eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.9هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
121 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢توبه در جوانی و ... 📜جوانی بودم تازه‌سال و نیک‌رُخسار. در روزگار می‌گذرانم. به پیروی از نفس سرکش، زیاده‌روی‌ها داشتم تا روزی به رفتم. گوینده‌ای بر فراز منبر درباره قیام (عج) و برنامه او سخن می‌راند. پس دوستی و محبت او با دل و جانم آمیخت. از آن پس هرگاه به مسجدمی‌رفتم، از خدا می‌خواستم مرا به او برساند. یک سال بر این منوال گذشت و پیوسته می‌کردم، تا اینکه شبی پس‌ از نماز مغرب مردی در مسجد به‌سویم آمد که عمامه‌ای مانند دستار ایرانیان و نیم‌پوشی از پشم شتران دربرداشت. پس دست بر شانه‌ام نهاد و فرمود: «تو را چه شده است که می‌خواهی در کنار من باشی؟» گفتم: شما چه کسی هستید؟ فرمود: «من (عج) هستم». بر دستش بوسه زدم و درخواست کردم به خانه رویم. پذیرفت و فرمود: «برایم جایی فراهم کن که جز تو، هیچ‌کس به آن درنیاید». پس برایش آماده کردم. آن‌گاه یک هفته نزد من ماند و در آن روزها مرا آموزش‌ها داد و سفارش‌ها کرد. وقتی خواست از پیش من برود، فرمود: «آنچه از من آموختی، تو را کافی است. دنبال دیگری نرو که هرچه پیش او باشد، از آنچه تو یافتی، کم‌بهاتر است. پس منّت بی‌فایده از کسی مکش». شنیدم و پذیرفتم. پس خواستم برای بدرقه‌اش بیرون روم، مرا در کنار دَرِ خانه نگه داشت و فرمود: «تا همین‌جا بس است...». در آن روزها از (عج) سنش را پرسیدم، گفت: «فرزندم، اینک 620 سال دارم». ♻️برگرفته از: 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/2999 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran