eitaa logo
در هر حال کتــاب💕
84 دنبال‌کننده
533 عکس
44 ویدیو
16 فایل
❀|یا ناصرنا یا حافظنا|❀ #در_هر_حال_کتاب 📚 کسے کہ با #کتاب آرامش یابد، هیچ آرامشے را از دست نداده است..🍃 🔵ثبت سفارش: @sefaresh_ketabekhoobam
مشاهده در ایتا
دانلود
"پنجره ‌های در به ‌در"، داستانی است عاشقانه و پرهیجان درباره دختر دانشمندی به ‌نام آرسینه. او بی ‌خبر از همه ‌جا، دارد به یک اندیشمند صهیونیست کمک می‌ کند تا پروژه جهانی ‌سازی اندیشه ‌های خطرناک صهیونیسم را پی بگیرد. اما در همین حال و هوا، سروکله‌ روزنامه ‌نگاری به‌ نام بنیامین پیدا می ‌شود که مسیر زندگی‌ آرسینه را تغییر می ‌دهد؛ این تغییر خطرهایی برای او به ‌وجود می ‌آورد تا آن ‌جا که… این ، با تحلیل اندیشه ‌ها و آرمان ‌های ، به وجه مشترک ادیان الهی می ‌رسد که هر یک از پنجره اعتقاد خویش، موعود جهان را می ‌طلبند. اما صهیونیسم، با انحراف از فرمان الهی، در پی ساخت دست‌ ساز خویش است… ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب "پنجره ‌های در به ‌در"، داستانی است عاشقانه و پرهیجان درباره دختر دانشمندی به ‌نام آرس
📌 (۱) او چگونه حرف دلش را بگوید؟ یعنی امشب هم این فرصت فراهم نخواهد شد تا پیشنهاد دور از ذهن آرسینه را به زبان بیاورد؟! پیرمرد مکثی کرد و در میان سکوت مرموز خود، برای لحظه ای چهره ی زیبای آرسینه را بعد از شنیدن پیشنهاد غیر منتظره ی خود تصور کرد. بی شک کلافه می شد. دچار شوکی ناگهانی! یا شاید هم اشک در چشمانش حلقه می زد و با بغض می گفت: باور نمی کنم در همه ی این سال ها چنین فکری در ذهن داشته اید! 📌 برشی از کتاب (۲) به چشم های متفکر باغبان خیره شد. با مکثی کوتاه به او لبخند زد: ادوارد! اگر از تو بخواهم کاری برای من انجام دهی، کمکم می کنی؟! البته نمی خواهم موقعیت تو را در این خانه به خطر بیندازم. اما کاری که از تو می خواهم، باید کاملا محرمانه انجام شود. حتی بدون اطلاع پروفسور! ➖➖➖➖ •┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
•┈┈••✾•✨📚✨•✾••┈┈• _اصلاً خیلی چیزها در حافظه دل نمی‌ماند. یا بهتر است بگویم نباید بماند. مثل همین که اولین‌بار چطوری آدم می‌فهمد که عاشق شده. اصلاً نمی‌شود اولین‌بار را به‌خاطر آورد. هرچه به عقب‌تر می‌روی، می‌بینی که نه، روز قبل از آن هم عاشق بوده‌ای. آن‌قدر عقب می‌روی تا می‌فهمی از روزی که دنیا آمده‌ای، یا حتی قبل از آن عاشق بوده‌ای. آن‌وقت درمی‌یابی که تنها چیزی که مبدأ تاریخی ندارد، عشق است. آرسینه! من واقعاً یادم نمی‌آید که اولین‌بار چطور فهمیدم... آیا‌ شما چیزی یادتان می‌آید؟ آرسینه آه کشید: ادوارد! من حتی نمیدانم که چیزی که در جانم شعله‌ور شده، عشق است یا چیزی دیگر. برای همین آمده‌ام تا از تو بپرسم. آمده‌ام بپرسم که نشانه‌ عشق چیست؟ 📖 بخشی از کتاب @ketabekhoobam