خطبه در این زمینه نیز نسبت به سایر سخنان معصومین (ع) برتری آشکاری دارد. فرقی نمیکند دانشجو باشی، کاسب باشی، عابد باشی، کارمند باشی، طلبه باشی، استاد دانشگاه باشی، مرجع تقلید باشی، هرکه میخواهی باش، در هر سنی که میخواهی باش، آیا آدم بودن برایت خوب است یا نه؟! اگر شاخصهای آدم بودن برایت ترسیم شود، برایت مناسب است یا نه؟! به همین جهت میگوییم این خطبه فراموقعیتی است.
گرچه همانگونه که اشاره شد، سطح این خطبه بالا است، اما به این معنا نیست که برای افراد در سطوح پایینتر قابل استفاده نباشد. بلکه به گونهای بیان شده که برای سطوح مختلف قابل استفاده است؛ هرکس به اندازهٔ سطح فهم و معنویت خودش از آن استفاده میکند و از جزئیات و ریزهکاریهای آن بهره میبرد. شبیه قرآن، اما در مقیاس کلام یک انسان کامل
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📚باران خوبی ها
🖋علیرضا پناهیان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
«آنچه که به اوج خویش رسید؛ مثلاً قدرت بازوها، قدرت فکری، قدرت عقلی، قدرت روحی ووو هنگامی که به اوج خود رسیدند و از نقصها رها شدند، تازه همینها همراه یکی از دو حالت رشد و یا خسر هستند. اگر با دستم و قدرت بازویم در جهت عالیتر کار کنم، رشد کردهام وگرنه خسارت دیدهام و باختهام.
و همین طور در قسمت فکری و عقلی و روحی.
ما خیال میکنیم که اگر بُعد معنوی این قرن به اندازه بُعد صنعت و قدرت مادی پیشرفت کند، کار انسان به سامان میرسد و این است که نهضت اخلاقی راه میاندازیم ... در حالی که این انسان به تکامل رسیده در این دو بُعد، بیشتر و عمیقتر بنبست و پوچی و عبث را احساس میکند.
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📚رشد
🖋علی صفائئ حائری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
نماز، سرود توحيد و يكتاپرستى و سرود فضيلت و پاكى است كه بايد فكر و روح ما را در برابر عوامل شركزا و آلودهكنندهاى كه در زندگى روزمره با آنها سر و كار داريم پاک و يكتاپرست نگهدارد. هر يک از ما در زندگى روزانه خود سرگرم كار و هدف خويش است و كمتر به چيزى ديگر جز آن مىانديشد. سرگرمى بهكار و تلاش روزانه در راه زندگى، براى بشر امرى طبيعى و ضرورى است؛ به جسم و جانش نشاط مىبخشد، راههاى جديد زندگى را به روى او مىگشايد و او را در راه علم و هنر و صنعت و ايجاد وسايل گوناگون بهتر زيستن به جلو مىراند؛ ولى در عين حال او را چنان در خود و آرزوهايش فرو مىبرد.
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📚 نماز چیست
🖋سید محمد بهشتی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
بهنظر من اعتمادبهنفس علاوه بر اعتماد به تواناییها و استعدادهای خود باید همراه با عملگرایی یعنی اقدام کردن هم باشد. اینکه به تنهایی بگویی من میتوانم و استعدادش را دارم و هیچ کاری برای رشد و شکوفایی قابلیتهای خود نکنی، کلام تو هیچ سودی برای تو ندارد و برای تو اعتمادبهنفس به ارمغان نمیآورد و ا گر هم بدون داشتن باور قلبی و احساس توانستن قدم در مسیر شکوفایی استعداد و قابلیتها و مهارتهای خود برداری در همان اوایل کار ترسهایت بر تو مسلط شده و تو را از ادامه مسیر بازمیدارند؛ چون انگیزه و احساس و باوری برای موفق شدن در تو وجود ندارد. پس من اعتمادبهنفس را اعتماد به خود و قابلیتها و توانمندیهای خود و اقدام برای رشد آنها میدانم.
فرق اعتمادبهنفس و عزتنفس در چیست؟
تا قبل از نوشتن این کتاب و تحقیق و تفحص در مورد اعتمادبهنفس، بنده فکر میکردم که اعتمادبهنفس همان عزتنفس است؛ اما با تحقیقاتی که انجام دادم متوجه شدم که عزت نفس یعنی عقیده و باور خودم نسبت به خودم. اینکه من چه احساسی نسبت به خودم دارم؟ چقدر به خودم احترام میگذارم؟ آیا خود را انسانی ارزشمند و مفید میدانم؟ آیا خودم را مستحق دفاع از خودم در جایی که حقوقم زیر پا گذاشته میشود، میدانم؟ و آیا قادر به دفاع کردن از خود هستم؟
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📚 بربلندای اورست
🖋مرضیه کمالی
📚┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📝اینجا بر لبهٔ سنگ سرد نشستهام و زیر چادر، تیکتیک میلرزم. آن گل آفتابی که در چشمان تو افتاده، یک ذره هم گرما به تن من نمیبخشد. انگار با موذیگری میخواهد دو خط ابروی تو را به هم نزدیکتر کند و دل مرا بیشتر بلرزاند. میدانی که همیشه در برابر اخمت پای دلم لرزیده. تا اینجا پای پیاده آمدم. از خانهمان تا بهشت رضوان شهریار ده دقیقه راه است، اما برای همین مسافت کوتاه هم رو به باد ایستادم و داد زدم: «آقامصطفی!» نه یک بار که سه بار. دیدم که از میان باد آمدی، با چشمهایی سرخ و موهایی آشفته. با همان پیراهنی که جایجایش لکههای خون بود و شلوار سبز لجنی ششجیبه. آمدی و گفتی: «جانم سمیه!»
گفتم: «مگه نه اینکه هروقت میخواستم جایی برم، همراهیم میکردی؟ حالا میخوام بیام سر مزارت، با من بیا!» شانهبهشانهام آمدی.
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📚 اسم تو مصطفاست
🖋راضیه تجار
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📝در دامان رسول خدا (ص)
( من علی فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد، در روز سیزدهم رجب سال ۳۰ عامالفیل، در شهر مکه و در درون خانهٔ کعبه متولد شدم. پدرم ابوطالب، چندین فرزند داشت و ازنظر معیشت در تنگنا بود. خویشان نزدیک به یاری وی شتافتند و هرکدام سرپرستی یکی از فرزندان او را برعهده گرفتند. از آن میان، رسول خدا (ص) مرا برگزیدند تا همچون عضوی از خانوادهٔ آن حضرت، در کنار ایشان و خانوادهشان زندگی کنم.
📓پیامبر (ص) پسری نداشتند؛ اما تقدیر الهی چنان بود که از من، چونان فرزندشان نگهداری کنند و در رشد و تربیت من از هیچ لطفی دریغ نورزند و تمام مهر و عطوفتی که یک پدر به فرزندش دارد، برای من بهکار گیرند؛ تاآنجاکه)
📝رسول خدا (ص) مرا در دامان خویش مینشاندند و در آغوش میگرفتند و در بستر مخصوص خود جای میدادند. در کنار ایشان آرام میگرفتم و بوی خوش آن حضرت به مشامم میرسید. حتی گاه غذا را لقمهلقمه در دهانم میگذاشتند. هرگز دروغی در گفتار من و خطایی در رفتار من مشاهده نکردند.
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📚علی(علیه السلام)از زبان علی(علیه السلام)
🖋محمد محمدیان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📓این گناهکارانند که راحت میخوابند، چون چیزی حالیشان نیست.
📝و بر عکس، بیگناهان نمی توانند حتی یک لحظه چشم روی هم بگذارند، چون نگرانِ همه چیز هستند.
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📚زندگی در پیش رو
🖋 رومن گاری
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
آدمها به فراموشی محتاجترند تا به خاطره.
آدمها از خاطرات، خنجر میسازند و با خنجرِ خاطره خط میاندازند روی همهچیزِ زندگی.
زندگی خجالت میکشد که از ذهن بیرون بیاید، بسکه تنوبدن و سروصورتش خطخطی خاطرات است.
گاهی خاطره، خطرناکترین چیز جهان است.
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📚سووشون
🖋 سیمین دانشور
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚
جمعه بود و آفتاب، تازه نور طلاییش رو همه جا پخش کرده بود
سیامک و جواد که با هم توی یه محله و یه مدرسه بودن، همون اول صبح سر و کلّشون پیدا شد و با بچه های دیگه ی محله، شروع کردن به بازی
بعد مدتی که سیامک و جواد از بازی کردن خسته شده بودن، جدول های کنار کوچه رو برای استراحت انتخاب کرده، باهم می گفتن و می خندیدن که یه دفعه مشتی غلام، پیرمرد بقّال سرمحله، از سر کوچه پیداش شد. تا به بچه ها رسید، جواد زود از سرِ جاش بلند شد و سلام کرد. مشتی غلام هم بعد از جواب سلام، یه احوالپرسی گرمی با جواد کرد و آخرش هم گفت: إن شاءاللَّه خدا عاقبتت رو ختم به خیر کنه. جواد با خوشحالی از این احوالپرسی گفت: سیامک! این مشتی غلام خیلی با حاله، هر وقت می رَم مغازش، کلی با من میگه و می خنده، خیلی دوسش دارم.
سیامک گفت: اتفاقاً من رو که اصلاً تحویل نمی گیره، نمی دونم چه هیزمِ تری بهش فروختم.
جواد: وقتی تو به مشتی غلام که پیر شده و احترامش واجبه، سلام نمی کنی، چطور انتظار داری تحویلت بگیره؟
سیامک: نه بابا! اون اصلاً به این چیزا کار نداره، با من یکی لج افتاده.
جواد: اشتباه می کنی پسر، می گی نه، بیا امتحان کنیم.
سیامک: چه جوری؟
جواد: مگه تو برای خرید به مغازش نمی ری؟
سیامک: خیلی کم
جواد: خوب امروز که می خواهی خرید کنی، به مغازش برو و وقتی رسیدی داخل مغازه، سلام کن
سیامک: اون خیلی مغروره و من از آدم های مغرور خوشم نمی یاد
جواد: تو از کجا می گی اُون مغروره، بدون که اشتباه می کنی
📚 مهربان تر از مادر
🖋حسن محمودی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
آفرینش این جهان هستی، بیانتها و از حد شعور و درک انسانها بالاتر است امّا آنچه لازمه دیدن یا حسکردن است، همانا عطش کشف و تلاش برای درک ارزشها و مفاهیم است. من به مرحلهای از زندگیام رسیدهام که میدانم هیچ نمیدانم.
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📚در فاصله ی دو نقطه
🖋ایران درودی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
بله، بابای من شهید شده بود و حالا مملکت، دیگر بابای من را نداشت که به دردش بخورد. حالا دیگر بابای من نبود که برای این و آن برنج ببرد، هوای توران خانوم را داشته باشد، وقتی مامان ناراحت شد، برایش شربت درست کند و وقتی گریه کرد، با گوشه روسری اشکش را پاک کند و قربان صدقهاش برود و او را بخنداند، نرگس را فاطمه صدا بزند و موهایش را شانه کند، بچههای عمو محمود و عمو جواد را وقتهایی که توی جبهه هستند، با موتورگازیاش ببرد بستنی بدهد، به اکبر آقا بگوید که نمازش را اول وقت بخواند تا خدا کمکش کند، برای معلم ها خانه بسازد و حقوق خودش را بدهد به آنهایی که پول ندارند اجارهخانه بدهند، به زیردستانش دستور بدهد که هوای سرایدار_های_مدرسه و معلمهایی که «وَزِشان» خوب نیست را داشته باشند.
📝📓📝📓📝📓📝📓📝
📚وقتی بابا رئیس بود
🖋تقی_شجاعی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
صدای عجیبی مانند کشیده شدن آهن بر روی بدنه خودرو از داخل موتور پراید شنیده شد! همزمان دود از داخل موتور به اتاق ماشین وارد شد! سریع به کنار جاده آمدم. پیاده شدم و کاپوت را بالا زدم. دود ماشین را گرفته بود. نمیدانستم چکار کنم و این مشکل را چطور برطرف کنم. دنبال شماره امداد خودرو میگشتم. همان موقع فرزند شهید تماس گرفت و گفت: کجایید، عموها منتظرند. نمیدانستم چه کنم. فکری به ذهنم رسید. من که از زنده بودن این شهید، مطالب بسیاری شنیده بودم، رو کردم به تصویر شهید که روی داشبرد ماشین قرار داشت و گفتم: آقا جلیل، ما به خاطر شما آمدیم. خانواده شما معطل ما هستند. خودت کمک کن. بعد درب کاپوت را بستم. آمدم داخل ماشین و گفتم: استارت میزنم ببینم چه میشود! ماشین روشن شد. دیگر صدا از داخل موتور نیامد!
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚شهیدان زنده اند
🖋گروه نویسندگان
📚 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
به همراه چند نفر از دوستان نشسته بودیم و در مورد ابراهیم صحبت میکردیم. یکی از دوستان که ابراهیم را نمیشناخت تصویرش را از من گرفت و نگاه کرد. بعد با تعجب گفت: شما مطمئن هستید اسم ایشون ابراهیمه!؟
با تعجب گفتم: خب بله، چطور مگه؟!
گفت: من قبلاً تو بازار سلطانی مغازه داشتم. این آقا ابراهیم دو روز در هفته سر بازار میایستاد. یه کوله باربری هم میانداخت روی دوشش و بار میبرد. یه روز بهش گفتم: اسم شما چیه؟
گفت: من رو یدالله صدا کنید!
گذشت تا چند وقت بعد یکی از دوستانم آمده بود بازار، تا ایشون رو دید با تعجب گفت: این آقا رو میشناسی!؟
گفتم: نه، چطور مگه!
گفت: ایشون قهرمان والیبال و کشتیه، آدم خیلی باتقوائیه، برای شکستن نفسش این کارها رو میکنه. این رو هم برات بگم که آدم خیلی بزرگیه! بعد از آن ماجرا دیگه ایشون رو ندیدم!
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚سلام بر ابراهیم
🖋گروه نویسندگان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
آنهایی که ما را همانگونه که هستیم میپذیرند و تلاش میکنند لبخندهایمان عمیقتر و آرامشمان طولانیتر باشد؛
همانهایی هستند که ماندگار میشوند.
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚 تکههایی از یک کل منسجم
🖋 پونه مقیمی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
در این گفته نیچه حکمتی عظیم نفهته است:
کسی که چرایی زندگی را یافته است،
با هر چگونگی خواهد ساخت ؛
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚انسان در جستجوی معنا
🖋ویکتور فرانکل
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚گرگ بیابان
🖋هرمان هسه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
به هر حال،خوشبختانه غم ها ابدی نیستند.
آیا شما میتوانید بیشتر از یکسال غصه بخورید؟
من که نمیتوانم
هیچکس نمیتواند
آن وقت زندگی نمیشود کرد.
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚آلبر کامو
🖋کالیگولا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
در آن هفته لیلا به این نتیجه رسید
که از تمام دشواریهایی
که آدم باید با آن روبهرو شود،
هیچ چیز به اندازه عمل ساده انتظار کشیدن مجازاتکننده نیست...
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚هزار خورشید تابان
🖋خالدحسینی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
حس نا امیدی...
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚آلبر کامو
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
تنها کسانی مرتکب خطایی نمیشوند که هیچ کاری نمیکنند. و اگر کسی کار و تلاشی بکند، بر فرض که خطایی داشته باشد، باید از آن چشم پوشید. بهخصوص که وقتی که در جستوجوی حقیقت گام بردارد.
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚ژان کریستف
🖋رومن رولان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚مناجات نامه
🖋خواجه عبدالله انصاری
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
گفت:
محبت آن است که بسیار خود را اندکـ شمری
و
اندکـ حق بسیار دانی ؛
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚تذکرة_الاولیاء
🖋عطار نیشابوری
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
هر صبح یک روز جدید در انتظار ماست.
انسان ها می گویند که اگر خوش شانس باشی بهتر است.
اما من ترجیح می دهم که هوشیار باشم.
چرا که وقتی شانس به سراغم بیاید از دستش نخواهم داد...
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚 پیرمرد و دریا
🖋ارنست همینگوی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
پدر ساره پیش از آنکه خانوادهاش را از لبنان بیاورد، آپارتمان کوچک طبقه آخر را خریده بود.. این آپارتمان سه اتاق خواب داشت به همراه اتاق نشیمن آشپزخانه حمام و بالکن کوچک رو به دریا پدر ساره ماهیگیر بود و وقتی در جنگ اخیر مغازههای واقع در نوار غزه بمباران شد سرمایهاش را از دست داد و از آن روز وضعیتش بدتر شد؛ چون همه داراییهایی را که با تحمل رنج آوارگی و به سختی به دست آورده بود از کف داد و حالا این آپارتمان تنها داراییاش بود؛ آپارتمانی که هزاران فلسطینی که در کمپها با چادرهای برزنتی در غزه زندگی میکردند، به آن غبطه میخوردند. پنجره اتاق ساره رو به دریا باز میشد؛ جایی که از کودکی آرزو داشت از خط جدا کننده آسمان و دریا عبور کند؛ جایی که قرص خورشید هر روز در آن فرو میرفت و آسمان با گونههای سرخ برافروخته به دنبال ماهش میگشت.. ساره درباره دریا بسیار خوانده بود و میدانست هزاران نفر از سرزمینهایی که هیچ میراث و تاریخی ندارند، برای زندگی به اطراف آنجا مهاجرت میکنند...
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚تل آویو سقوط کرد
🖋سمیه علی هاشم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
تذكر مرگ و يادآورى دردها و رنجها، غرورها را مىشكند و آرزوها را مىخشكاند و انسان را به راه مىاندازد و از اسارتها آزاد مىنمايد و در نتيجه وعده و غرورهاى شيطان كارى نمىكند...
تصويرهايى كه در قرآن از مرگ و پس از مرگ و گفتوگوى فرشتهها با تبهكاران و يا گفتوگوى تبهكاران با هم و يا گفتوگوى آنها با خوبان آمده، همه تذكرهايى است كه انسان را به آينده راه مىدهد و از اسارتها و غرورها آزاد مىسازد.
اين تذكرها كه در لحظههاى حساس و در سر بزنگاه به انسان مىرسد، يك نياز اصيل و يك احتياج عميق است كه در زمينهى تضاد و در برابر حريفها و رقيبها و دشمنها، دامنگير انسان مىشود.
با اين توضيح نقش تذكر در سازندگى و رشد انسان آشكار مىگردد...
ليكن جرقهها مادامى كه تراكمى نباشد و زمينهاى نباشد، ايجاد حرارت مىكند اما حركتى به وجود نمىآورد.
يك دنيا بنزين مادامى كه در زمينهى خودش متراكم نشود، بر فرض، جرقهها و استارتها زياد باشند شعلهور خواهد شد اما حركتى بدست نخواهد آمد. در حالى كه ١٠ قطره بنزين متراكم با يك جرقه كاميونها را به دوش مىكشد و راه مىبرد.
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚 مسئولیت و سازندگی
🖋علی صفایی حائری
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
قبلا صحبتهایی از سادگی رهبر شنیدهبودم و زمانی که ایشان وارد منزل شدند، به عینه دیدم.. خیلی بیریا روی صندلی نشستند..آنقدر در حال و هوای خودم غرق بودم که به خاطر ندارم چه لباسی به تن داشتند..حتی صحبتهایشان را هم به خاطر ندارم. همان قدر می دانم که اول با پدر و مادر شهید صحبت کردند و گفتند:خدا شما را برای ما حفظ کند..سپس از تربیت مادر شهید تمجید کردند..
📖📖📓📖📓📖📓📖📓📖
📚رویای بیداری
🖋نسرین پرک
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
توی عملیات قبل در فاو وقتی گفته بودند که بچهها میخواهند از اروندرود بگذرند، یکی از فرماندهان گفته بود: "آیا این عاقلانه است؟" اصلاً برایش سخت میآمد که مگر میشود از اروندرود رد شوی و به فاو برسی؟ در جوابش یکی از برادرها گفته بود: "عاقلانه نیست؛ عاشقانه است."
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚هفتاد و دومین غواص
🖋حمید حسام
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖
مادر شهید کمایی درباره خودسازی دختر نوجوان خود اینگونه روایت میکند: «زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که ۲۰ مورد داشت، نماز بهموقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفیله، نماز امام زمان (عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سورههای قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کم خوردن صبحانه ناهار و شام دخترم جلوی این موارد ستونهایی کشیده بود هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت می زد.»
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚من میترا نیستم
🖋معصومه رامهرمزی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
🔖📔📔🔖📔📔🔖📔📔🔖
«رنج عشقهای كوچک را فقط با عشقهای بزرگ یعنی عشق به خدا میتوان سبک كرد.»
🔖📔📔🔖📔📔🔖📔📔🔖
📔صراط
✍علی صفاییحائری
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚کتابدانه مسیر موفقیت
https://eitaa.com/joinchat/494731413Cb4450e678d