eitaa logo
چلکتاب_ماهشهر
95 دنبال‌کننده
6هزار عکس
155 ویدیو
18 فایل
یار مهربان... هرکتاب چراغی ست برای روشن کردن مسیر زندگی کودکان و نوجوانان ما و #چلکتاب مثل چلچراغ است.باما بمانید ... عرضه تخصصی کتاب کودک و نوجوان چلکتاب_ماهشهر https://eitaa.com/ketabe313 جهت سفارش محصول پیام دهید: @Ketabejonoob
مشاهده در ایتا
دانلود
معرفی کتاب خاطرات سفیر نویسنده: نیلوفر شادمهری تعداد صفحات: ۲۲۴ قیمت: 75,000 تومان ناشر: انتشارات سوره مهر @kketabejonoob
جرعه ای کتاب بنوشیم🍀 📝برشی از کتاب خاطرات سفیر چندتا پذیرش داشتم از چند تا دانشگاه معتبر. مهم ترینش *انسم پاریس بود. انسم ها *اکل های ملی ممتاز مهندسی ان که اعتبار خیلی بالایی دارن. دانشجوی خوب و توانمند می گیرن و به اندازه ی کافی هم امکانات در اختیارش قرار میدن. جلوی در انسم بودم. رفتم تو، رسیدم به دفتر استادی که مدیریت تز من رو قبول کرده بود. یه خانوم خیلی خیلی یخ و سرد. در زدم و خیلی مودب رفتم تو و با یه لبخند سلام کردم. به هر حال به اندازه ی کافی برای اینکه دانشجوی اون اکل بودم ذوق داشتم که قیافه ی سنگی استاد نتونه لبخندم رو بپرونه! استاد با یه نگاه مبهوت سرتا پام رو برانداز کرد و بعد از یه مکث کوتاه جواب سلامم رو داد. خیلی خوشحال منتظر گفتگو بودم که خانوم دکتر، در حالی که با دست به سرتا پای من و حجابم اشاره می کرد، گفت: "تو همینجوری می خوای بیای دانشگاه؟" انتظار همه جور حرفی رو داشتم به جز همین‌یکی رو! اما... خب نیازی به از قبل فکر کردن نبود، جوابش خیلی واضح بود. گفتم:"البته!" بدون اینکه بخواد چیزی درباره ی من بدونه، گفت: "فکر نمی کنم بتونیم باهم کار کنیم؛ به خصوص که تو هم می خوای این جوری بیای دانشگاه... غیرممکنه...اون هم توی انسم!" توی سرم، که تا چند دقیقه قبل پراز ولوله و هیاهوی حرفای جورواجور بود یهو ساکت شد؛ اما صدای فریاد و اعتراض دلم رو شنیدم. بلندشدم. خیلی سخت بود؛ ولی دوباره بهش لبخند زدم. گفتم:" ترجیح میدم عقایدم رو حفظ کنم تامدرک دکتری انسم رو داشته باشم." * Ensem *اکل: مدرسه های ملی معتبر  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معرفی مختصر خاطرات سفیر این کتاب روایت زندگی دختر محجبه‌ای است که در یکی از دانشگاه های فرانسه و در مقطع دکترا پذیرش میشود ولی بخاطر پوشش خود مورد توجه افراد مختلف قرار میگیرد و به عنوان نماد اسلام و ایران شناخته میشود و با چالش های مختلف و زیادی مواجه میشود. این کتاب مورد توجه رهبری قرار گرفته و سفارش کردند خانم ها این کتاب را بخوانند. ادبیات کتاب روان و جذاب است و خواندن آن سفارش می شود.  
جرعه ای کتاب بنوشیم🍀 📝برشی از کتاب خاطرات سفیر اول مارس ۲۰۰۵بود؛اولین روزی که ساکن خوابگاه دانشجویی لکنال شدم. عصررفتم توی آشپزخونه.یه جماعت دورمیزبودن‌. یه دختری که سنش از همه بیشتر بودو نسبت به بقیه لباس نامناسبتری پوشیده بود، خودش و دیگرون رو بهم معرفی کرد:"من اسمم نائله.اهل الجزایرم و مسلونم. عمر هم از فلسطین. با خودم گفتم:"ای بابا!این دخترا همشون به جز مغی، مسلمون ان و این قدر پوششون زننده اس؟" اما عمر عجب آدمی بود! همون اول که گفتم ایرانی ام چپ چپ نگاهم کرد و اولین چیزی که گفت این بود:"تو شیعه ایی؟" چشمتون روز بد نبینه! هنوز"آره" از دهنم در نیومده بود که شروع کرد:"واسه چی شماها می گیدحضرت علی(ع)باید به جای پیامبر(ص) مبعوث می شد؟ این چه بساطیه توی عراق و کربلا راه انداختید؟ گفتم:"اصلا این طور نیست که شما می گید.کی گفته شیعه ها اینطور فکر میکنن؟" توضیح دادم از نظرشیعه اصلا قرار نبوده کسی غیراز پیامبر(ص) جای ایشون باشه. گفتم:"ما معتقدیم که خلیفه اول ابوبکرِ،خلیفه دوم عمر،خلیفه سوم عثمان و امام اول علی (ع)." عمر بالحنی آرومترگفت:"خب،اگه خودزنیا،توی مذهب شما نیست،پس چرا توی ماه محرم یه سری شیعه قمه می زنن؟" گفتم :"به همون دلیل که پوشش برای زن واجبه و رعایت نکردنش حرامه؛ ولی اغلب زنای اهل تسننی که من دارم توی فرانسه می بینم متاسفانه از فرانسویا بدتر لباس می پوشن.  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برشی جذاب از کتاب خاطرات سفیر خواندن و شنیدن این برش از کتاب ، برای این روزهای کشورمون چقدر لازم هست. @ketabejonoob
جرعه ای کتاب بنوشیم🍀 📝 برشی از کتاب تاریخ استعمار جلد ۲، گرگ ها با چشم باز می خوابند "فرانسیس دریک" یک دزد دریایی انگلیسی بود. کشتی او " گوزن طلایی" نام داشت که روی آب های اقیانوس اطلس به کشتی های تجاری حمله می کرد، تمام دریانوردان را می کشت و ثروت آن ها را به یغما می برد. فرانسیس در یکی از روزهای ۱۵۸۶ میلادی روی آب های اقیانوس با یک کشتی اسپانیایی روبرو شد، پرچم اسپانیایی کشتی و حرکت آن از غرب به شرق ، اشتهای سرقت فرانسیس را چندبرابر کرد. این کشتی به احتمال قوی از آمریکا می آمد و حتما اندوخته ای گران بها حمل می کرد. فرانسیس دریک دستور حمله را صادر کرد و توپ های جنگی هر دو طرف شروع به شلیک کردند. اما پیروزی با دزد دریایی باتجربه ی انگلیسی بود. انگلیسی ها به کشتی اسپانیایی ریختند و تک تک ملوانان آن را از دم تیغ گذراندند. هنگامی که دریک وارد انبار کشتی شد، چیزی که می دید را باور نمیکرد. صندوق های بزرگ چوبی که پر از جواهرات و طلا بودند! این ها همان طلاهایی بودند که اسپانیایی ها از " آتاهوالپا" پادشاه اینکا ها، گرفته بودند تا او را نکشند. آتاهوالپا اتاق بزرگی را تا سقف پر از طلا کرده بود اما اسپانیایی ها پس از گرفتن طلاها، آتالپاهو را اعدام کردند. اکنون طلاها در اختیار فرانسیس دریک بود. او در آستانه ی دیوانگی قراررداشت. باورش نمی شد در یک حمله این اندازه طلا نصیبش شود. فرانسیس دریک با این همه طلا باید چکار میکرد؟! آیا در تمام انگلستان چنین ثروتی پیدا می شد؟ دریک تصمیم تاریخی گرفت. او بادبان های گوزن طلایی را افراشته کرد و به طرف انگلستان به راه افتاد. در ساحل ، پیکی را به دربار ملکه الیزابت فرستاد و در برابر چشم های حیرت زده ی همراهانش به او اطلاع داد که بزرگترین محموله ی طلا را از اسپانیا دزدیده است و می خواهد آن را به ملکه تقدیم کند. ملکه انگلستان این ثروت افسانه ای را از یک دزد تحویل گرفت و لقب " دریاسالار" را به او عطا کرد. دریک، مرد خشنی که سال ها روی اقیانوس سرگردان بود و در جزیره های دوردست مخفی میشد. اکنون یکی از نزدیک ترین افراد به ملکه انگلستان بود. اما ملکه الیزابت انگلستان، با رسیدن به این طلاها به سرمایه ای که در انتظارش بود دست یافت‌. طلاهایی که فرانسیس دریک دزدیده بود به سرمایه ی تشکیل " کمپانی هند شرقی" تبدیل شد، شرکتی که انگلستان با بهره بردن از آن توانست بر هندوستان مسلط شود . @ketabnooshan https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32‌
جرعه ای کتاب بنوشیم🍀 📝 برشی از کتاب تاریخ استعمار جلد ۴ صلیب خونین هنگامی که نخستین کشتی های اروپایی به قاره های جدید رسیدند، کشیشان هم همراه کاشفان پا به ساحل گذاشتند. آن ها به دنبال مسیحی کردن بومی ها بودند. پادشاهان اروپایی از صدها سال پیش از آن مجبور بودند خود را دوستدار و پیرو پاپ ها، بالاترین مقام مذهبی در اروپا، معرفی کنند؛ برای همین باید به هر تصمیم خود رنگ و بوی مذهبی می دادند. هنگامی که اکتشافات جغرافیایی آغاز شد تمام این پادشاهان مدعی بودند که قصد دارند مسیحیت را گسترش دهند. بومی هایی که مسیحی می شدند مجبور بودند به پاپ و پادشاهان مسیحی احترام بگذارند. در این صورت احتمال شورش بسیار کمتر می شد. همچنین آن ها با دور شدن از فرهنگ بومی خود مصرف کننده ی کالاهای اروپایی می شدند. کشیش هایی که همراه فاتحان به سرزمین جدید می رفتند، به جز دعوت مردم به مسیحیت، ماموریت دیگری هم داشتند: توجیه رفتارهای خشن سربازان مهاجم و آرام کردن بومی ها تا رنج های جدیدشان را بدون اعتراض بپذیرند. کشيش اسپانیایی " فرانسیسکو داویلا" افتخار می کرد که زبان" فرایچو" یا زبان بومی سرخپوست های پرویی را آموخته است و به کمک این زبان آن ها را راهنمایی می کند. داویلا علت تمام شکنجه ها و کشتارهایی را که پس از ورود اروپایی ها بر سر اینکاها(بومی های آمریکای جنوبی) آمده است توضیح می دهد. به عقیده ی او تمام این حوادث به علت گناهانی بوده که سرخپوست ها پیش از این انجام داده اند و اسپانیایی ها فقط آن ها را به خاطر گناهانشان تنبیه کرده اند. علاقه ی کشیشان به همراهی با کاشفان و فتح سرزمین های تازه به جایی رسید که گاه، خود آن ها نقش کاشفان را پیدا می کردند و به اکتشاف در مناطق ناشناخته مشغول می شدند. @ketabnooshan https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32‌
معرفی کتاب خاطرات سفیر نویسنده: نیلوفر شادمهری تعداد صفحات: ۲۲۴ قیمت: 75,000 تومان ناشر: انتشارات سوره مهر @kketabejonoob