•┈┈••✾•✨📚✨•✾••┈┈•
فردای روزی که حمید از پروژه اش دفاع کرد، هر دوی ما سرما خورده بودیم. آب ریزش بینی و سرفه عجیبی یقه ی ما را گرفته بود. دکتر برایمان نسخه پیچید. داروها را که گرفتیم،سوار تاکسی شدیم تا به خانه برویم. راننده نوار روضه گذاشته بود. ما هم که حالمان خوب نبود. دائم یا سرفه می کردیم یا بینی مان را بالا می کشیدیم. راننده فکر کرده بود با صدای روضه ای که پخش می شود گریه می کنیم!
سر کوچه که رسیدیم حمید دست کرد توی جیب تا کرایه بدهد. راننده گفت:" آ سید! مشخصه شما و حاج خانم حسابی اهل روضه هستین. کرایه نمیخواد بدین. فقط ما رو دعا کنین." حتی توقف نکرد که ما حرفی بزنیم. بعد هم گازش را گرفت و رفت. من و حمید نشستیم کنار جدول و نیم ساعتی خندیدیم. نمی توانستیم جلوی خنده خودمان را بگیریم. حمید به شوخی می گفت:" عه حاج خانم، کمتر گریه کن!"
➖➖➖
یک شب نزدیکی های اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت:" خانوم خیلی دلم برات تنگ شده. پاشو بیا مزار." معمولا عصرها به سر مزارش می رفتم، ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار شدم. از نزدیک ترین مغازه به مزار چند شاخه گل نرگس و یک جعبه خرما خریدم. همین که نشستم و گلها را روی سنگ مزار گذاشتم، دختری آمد و با گریه من را بغل کرد. هق هق گریه هایش امان نمی داد حرف بزند. کمی که آرام شد، گفت:" عکس شهیدتون رو توی خیابون دیدم. به شهید گفتم من شنیدم شماها برای پول رفتید. حق نیستید. باهات یه قراری میذارم. فردا صبح میام سر مزارت. اگر همسرت رو دیدم می فهمم من اشتباه کردم. تو اگه به حق باشی از خودت به من یه نشونه میدی."
#یادت_باشد
@ketabekhoobam
#معرفی_کتاب
سرود کریسمس در کریسمس 1843 منتشر شد و بلافاصله شش هزار نسخه از آن به فروش رسید. این رمان با تخیلی بی مرز، حس هر مخاطبی را _فارغ از ابعاد زمان و مکان_ برمی انگیزد.
چارلز دیکنز که از کودکی طعم فقر را چشیده بود، فقیران را خوب میشناخت و در داستانهایش میکوشید تا با نمایش و انعکاس ناکامیهای طبقات رنجدیده، نابسامانیهای اجتماعی را بهبود بخشد.
در این کتاب شخصیت اصلی یعنی اسکروج که مردی ثروتمند ولی خسیس و سنگدل است به کمک روح دوستش مارلی و سه روح کریسمس دگرگون میشود..
#سرود_کریسمس
#چارلز_دیکنز
#محسن_سلیمانی
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب سرود کریسمس در کریسمس 1843 منتشر شد و بلافاصله شش هزار نسخه از آن به فروش رسید. این رم
📌 #برشی_از_کتاب
درِ اتاق اسکروج کاملا باز بود، چون میخواست مراقب کارمندش باشد. کارمند اسکروج، در اتاقی کوچک در آن طرف راهرو مشغول کار بود. شعله بخاری دیواری اتاق اسکروج خیلی کم بود. اما شعله آتش بخاری دیواری کارمند او حتی از آن هم کمتر بود. با این همه، کارمندِ اسکروج نمیتوانست زغال سنگ روی آتش بریزد. چون جعبهی زغال سنگ در اتاق اسکروج بود.
ناگهان کسی با صدایی شاد گفت: «دایی! #کریسمس مبارک! خداوند به شما برکت بدهد.» و این صدای فِرِد، خواهرزادهی آقای اسکروج بود.
اما اسکروج گفت: «هه! چه مزخرفاتی!»
خواهرزادهی اسکروج در آن هوای سرد دوان دوان به دفتر کار داییاش آمده بود. صورتش گل انداخته بود و چشمانش برق میزد و بخار نفسهایش را میشد دید.
فِرِد گفت: «دایی! گفتید کریسمس مزخرف است؟! جدی که نمیگویید؟»
اما اسکروج گفت: «بله، جدی میگویم. کریسمس مبارک! هه! تو به چه حقی خوشحالی؟ چه دلیلی داری که خوشحال باشی؟ تو فقیری، پس نباید خوشحال باشی.»
فِرِد خندهکنان گفت: «آه! شما چه حقی دارید که اخم کنید و غمگین باشید؟ شما به اندازهی کافی ثروت دارید؟»
اسکروج جواب بهتری نداشت بدهد، این بود که دوباره گفت: «هه! چه مزخرفاتی!»
فِرِد گفت: «دایی عصبانی نشوید.»
ولی اسکروج با عصبانیت گفت: «وقتی آدم در دنیای احمقها زندگی میکند، چرا عصبانی نشود؟ کریسمس مبارک! هه! اصلا کریسمس یعنی چه؟ فقط باید موقع کریسمس بیشتر از آنچه داری خرج کنی؛ و میفهمی که یک سال دیگر پیرتر شدهای اما یک ساعت هم ثروتمندتر نشدهای؛ و میفهمی که از کریسمس سال قبل کمتر پول داری. به نظر باید هر احمقی را که راه میافتد و میگوید کریسمس مبارک! در همان غذای کریسمسش بیندازند تا با غذا بپزد.»
➖➖➖➖
#سرود_کریسمس
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللّٰهِ وَناصِرَ حَقِّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَدَلِيلَ إِرادَتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا تالِيَ كِتابِ اللّٰهِ وَتَرْجُمانَهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ فِي آناءِ لَيْلِكَ وَأَطْرافِ نَهارِكَ ✨🌱
سلام بر تو ای خلیفه خدا و یاور حقّش، سلام بر تو ای حجّت خدا و راهنما به سوی ارادهاش، سلام بر تو ای تلاوتکننده کتاب خدا و تفسیرکنندهاش، سلام بر تو در تمام ساعات شب و روز..
#بخشی_از_زیارت_آل_یاسین
#التماس_دعای_فرج
#معرفی_کتاب
کتاب «چُغُک» داستانی است مستند درباره ی حوادث روزهای نهم و دهم دی ماه ۱۳۵۷ در مشهد مقدس.
سبک داستانی کتاب، سبکی است که بیشتر با عنوان «سینما رُمان» شناخته می شود؛ سبکی که در آن نقاشی ها، پا به پای متن جلو می آیند و خود، مستقلا، روایتگر قسمتی از داستان می شوند.
#چُغُک
#صهبای_نوجوان
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب کتاب «چُغُک» داستانی است مستند درباره ی حوادث روزهای نهم و دهم دی ماه ۱۳۵۷ در مشهد مقد
📌 #برشی_از_کتاب (۱)
جثّهام از همۀ انقلابیهای مشهد کوچکتر است و هرکس مرا در جمع آنها میبیند، فکر میکند اشتباهی شده که من در جمع مبارزانِ درجهیک هستم؛ اما همین کوچک بودنم، باعث شده بتوانم مثلِ مبارزان بزرگسال، کارهای مهمی برای انقلاب انجام بدهم.
بهخاطر همین جثّۀ کوچک، و البته بهخاطر زِبر و زرنگیام، بین بزرگانِ انقلابی مشهد، معروف شدهام به چُغُک!
چغک اسمی است که حاجآقا برایم برگزیده؛ چغک به زبان مشهدی یعنی گنجشک!
📌 برشی از کتاب (۲)
دوست دارم زار زار گریه کنم، اما توان گریه کردن ندارم! نیروهای وحشی شاه، طوری با تانک از روی مردمی که روی زمین افتاده اند، رد می شوند، که انگار دارند از روی کیسه ی شن و ماسه رد می شوند.
مثل همه ی مردم در حال دویدن و فرار کردن هستیم، که یک لحظه چشمم به پیکر بی جان پسرکی می افتد که چهره اش برایم آشناست. بر می گردم و می روم بالای سرش. سعید هم که متوجه ایستادنم می شود، بر می گردد و خودش را به من می رساند. می نشینم بالای سر پسرک و لکه های خون و خاک را از روی صورتش پاک می کنم.
آه! این دوست دوران مدرسه ام، «علی اکبر دهنوی» است؛ بهترین هم کلاسی دوران ابتدایی ام. حالا، دو تا تیر دقیقا خورده وسط سینه اش و شهید شده. بیچاره مادرش...!
چشمانم را می بندم و با تمام وجودم داد می کشم.
➖➖➖➖
#چُغُک
•┈┈••✾•🍃🌼🍃•✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
•🏴💔•
زندگی فاطمهیزهرا(س)، اگر چه کوتاه بود و حدود بیست سال بیشتر طول نکشید؛ اما این زندگی، از جهت جهاد و مبارزه و تلاش و کار انقلابی و صبر انقلابی و درس و فراگیری و آموزش به این و آن و سخنرانی و دفاع از نبوّت و امامت و نظام اسلامی، دریای پهناوری از تلاش و مبارزه و کار و در نهایت هم شهادت است. این، زندگی جهادی فاطمهی زهراست که بسیار عظیم و فوقالعاده و حقیقتاً بینظیر است و یقیناً در ذهن بشر - چه امروز و چه در آینده - یک نقطهی درخشان و استثنایی است.
📌بخشی از کتاب #انسان_250_ساله
@ketabekhoobam
Mehdi Rasooli - Ye Kami Harf Bezan (128).mp3
3.67M
یک بار دیگر باز کن چشمان خود را
من حیدرم - مظلوم عالم - كَلِّميني..
#فاطمیه 🏴
📚📖❣
سلااااام به همراهان همیشگے کتابِ خوبم🖐🏻✨
‼️با توجه به فرارسیدن سالگرد شهادت شهید عزیزمان #حاج_قاسم سلیمانی
با کتابهای
📙 حاجقاسم ۱
📗 حاجقاسم ۲
با نام پویش #فرا_زمان_فرا_مکان۳
در خدمت شما عزیزان هستیم😉
شما میتوانید با خرید یک کتاب از این دو جلد، در قرعه کشی
۱۳ پلاک طـــــــ🥇ــــــلا شرکت کنید.
📘خرید کتاب با ۵۰% تخفیف🤩
📬 @sefaresh_ketabekhoobam
❌توجه:
مهلت ثبت سفارش تا تاریخ پنجشنبه ۱۱ دی ماه
🚛 ارسال داخل شهر نطنز رایگان می باشد.
#مرد_میدان
🆔 @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
📚📖❣ سلااااام به همراهان همیشگے کتابِ خوبم🖐🏻✨ ‼️با توجه به فرارسیدن سالگرد شهادت شهید عزیزمان #حاج_
📢 ما یه مسابقه هم داریم که مخصوص دوستان نطنزی هست.🌸🍃
از کتاب «حاج قاسم»
✅عکس نوشته،
✅دلنوشته،
✅عکس هنری،
✅پادکست،
✅کلیپ ۱ دقیقه ای،
تهیه کنید و با هشتگ #وارثین_حاج_قاسم منتشر کنید و برای ما هم بفرستید:👇
@sefaresh_ketabekhoobam
به بهترین اثر، هدیه نفیسی تعلق خواهد گرفت.😇
⏰ مهلت ارسال آثار: ۲۰ دی ماه
🆔 @ketabekhoobam
همراهان گرامی!
پاتوق کتاب نطنز، ان شاالله از فردا،
روزهای پنجشنبه، ساعت ۱۱ تا ۱۲:۱۵
جهت امانت گرفتن کتاب📚
باز می باشد.
لطفا با ماسک تشریف بیارید.😷🌹