📚 #معرفی_کتاب
داستان دلدادگی یک کشیش مسیحی است که در مسکو زندگی میکند. او کتاب ها و آثار خطی و قدیمی بسیاری دارد و به این کار عشق می ورزد. وقتی یک نسخه قدیمی از مردی تاجیک به دست او میرسد، علاقه مند میشود که کتاب را از او بخرد، اما مرد تاجیک کشته میشود و از اینجا به بعد، کشیش روسی پا در مسیری میگذارد که به شناخت امام متقین، #امیرالمؤمنین، علی(ع) منتهی می شود.
@ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب داستان دلدادگی یک کشیش مسیحی است که در مسکو زندگی میکند. او کتاب ها و آثار خطی و قدیم
📌 #برشی_از_کتاب (1)
غرق مطالعه بود که صدایی شنید. سرش را که بلند کرد از تعجب خشکش زد. مقابلش جوانی با پیراهن سفید بلند، مثل دشداشه عرب ها ایستاده بود. محاسن بلند و بوری داشت و موهایش روی شانه هایش ریخته بود. جوان، چشمان نافذ و زیبایی داشت. در آغوشش نوزادی دست و پا میزد.
کشیش چشم های خسته و خواب آلودش را به جوان دوخت. نمیدانست با دیدن یک غریبه در اتاقش باید چه عکس العملی نشان بدهد. او چگونه وارد آپارتمانش شده بود؟
چهره جوان آشنا بود، اما کشیش به خاطر نمی آورد که او را کجا و چه وقت دیده است.
جوان لب هایش را تکان داد: پوزش میخواهم که اوقات شما را آشفته ساختم.
کشیش به سختی لب هایش را از هم گشود: شما... اینجا در اتاق من چه میکنید؟
جوان گفت: من عیسی بن مریم هستم. هدیه ای برایتان آورده ام....
〰〰〰
📌 #برشی_از_کتاب (2)
جرج گفت: کلام همه پیامبران و عدالت خواهان جهان، شبیه کلام علی ست. برای همین من اسم کتابم را گذاشتم علی صدای عدالت انسان.
کشیش گفت: برای همین امروز پیش تو هستم تا درباره علی بیشتر بدانم.
جرج گفت: برای شناخت علی باید به وجدان خودت رجوع کنی پدر، و تعصب مسیحیت را از خودت دور کنی و علی را با هیچکس قیاس نکنی جز خودش...
〰〰〰〰
🔹سفارش کتاب از طریق آی دی:
🆔 @sefaresh_ketabekhoobam
#ناقوس_ها_به_صدا_در_می_آیند
#ابراهیم_حسن_بیگی
#کتاب_خوب_بخوانیم
@ketabekhoobam
📚 #معرفی_کتاب
نمایش نامه «مفرد، مذکر، غایب» زندگی ملیکا یا نرجس خاتون مادر گرامی #امام_عصر (عجل الله تعالی فرجه) است. این نمایش نامه از آشنایی ایشان با کنیزی عرب که وظیفه تدریس زبان عربی را دارد و واسطه ای برای تعبیر خواب های ملیکا و آشنا کردن هرچه بیشتر او با خاندان #اهل_بیت (علیهم السلام) و در نهایت ازدواج با شخص امام حسن عسگری (علیه السلام) است.
علی موذنی بسیار خوب دیالوگ ها را با زبانی شیرین و داستانی، در ذهن خواننده به تصویر می کشد و به نوعی موشکافانه دغدغه ها و شرایط احساسی افراد نمایش را بررسی میکند. علی مؤذنی با کتاب “مفرد مذکر غایب” در جشنواره دوسالانه کتاب مهدوی به عنوان رتبه نخست در بخش ادبی مورد تقدیر واقع شد.
@ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب نمایش نامه «مفرد، مذکر، غایب» زندگی ملیکا یا نرجس خاتون مادر گرامی #امام_عصر (عجل الل
📌 #برشی_از_کتاب
ملیکا: در فروش من تعجیل نکن.
عمرو: مویم سفید میشود و دندان هایم سیاه و تو روی دستم میمانی.
ملیکا: آیا نباید آن کس که به تملک او در می آیم به دلم بنشیند؟ (مردی که آن ها را در نظر داشته، نزدیک میشود.)
عمرو: آمدیم و کسی به دل تو ننشست. تکلیف چیست؟
مرد: سلام بر عمرو بن یزید. (عمرو در او دقیق میشود و میشناسد و خوشحال به پا می خیزد)
عمرو: السلام جناب بشر بن سلیمان
بشر: از قرار رومی است.
(عمرو پاسخ نمی دهد)
بشر: قیمت اش چند است؟
عمرو: (نا مطمئن) سیصد!
بشر: نام شما چیست خواهرم؟
عمرو: (به شوق آمده) نرجس!
بشر: اگر رومی است چرا نامش نرجس است؟
عمرو: اسم، اسم است دیگر جناب بشر! رومی و زنگی ندارد.
بشر نامه ای را از پر شالش بیرون می آورد...
ملیکا: (به عمرو) خوشحال باش که من مالک خویش را یافتم.
〰〰〰〰
#مفرد_مذکر_غایب
#علی_موذنی
#کتاب_خوب_بخوانیم
@ketabekhoobam
📚 #معرفی_کتاب
جوان است و عاشق و سر به هوا...
همه لذت های دنیا را با هم میخواهد. به هیچ چیز هم اعتقاد ندارد جز شنیده هایش!
دنبالش برود حتما به آن می رسد، قدرت و انگیزه جوانیش را بر میدارد و می افتد دنبال عشقش....
این کتاب با نگاهی به زندگی #امام_رضا (ع) داستان زندگی فردی به نام «عمران بن داوود» را نقل میکند.
قصه «اقیانوس مشرق» از این قرار است که عمران که در جستجوی آب حیات است در بیابانی در مسیر خراسان راه را گم میکند.
ابتدای داستان با شرح وضعیت عمران که از تشنگی و خستگی در حالتی بی رمق و وهم آلود در بیابان افتاده آغاز میشود. عمران تشنه است و خسته و مجروح از راه طولانی. ناگهان مردی را می بیند که «زانو می زند بالای سرش. دستش را آهسته زیر چانه عمران میگیرد و صورت عمران را بالا می آورد. عمران در بهت نگاهش میکند. مرد میگوید: "آیا تو عِمران پسر داوودی؟"....
🔹 اقیانوس مشرق، دریافت کننده جایزه کتاب سال پژوهش های دینی در سال 1392 و همچنین کتاب سال رضوی در شاخه رمان در همان سال است.
@ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب جوان است و عاشق و سر به هوا... همه لذت های دنیا را با هم میخواهد. به هیچ چیز هم اعتقا
📌 #برشی_از_کتاب
شمشیردار با نوک شمشیر سکه های بر زمین افتاده را پس و پیش می کند.
--باقی اش کو؟
پینه دوز نگاهش می کند.
- باقی؟ تنها همین بود؟
--دروغ نگو پیرمرد. تمام دارایی تو تنها همین دو کیسه است؟ میخواهی باور کنم؟
شمشیردار نگاهش را تیز می کند و شمشیرش را بالا می آورد و به راحله اشاره می کند.
--و آنکه در دست های توست؟!
پینه دوز سر تکان می دهد:
-او با خود کیسه ای ندارد.
--شمشیردار می خندد: خودش را می گویم، خودش از هزار سکه بیشتر می ارزد، نمی ارزد؟!
پینه دوز ترسیده، راحله را تنگ در آغوش می گیرد.
-هرگز اجازه نمی دهم.
راحله ترسیده، در خود می لرزد: "پدر.. مبادا بر من دست یابد!"
〰〰〰〰
🔹سفارش کتاب از طریق آی دی:
🆔 @sefaresh_ketabekhoobam
#اقیانوس_مشرق
#مجید_پورولی_کلشتری
#کتاب_خوب_بخوانیم
@ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب از وقتی که برادرش عضو گروهک #منافقین شده بود و تعدادی از مردم را کشته بود دیگر نمیتوا
📌 #برشی_از_کتاب
آره پسر چشمت روز بد نبینه، هنوز حرف منصور تموم نشده بود که شلنگ شاپور استوار خورد گردنش؛ ما رو میگی دو پا داشتیم، دوتای دیگه هم قرض کردیم و دِ در رو. پشت سرمون داشت فحش میداد که زیر پای پسرش نشستیم.
〰〰〰〰
#زمانی_برای_بزرگ_شدن
#محسن_مومنی
#رمان_نوجوان
#کتاب_خوب_بخوانیم
@ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید ❤️ که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید 😍 @ketabekhoobam
📌 #برشی_از_کتاب
امام برای من
نه یک اسم است، نه یک حس..
امام برای من
اصالت #زندگی است،
اول و آخر و اصل و فرع و بود و نبود همه زندگیم است.
#آقا جان!
من برای شما که هستم؟!
یک فدایی...
می پذیری مرا؟!
➖➖➖➖➖
#امام_من
#نرجس_شکوریان_فرد
#نیمه_شعبان
#کتاب_خوب_بخوانیم
@ketabekhoobam
یک روز نوشته میشود در تقویم
تعطیل! مناسبت ظهور مهدی... 😍
برپا بکنیم نیمه ی شعبان را هم
یک جشن بزرگ با حضور مهدی ❤️
@ketabekhoobam