eitaa logo
در هر حال کتــاب💕
87 دنبال‌کننده
533 عکس
44 ویدیو
16 فایل
❀|یا ناصرنا یا حافظنا|❀ #در_هر_حال_کتاب 📚 کسے کہ با #کتاب آرامش یابد، هیچ آرامشے را از دست نداده است..🍃 🔵ثبت سفارش: @sefaresh_ketabekhoobam
مشاهده در ایتا
دانلود
📛بدون سانسور «این بار تریبون در اختیار شماست»🎙 📆 پنجشنبه ۲۷ خرداد ⏰ ساعت ۱۸ الی ۲۰ مکان: رو به روی مزار شهدای گمنام
هدایت شده از نو+جوان
🇮🇷 همه برای ایران 😍 آینده کشور و نسل‌ماست که مهمه 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
من عادت کرده‌ام برکت روزی‌ام را، از یک خوب بگیرم. یک بخشنده، یک مهربان، یک رئوف! اول وقت که روزت را با یک انسان کریم شروع کنی، هیچ شری نیست که خیر نشود. من در ایران به‌دنیا آمدم. درِ خانه‌ی یک کریم. من خانه‌زاد امام رئوفم، امام رضا(علیه السلام) با امام رضا(علیه السلام)، همه‌ی زندگی‌ام، روز است و همه‌ی روزهایم پر برکت… ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
✂️ آمده بود برای دعوت از امام! خیلی دوست داشت که مهمان خانه اش، امامش باشد. مقابل امام که نشست خجالت می کشید اما ذوق و لذتی که داشت زبانش را گویا کرد: _ یابن رسول اللّه! مهمان خانه ی ما می شوید؟ ما دلمان می خواهد پذیرای شما باشیم حتی یک وعده! لبخندِ صورت امام دلش را قرص کرد. تپش قلبش بیشتر شد از این حال، که امام فرمودند: _ شرط دارد! قلبش ایستاد. چه کند اگر نشود؟ _ سه شرط دارد! لبانش از هم فاصله گرفت و منتظر ماند: _ برای من غذایی از بیرون تهیه نکنی، همان غذایی که در خانه هست برای من هم سر سفره بگذار... سر تکان داد صدای قلبش دوباره بلند شد. _ دوم اینکه هر چه در خانه موجود است همان باشد غذای ما... لبانش طرح لبخند گرفت. _ سوم این‌که خانواده ی خودت را برای پذیرایی از من به زحمت نیندازی! دست گذاشت روی چشمش، روی قلبش، روی دهانش و پرسید: می آیید. شنید: _ می آیم! *** امام بیاید، زحمت می رود. امام بیاید، کم ها، زیاد می شود! امام بیاید، غصه ها تمام می شود، لب ها پرخنده می شود، دل ها شاد می شود. امام! برای ما جز رحمت، زحمتی ندارد. ➖➖➖➖ 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
این رمان، بازتابی از واقعیت های اجتماعی روز است؛ روایتی از مشکلات نظام اداری کشور و فساد آن، تحریم ها و آقازاده های منفعت طلب، طلاق و روابط پیچیده ی انسانی در جامعه ای آلوده به معیارهایی مادی گرایانه. همه ی شخصیت ها خاکستری هستند؛ خوب یا بد مطلق نداریم. این رمان، روایت زندگی مدیر رسانه ای است که ناخواسته درگیر یک پرونده ی فساد اقتصادی در سطح کلان امنیت ملی می شود. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
✂️ دست های دکتر حکمی، عین اسب های تازه نعل شده‌ی عربی، روی صفحه‌ی کیبورد می دوید: _ ببخشید آقای پارسایی، الان تموم می شه، این مقاله رو برای روزنامه دولت می خوان، دارم ادیتش می کنم. باید سریع ارسال‌ کنم. آخراشه. کیان سرش را به دور و بر چرخاند: _ مبارکه آقای دکتر، مبلمان دفتر نو شده. ظاهرا آخرهایش بود. دکتر حکمی یک دستش را زیر چانه اش، دقیقا به ریش های پروفسوری اش گرفته بود و با دست دیگرش، تایپ می کرد و چشمانش را به صفحه‌ی رایانه دوخته بود. _ مبارک صاحبش. بچه‌های دفتر اصرار داشتن. والّا خودت می دونی، ما درویشیم. دل درویش هم به بادامی بسازد. کیان در این ماه های همکاری، چند باری خواسته بود آن شوخی معروف را با دکتر حکمی بکند... به ریش های او که تازگی ها پروفسوری شده بود، اشاره کند و بعد دستش را به لپ های بدون ریش او بکشد و بگوید:" آقای دکتر! شدید همراه با مردم"، و بعد دست ها را به چانه ی ریش دار بکشد و بگوید:" هم گام با مسئولین!" که رویش نشده بود. ➖➖➖➖ 🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
بعضی آدمها دنیا آمده‌اند که… اصلا ًنمی دانند چرا دنیا آمده اند؛ گیج و گنگ اند، سرگردان، خسته، الکی خوش... این کتاب آشنای دوست داشتنی را برای یکبار هم شده باید خواند، باید فهمید... ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
•┈┈••✾•✨📚✨•✾••┈┈• آدم‌ بزرگ‌ ها عاشق عدد و رقم اند. وقتی با اونا از یک دوست تازه حرف بزنی، هیچ وقت ازتون در مورد چیزهای اساسی سوال نمی‌ کنن، هیچ وقت نمی‌ پرسن آهنگ صداش چطوره؟ چه بازی‌ هایی رو دوست داره؟ پروانه جمع می‌ کنه یا نه؟ می‌ پرسن چند سالشه؟ چندتا برادر داره؟ وزنش چقدره؟ پدرش چقدر حقوق می‌ گیره؟ و تازه بعد از این سوالاس که خیال می‌ کنن طرف رو شناختن! اگه به آدم بزرگا بگی که یک خونه قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلو پنجره‌ هاش غرق گل شمعدونی و بومش پر از کبوتر بود، محاله بتونن مجسمش کنن. باید حتما بهشون گفت یک خونه چندمیلیون‌ تومنی دیدم تا صداشون بلند بشه که وای چه قشنگ! نباید ازشون دلخور شد. بچه ها باید نسبت به آدم بزرگ ها گذشت داشته باشند. 📌 بخشی از کتاب @ketabekhoobam
صفر تا صد یک مبارز سیاسی انقلابی در قالب روایتی خواندنی.. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
✂️ ‌دکمه کت را به آرامی باز کرده و خود را آماده درگیری کردم. در حالی که به سر کوچه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شدیم، خودروی پیکانی با سرعت از نقطه‌ای به حرکت درآمد. سر کوچه به شدت ترمز کرد و در قسمت آسفالت زمین توقف کرد. ما هنوز در قسمت خاکی زمین بودیم. گفتم:" میثم توجهی نکن، راهت را برو، من درگیر می‌شوم و تو با تمام قدرت بدو و فرار کن." ما در فاصله پنج متری پیکان بودیم که مردی قوی هیکل، بلند قامت و ورزیده از آن پیاده شد و در حالی که اسلحه یوزی به دست داشت، با سرعت به پشت قسمت جلویی ماشین رفت و اسلحه را به حالت آماده برای تیراندازی به روی کاپوت ماشین گذاشت. یک دفعه به لفظ جاهلی گفت: "سالار! دست‌ها بالا..." ➖➖➖➖ 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
"خرمالوها را به گنجشک‌ها بفروش" به قلم محمد حنیف داستان‌هایی از عشق و نیرنگ، وفا و خدعه و عزت و ذلت را روایت می‌کند. این رمان پرماجرا و جذاب، داستان زندگی دختر و پسری که است که به رسم خویشاوندی به نام هم خورده‌اند اما طمع و زیاده‌خواهی، این رابطه را وارد چالش‌های جدیدی می‌کند. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
✂️ (۱) از همان روزی که با وساطت مادرش آمد خانه، به دلم نشست. سادگی اش را با پوشیدن شلوار سیاه و پیراهن آبی رنگ و رو رفته بی آستینش نشان داد. وقتی صحبت کردیم بیشتر شنونده بود می‌فهمیدم که پشت حرف های اندکش ثبات رأی ندارد. پی در پی نظراتش را با من هماهنگ می‌ کرد یا از حرف‌هایش عقب‌ نشینی می‌ کرد. ✂️ برشی از کتاب (۲) همه جوره یغما را امتحان کرده بودم. نه دستش کج بود و نه نگاهش ناپاک. درست همان پسری بود که من می خواستم… . با کاری هم که پدرم در حقش کرده بود حسابی خودش را مدیون خانواده ما می دانست مانده بودم چه جوری علامت بدهم تا خودش پا پیش بگذارد. باید بیشتر محبت من را حس می کرد. وقتی دیدم با خانم کیان ارثی، خانم کیان ارثی گفتنش ولم نمیکنه، لجم درآمد، گفتم: اسم من مریمه، لطفاً منو مریم صدا بزن! ولی مگر باورش میشد؟ چشم خانم کیان ارثی. ➖➖➖➖ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
داستانِ نفوذ، داستانیست عجیب؛ مخصوصاً اگر پای زن در میان باشد! . . کتاب سیاه صورت نوشته نرجس شکوریان فرد با موضوع پشت پرده سینما، ماجرایی واقعی و عجیب است از ارتباط بازیگران با سفیرهای کشورهای اروپایی. نویسنده، این کتاب را کاملا مستند و به شکلی نو و روان به رشته تحریر آورده است. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
•┈┈••✾•✨📚✨•✾••┈┈• _ پری سیما نیروی پشتیبانی داخلیه، یعنی روی هنرمندای داخلی داره حساب باز می کنه؛ و الّا هنرمندایی که دو تابعیتی شدن یا ساکن، یه پرونده جدایی دارن توی کشورهای اروپایی و آمریکایی؛ روی بعضی از اونا سرمایه گذاری شده و نتیجه هم دادن! چرا باید هنرمند ایرانی، طبق اندیشه و سبک فکری کشورهایی زندگی و کار کند، که همه آن کشورها، در تحریم ایران شریکند، در تحقیر مردم ایران هم پیمانند، در دشمنی با مردم ایران هم دستند، از بمب های شیمیایی تا فروش خون آلوده به ایدز، تا… دلش هم غصه دار بود که چه طور این به اصطلاح هنرمندها می توانند این خیانت ها را در حق مردمشان بکنند! – چندتا گروه موسیقی زیرزمینی هم این جا، هم اون جا پرونده باز دارن؛ یعنی دیگه کل موسیقی و محتوا با اون ور هماهنگه، کلا بدون اجازه اون ور هیچ اجرایی این جا ندارن! _ این هنرمندا بعداً می شن سلبریتی، سلبریتی طرفدار زیاد داره و پایه کارش روی جهالت مردم عامه! اینا دو تا کار می کنن، یکی آن قدر فضا را پر از اندیشه های خودشون می کنن که مردم اصل مطلب رو متوجه نمی شن.. 📌 بخشی از کتاب @ketabekhoobam
هدایت شده از نو+جوان
| برنده‌تر از شمشیر ☀️ روایتی از زندگی جوان‌ترین ‌امام شیعه، امام جواد علیه‌السلام 🏴 به مناسبت شهادت این امام بزرگوار... 🌷 اتفاق تازه‌ای نبود. خیلی‌ها می‌دانستند. بعضی‌ها به هر خلوتی که می‌رسیدند، می‌گفتند. بعضی‌ها می‌دانستند و به روی خودشان نمی‌آوردند. بعضی‌ها هم منافع و نسبتشان را با عباسی‌ها می‌آوردند جلوی چشمشان و خودشان را می‌زدند به آن راه. به‌ هرحال، مهم این بود که دست آن‌ها رو بود. دست نفاق و تظاهر عباسی‌ها رو بود، اما باز نمی‌پذیرفتند و از گذشته هم درس نمی‌گرفتند. برای همین، هر بار معرکه‌ای راه می‌انداختند و همه مردم را دعوت می‌کردند. من هم دعوت بودم. 🗒 از معرکه قبلی مگر چقدر گذشته بود؟ حتی بعضی از آدم‌هایی که امروز آمده بودند، در آن‌ جمع حضور داشتند. یکی‌‌اش خود من! باقی هم از این‌ مسافر طوس و آن‌ عالِم جهانگرد، ماجرا را شنیده بودند. اصلاً مگر چقدر از شهادت علی‌بن‌موسی علیه‌السلام گذشته بود؟ پسر نوجوانش، محمد، هنوز به سال‌های جوانی هم نرسیده بود. حالا مأمون او را دعوت کرده تا همان معرکه‌ای را که برای پدرش، علی‌بن‌موسی علیه‌السلام، عَلَم کرد برای او هم به پا کند... 🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=17719
یک روش، یک سبک، یک مسیر فوق العاده جذاب . . اثر حاضر اولین جلد از مجموعه سه جلدی زندگی به سبک شهدا می باشد. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
✂️ (۱) شب ها معمولاً رختخواب نمی انداخت. بیشتر وقت ها روی کتاب‌ها خوابش می ‌برد. می گفت: شما سراغ خواب نرید. اونقدر کار و مطالعه کنید تا خسته بشید و خواب به سراغ شما بیاد. /شهید رسول هلالی/ ✂️ برشی از کتاب (۲) یکی از روزهای گرم تابستان منزل پدرمان بنایی داشتیم. علی همان روز صبح زود به خانه ما آمد و به عنوان کارگر مشغول کار شد. نزدیکی های ظهر بود که متوجه شدم لب هایش خشک شده و زیر نور آفتاب کار می کند. یک لیوان شربت برایش آوردم ولی او آهسته گفت:" روزه ام؛ کسی نفهمه ها." خیلی اصرار کردم که اگر روزه مستحبی گرفته، بشکند؛ ولی قبول نکرد و گفت:" چون امروز صبح دیر از خواب بیدار شدم و نتونستم نماز صبح رو به موقع بخونم، برای جبران اون، تصمیم گرفتم تا عصر با زبان روزه در آفتاب کار کنم." /شهید علی نقی ابونصری/ ➖➖➖➖ 🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
هدایت شده از نمکتاب
pedar8.mp3
1.63M
•°🌱❢ 🌸‍ꦿ ◁ ❚❚▷ ↻🌸‍ ꦿ⇆ • • • + خدا کہ نمے‌خواهد ٺو را در ٺاریڪےِ گمراهے رها کند..🌱 🎧‌| 📗‌| 🌿‌‌| داستان هشتم ⌈🌿° @namaktab_ir ○°.⌋
ریشه ها اثر الکس هیلی، نویسنده معاصر آمریکایی است. این نیمه مستند که به شکل رمان نوشته شده و بیانی واقع گرایانه دارد، با زایش قهرمان اصلی داستان «کونتا کینته» در دهکده ای مسلمان و در باختر قاره آفریقا آغاز می شود. او با فرهنگ سنتی رشد می کند و زندگی آرام و بی دغدغه ای را به همراه خانواده و قبیله اش می گذارند. اما تراژدی از جایی آغاز می شود که بازرگانان برده، او را غافلگیر کرده و می ربایند. او به همراه عده ای دیگر در بدترین وضع با کشتی های تجارت برده به آمریکا برده میشود و ... ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
✂️ چیزی نمانده بود تام منفجر شود. دیگر برایش مسلم شده بود که مسئله فروش او درمیان است، اما می خواست بداند که آیا افراد خانواده اش هم فروخته می شوند یا نه. از اینکه او را به چنین دلهره ای انداخته بودند، خشمگین بود و با این همه سعی کرد بفهمد. "خب آقا، من و بقیه خانواده م اینجا می تونیم کشت و کار کنیم. فکر کنم تقریبا هرجور کاری که واسه یه همچین جایی لازم باشه، می تونیم بکنیم." ارباب و مهمان او به همان آرامی که آمده بودند، به سوی مزرعه به راه افتادند و تام را در هول و ولا گذاشتند.. ➖➖➖➖ 🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
🔰این شیوه‌ای است که امام باقر علیه‌السلام به ما یاد داده ▪️ما باید آماده باشیم كه در راه انجام وظیفه، هر سختی و ملامتی را تحمل كنیم و حتی از سرزنش و دشنام دوستان هم باكی نداشته باشیم. ▫️این شیوه‌ای است كه علیه السلام به جابر فرموده و به ما یادداده است: «در صورتی شیعه ما هستی كه حتی اگر تمام مردم از تو بد گفنتد و سرزنشت كردند، اصلاً ناراحت هم نشوی؛ و اگر همه مردم از تو تعریف كردند و تو را ستودند، خوشحال نشوی و این سرزنش‌ها و تعریف‌ها در انجام وظیفه‌ات تأثیر نداشته باش» ▪️اگر قرار باشد خوشحالی و رضایت دیگران را در نظر بگیریم، باید همواره نگاه به اكثریت داشته باشیم و تابع نظر سنجی باشیم و به فرمایش قرآن كریم اگر انسان به دنبال تبعیت از اكثریت باشد، قطعا گمراه خواهد شد. 🏴 @mesbahyazdi_ir
کتاب "پوتین قرمزها" خاطرات مرتضی بشیری، بازجو و مدیرمسئول جنگ روانی قرارگاه خاتم الانبیا را به قلم فاطمه بهبودی روایت می کند. از جذابیت های خاطرات بشیری، روایت جلسات بازجویی از نیروهای عراقی است که گاه در خلال این خاطرات، مطالب خواندنی از اتفاقات تاریخی نقل می شود که فجایع رخ داده در جنگ تحمیلی را بیشتر نمایان می کند. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
•┈┈••✾•✨📚✨•✾••┈┈• وقتی به مقصد رسیدیم، سفرای کشورهای خارجی منتظر ورود اسرا بودند. اسرا را بدون معطلی به هتل هدایت کردم. وقتی داشتم وارد می شدم، فردی مانع ورودم شد. تعجب کردم. پرسیدم:" به دلیل همراه داشتن سلاح نباید داخل شوم؟" گفت:" نه! فضای اینجا دیپلماتیک است و ظاهر شما مناسب اینجا نیست!" نگاهی به سر تا پایش انداختم و گفتم:" مرد حسابی، من از تو دیپلمات ترم!" بی توجه گفت:" به هرحال، نمی توانیم شما را راه بدهیم." زل زدم به چشم هایش، که از نگاه من فرار می کرد، و گفتم:" پیروزی های ما با همین لباس خاکی بسیجی به دست آمده، نه با کت و شلواری که به تن شماست!" 📌 بخشی از کتاب @ketabekhoobam
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
🔰شاید هیچ دعایی به اندازه دعای عرفه اهمیت نداشته باشد 🔹️امروز روز بسیار بزرگى است. در میان همه روزهاى مبارك و مقدس، این روز یك ویژگى‌هایى دارد كه در سایر ایام به این پایه دیده نمى‏شود. اهمیت توجه و نیایش با خداى متعال در این روز به‌قدرى است كه فرموده‌اند: اگر روزه گرفتن باعث سستى در عبادت و دعا بشود، روزه نگیرید. 🔸️در میان همه آموزه‏هاى دینى كه در باره دعا و مناجات و توجه به خداى متعال وارد شده، كمتر دعایى، و شاید هیچ دعایى به‌اندازه سیدالشهدا (سلام الله علیه‌) اهمیت نداشته باشد. در هر جمله‏اش دقت كنیم، مى‏بینیم یك عالم معنا در آن نهفته است. اگر سعى كنیم كه بعضى از فَقَرات را به جاى دعا خواندن، دعا كنیم و بعضى از این دعاها را از دلمان بگوییم، قطعاً مشكلات ما حل مى‏شود. ۸۵/۱۰/۰۹ 💻 @mesbahyazdi_ir