eitaa logo
📚 کتاب دونی | مطالعه رایگان !
1.4هزار دنبال‌کننده
316 عکس
14 ویدیو
8 فایل
🌟اینجا پر از کتاب هست... 🍄 محتوای کلی کتاب جذاب رو بهت معرفی میکنیم بدون اینکه خسته بشی... 🎁مسابقه هم داریم با کلی هدیه باحال.... ☺️اگه کتابی رو خواستی معرفی کنی و یا سوالی داشتی در خدمتم.... 💌راه ارتباطی: ......... @seyed_ali_miri.........
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب گنجینه‌ی آثار ادگار آلن پو📚 معرفی این کتاب👇 اگر به داستان‌های رازآلود، روانشناسانه و جنایی علاقه دارید، نشر رادمهر مجموعه‌ای از آثار ادگار آلن‌پو، جنایی‌نویس برجسته آمریکایی را در این کتاب برای شما گردآورده است. داستان‌هایی که با یک‌بار خوانده‌ شدن برای همیشه در ذهن خواهند ماند. آلن‌پو در همه داستان‌هایش ردی از شخصیت خودش به جا گذاشته است. او با خلاقیتی وسواس گونه به تحلیل واقعیت‌های اطراف خود می‌پردازد، مرگ و وحشت بشر را به شیوهٔ خود می‌کاود، روابط خانوادگی مستحکم اما آسیب دیده را به سردی و با تأسف به تصویر می‌کشد، همواره از زنی جوان می‌گوید که حتی در داستان‌های رویاگونه نیز خوشبخت نیست و با تلخی جان می‌بازد. از مردانی که از جهل خود در عذاب هستند، در خانهٔ محقر یا باشکوه اما تیره و سرد، خود را محاکمه می‌کنند، دست به توطئه می‌زنند، انتقام می‌گیرند و در آخر نابود می‌شوند. و از تلاش بیهودهٔ نیروی خیر در وجود خود می‌گوید که سرانجام دربرابر شرارت‌های حقیقی جان او سر خم می‌کند. و در نهایت ادگار آلن پو، با وجود هیاهویی که در جان داشت، با استادی تمام و زیرکی یک نویسندهٔ آگاه عناصر ادبی را به کار بسته و داستان‌هایی می‌آفرید که با گذشت سال‌ها هنوز مخاطبان تازه‌ای برای خود پیدا می‌کنند.
تابلوی بیضی شنیدن این که نقاش می‌خواهد عروس زیبایش را به تصویر بکشد، برایش بی‌اندازه وحشتناک بود. اما او مطیع و گوش به فرمان، هفته‌ها در برجی بلند و تاریک، جایی که نور تنها از بالا بر بوم می‌تابید، نشست و نقاش ساعت‌ها و ساعت‌ها سرگرم کار خود بود. او با جدیت در کار خود غرق شده بود و حتی نتوانست ببیند که چطور این نور وحشتناک در آن برج کوچک دورافتاده سلامت روح عروس زیبایش را به خطر می‌اندازد، عروسی که هرکسی جز او می‌توانست آشکارا نابود شدنش را ببیند. اما زن همچنان بدون گلایه لبخند می‌زد زیرا می‌دید که همسر محبوبش با عشقی سوزان نسبت به کار خود، شب و روز او را که دوستش می‌دارد، به تصویر می‌کشد، او را که لحظه به لحظه ضعیف‌تر و افسرده‌تر می‌شد. در حقیقت کسی که به تصویر نگاه می‌کرد می‌توانست شباهت تصویر با زن را معجزه‌ای نیرومند بنامد و همه این را گواهی بر توانمندی نقاش می‌دانستند، نه عشق عمیق به آن زنی که چنین استادانه به تصویر درآمده بود. وقتی کار به پایان خود نزدیک‌تر می‌شد، او دیگر کسی را به برج راه نمی‌داد زیرا از شوق به پایان رساندن کار دیوانه شده بود. او فقط برای نگاه کردن به چهرهٔ همسرش نگاه از بوم برمی داشت و حتی متوجه نشده بود که رنگ‌هایی که روی بوم قرار می‌گیرد، از گونه‌های همسرش که در کنارش نشسته بود، گرفته شده. پس از گذشت هفته‌ها، وقتی دیگر به پایان کار چیزی نمانده بود، تنها برای فراهم آوردن رنگی برای لب‌ها و پشت چشم تصویر بود که روح زن همچون شعلهٔ شمعدان بار دیگر سوسویی زد. وقتی قلم زده شد و رنگ روی بوم نشست، نقاش برای لحظه‌ای در مقابل اثری که خلق کرده بود، ایستاد، اما بعد، در حالی که هنوز چشم از بوم برنداشته بود، برخود لرزید، چهره‌اش رنگ باخت و نگاهش مات شد. نقاش با صدای بلند شروع به گریستن کرد. «این خود زندگی است!» ناگهان متوجه همسرش شد، اما او مرده بود!