#سبک_زندگی
در جهانی که همجنسگراها و مردان زنانهپوش و زنانریشدار و فوتبالیستها و بازیگران هالیوود و...،
به عنوان #الگو و #قهرمان معرفی میشوند،
مرگ شبه اساطیریِ #یحیی_سنوار تصویر جدیدی از «قهرمان» را برای بشر دلمرده قرن و بیست و یکمی معرفی کرد.
قهرمانی که نام و تصویرش از تک تک روستاها و شهرهای فلسطین گذر کرده و سرتاسر خاورمیانه و کشورهای اسلامی و حتی جهان را دربر گرفت.
📚 اینجا با استفاده از مطالب علمی
بهت کمک میکنیم تا آگاهانه زندگی کنی 🪴
👇
@ketabebaz
لینک ما را به دوستانتون هدیه بدهید.
#تلنگری_برای_تفکر
⭕️ سکانس پایانی قهرمان
✍️ عبدالحمید بیات
🔹آنطور که دشمن گفته و تصاویر نشان میدهند، سکانس پایانی قهرمانِ قصه ما اینگونه بوده:
پیرمرد، تنها بود و بیکس و البته شجاع و نترس.
جوانهای دشمن محاصرهاش کردند ولی قهرمان، تا آخرین گلوله جنگید.
نیروهای تیپ ویژه، از او ترسیدند و با تانک به سمت او شلیک کردند.
زانوی چپش کاملا خرد شد، ساعد دست راست هم شکست، انگشت سبابه دست چپ هم قطع شد؛ اما او تسلیم نشد.
فرمانده نیروهای ویژه تلاش کرد با نیروهایش از پلهها بالا رفته و بر قهرمانِ زخمی و بیرمق، پیروز شود؛
اما او با نارنجک اینها را عقب راند.
🔹شکستگی استخوانها و خونریزی، رمق از قهرمان ربوده بود.
کوادکوپتر وارد ساختمان شد تا بدانند این مرد تسلیم ناپذیر کیست؟
اما او در تنهایی و جراحت هم کاملا باهوش و زرنگ بود:
چهرهاش را با چفیهای پوشانده بود و با همان درد شدید، کوادکوپتر را فراری داد.
🔹تکتیرانداز دشمن به پیشانیاش شلیک کرد
اما خونی بر صورتش نریخته، یعنی خونریزی خیلی شدید بوده و خونی در بدن نداشته.
در نهایت مجددا تانک دشمن گلوله دیگری شلیک کرد و طبقه دوم آوار شد.
نیروهای ویژه، هنوز جرأت نزدیک شدن به قهرمان در طبقه دوم را نداشتند و او را رها کردند.
یک روز بعد و پس از تمام شدن همه چیز، بالاخره بالا رفتند و قهرمانی را دیدند که در کنار سلاح و کتاب دعایش به شهادت رسیده است.
🔹فیلمنامه و دکوراسیون صحنه، عجیب سورئال است.
قهرمان قصه، یک کلاشینکف خراب دارد که ناگزیر شده با چسب برق، قطعات آن را به هم بچسباند.
تا آخرین فشنگ و آخرین قطره خون جنگیده.
پیکرش نه روی زمین، که روی مبل افتاده و زیر تونلها نیست؛
بلکه در یک منزل مسکونی عادی است.
🔹عجب دکوراسیون عجیبی برای پایانبندی فیلم!
قهرمان، خانه، مبل، اسلحه و البته کتاب دعا...
حتی وقتی سربازان دشمن بالای پیکر او هستند، هیچ نشانهای از خوشحالی در آنها نیست؛
چهرههایشان بهتزده است.
🔹ابوابراهیم شهید شده
و اکنون، منتظر ابراهیمهایی هستیم که قرار است بت بزرگ را بشکنند
و بساط نمرود و نمرودیان را جمع کنند.
آتش بر این ابراهیمها، گلستان است و خوشا به حال اینان.
🔹همیشه، خورشید در سپیدهدم خود، از میان خون برمیخیزد.
آنان که سرخی شفق را میبینند، منتظر سپیدی خورشید هم هستند.
#یحیی_سنوار
📚 اینجا با استفاده از مطالب علمی
بهت کمک میکنیم تا آگاهانه زندگی کنی 🪴
👇
@ketabebaz
لینک ما را به دوستانتون هدیه بدهید.
#معرفی_کتاب
📚 رمان «خار و میخک»
✍️ نویسنده: #یحیی_سنوار
📕 این رمان در سال ۲۰۰۴ در یکی از زندانهای اسرائیل در «بعر شوا (Be’er Sheva)» نوشته شده است.
نام «خار و میخک» این کتاب، نمادی از زندگانی در غزه است.
زندگی در #غزه شامل دردها و سختیهایی است که نشان دهنده خار است و نویسنده آن را با میخک آمیخته که نمایانگر شادی است.
کتاب «خار و میخک» سنوار که در زندان اسرائیل نوشته شده است، عنوان کلیشهای «الشوق و القرنفول» («خار و میخک») را دارد،
عنوانی دوتایی که در ادبیات زندگینامهای اخیر عربی بسیار رایج است تا تجربیات متضاد زندگی را به خوبی نشان دهد.
📕 در این رمان، عشق و خشونت، امید و ناامیدی، لطافت و قدرت به تصویر کشیده میشوند.
💢خار و میخک، داستان یک سفر آموزشی و تکاملی معنوی را روایت میکند که از دیدگاه مردی به نام «احمد» روایت میشود و داستان دو خانواده در غزه و هبرون و دو جنبش مقاومت در هم تنیده است.
‼️ نکتهی جالب خبری که شهید سنوار، در این کتاب به مادرش میدهد!
🔹شهید یحیی السنوار در رمان خار و میخک، که در زندان صهیونیستی نوشته، مینویسد:
« مادرم میعاد فرارسید!
خودم را دیدم که بر پایگاههایشان حمله میکنم و سپس به شهادت میرسم و آنگاه من را در جوار پیامبر میبینی که ندایم میدهد: شاد و خوشدل باش.»
🔹خارومیخک رمانی جذاب است که توسط یحیی سنوار در دوران حبس طولانیاش در زندانهای رژیم صهیونیستی نوشته شده است.
👈پیدیاف کتاب را در کانال قرار میدم
📚 اینجا با استفاده از مطالب علمی
بهت کمک میکنیم تا آگاهانه زندگی کنی 🪴
👇
@ketabebaz
لینک ما را به دوستانتون هدیه بدهید.