eitaa logo
در هر حال کتــاب💕
84 دنبال‌کننده
533 عکس
44 ویدیو
16 فایل
❀|یا ناصرنا یا حافظنا|❀ #در_هر_حال_کتاب 📚 کسے کہ با #کتاب آرامش یابد، هیچ آرامشے را از دست نداده است..🍃 🔵ثبت سفارش: @sefaresh_ketabekhoobam
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 شعبان شد و پیک عشق از راه آمد عطر نفس بقیه الله(عج) آمد با جلوه سجاد(ع) و ابوالفضل(ع) و حسین(ع) یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 📚✏️📚✏️📚✏️📚 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 چهار قصه‌ی شورانگیز؛ روایت‌هایی جذاب، خواندنی و درس‌آموز از زندگی چهار شهید… 📚✏️📚✏️📚✏️📚 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب چهار قصه‌ی شورانگیز؛ روایت‌هایی جذاب، خواندنی و درس‌آموز از زندگی چهار شهید… #از_او
📌 (۱): مادر خوشحال شد. احساس کرد که زحمت هایش به بار نشسته است. شناسنامه ی محمد را داد دستش و او رفت. هنوز یک ساعت نشده بود که محمد برگشت، رفت گوشه ی اتاق نشست و گریه کرد. مادر با تعجب به اشک های محمد نگاه کرد و پرسید: چی شده؟ محمدباعصبانیت رویش رابر گرداند و گفت: «قبولم نکردند، گفتند بچه ای، زود است. صبر کن نوبت تو هم می شود.» ☘🌱☘ 📌 برشی از کتاب (۲): آبگوشت را دوست دارم.قوت جان محمدعلی شد در آن روز ترس. با دست های لرزان برایش بردم با دست های لرزان خورد. آبگوشت بار می گذارم ،می پزد. دوست دارم خالی بخورم. سر می کشم. قوت جانم می شود در نبود محمدعلی. می خندم، آبگوشت که قوت جان نمی شود. قوت جسم است. قوت جان و روح، محمدعلی بود. نذرهای دلم بود و دعاهای جامعه و عاشورا. نمازهایی که برای سلامتی امام زمان (عج) می خواند. قوت من هم ثابت قدم بودن تو، مقاومتت زیر شکنجه ها. یادت هست آمدیم اوین دیدنت؟ گفتم مادر حیف تو به این خوبی بشی آقا منشی، بمان تا در آینده دکتر و مهندسی … تو هم گفتی: دکتر و مهندس که ایمانش قوی نباشد، که خدایش را نشناسد و خودخواه باشد فقط یک اسم است و یک سواد سیاه، مادر! هیچ درسی بهتر از قرآن نیست. من الان توی زندان چند جزء قرآن با ترجمه حفظ کرده ام. آیت الله ربانی برایم تفسیرش را هم گفته اند. من دوست دارم انسان باشم. این تمام آرزوی من است تا وقتی بمیرم. ☘🌱☘ 📌 برشی از کتاب (۳): سرسپرده ودست نشانده که باشی، تا هروقت بخواهند در امانی و هروقت نخواهند باید بروی…  اما آزاده که باشی حتما به فکر نابود کردنت می افتند…اما تو تا هروقت بخواهی، آنگونه که بخواهی می مانی و می روی. هر چند که فنا برای همه است… اما آنچه که می ماند است. چون فداییانی دارد از جنس ها….. ☘🍃☘ 📌 برشی از کتاب (۴): بعد از تبادل اسرا، نوبت جنازه‌ها رسید. قرار شد حتی استخوان‌ های شهدا را تحویل بدهند. عراقی‌ها رفتند سراغ قبرها. یکی شان هم قبر محمدرضا بود. با بیل و کلنگ خاک ها را کنار زدند، اما….. به فکر چهار تکه استخوان بودند، اما محمدرضا صحیح وسالم بود، رشید و چهار شانه. هیج چیز تکان نخورده بود؛ موهایش؛ پوستش؛ مژه اش؛ محاسن پرش؛ حتی زخم تنش. انگار چند دقیقه پیش شهید شده بود. عکس ها ومدارک را مطابقت دادند. خبر به گوش صدام رسید. دستور داد جنازه را تحویل ندهند، سه ماه زیر آفتاب داغ عراق بگذارند؛ ولی هیچ اتفاقی نیفتاد. پودر تجزیه روی بدن و صورت محمدرضا ریختند، نه سوخت، نه پودر شد، فقط کمی تغییر کرد. رنگ پوستش سفید بود، سبزه ی با مزه شد. به هر دری می زدند رسواتر می شدند. صلیب سرخ در جریان بود و ایران هم مدرک داشت؛ مجبور شدند محمدرضا را تحویل دهند ؛ « و مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین» ➖➖➖➖ 🔹سفارش کتاب از طریق آی دی:👇 🆔 @sefaresh_ketabekhoobam 📚✏️📚✏️📚✏️📚 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
📚 برای کسانی که رمان تعقیب و گریزی و پلیسی می خواهند 📚✏️📚✏️📚✏️📚 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب برای کسانی که رمان تعقیب و گریزی و پلیسی می خواهند #شبیخون_به_خفاش #محمد_ستاری_وفای
📌 (۱): گفت : قرار است پس از همه پرسی قانون اساسی، سه اتفاق مهم در تبریز رخ دهد. انفجار های بزرگی در سطح بازار انجام گیرد ؛ترور مسئولان مهم استان نیز در همان زمان انجام شود؛ وبا استفاده از این دو حادثه، رعب و وحشت در میان مردم اشاعه شود. مسئولان و کسانی که عامل اصلی این سه اتفاق خواهند بود، انتخاب شده اند و مقدمات کارشان چندین روز قبل فراهم شده است و در مخفیگاه شان به سر می برند تا فردای روز رأی گیری… 🌿🌾🌿 📌 برشی از کتاب (۲): خیلی خونسرد ولی اخم آلود از ماشین پیاده شد که بلافاصله بچه ها، گونی را از پشت روی سرش کشیدند و گفتند : اگر صدایت در بیاید ، یک گلوله حرامت می کنیم. به دستش دستبند زدیم و او را سوار ماشین خودمان کردیم . در یکی از کوچه باغ های اطراف، پس از بستن دهان وچشم و پاهایش ، او را در صندوق عقب جا دادیم و به سمت قراملک راه افتادیم. هنگام دستگیری می گفت: من تبعه ی شوروی هستم، شما حق ندارید مرا دستگیر کنید…. ➖➖➖➖ 🔹سفارش کتاب از طریق آی دی:👇 🆔 @sefaresh_ketabekhoobam 📚✏️📚✏️📚✏️📚 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
📚 از بهترین رمان های دفاع مقدسی ... زیاده عرضی نیست. جز این که بگویم دوستت دارم، خیلی هم دوستت دارم اما دلم اینجاست. قرص و محکم… 📚✏️📚✏️📚✏️📚 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب از بهترین رمان های دفاع مقدسی ... زیاده عرضی نیست. جز این که بگویم دوستت دارم، خیلی ه
📌 پس من با اجازه بر می گردم به روال سابق ….برمی‌گردم پیش دوستانم … تو هم دیگر از من دلبری نکن ! و رفتن آسان را برای من سخت نکن. سخت نه برای رفتن خودم ،سخت برای چشم انتظاری تو… لطفا چشمانت را به انتظار من به در سفید نکن … من همه جای زمین را دوست دارم، زیرا جایی از آن نیست که به سرانگشت آفرینش تو موجود نشده باشد. ودر هیچ کجا احساس غربت نمی کنم، زیرا تو همه جا هستی، و دوست تر از تو کیست؟ تو در سطح آب همچنانی که در عمق، هرچند من تو را در عمق بیشتر احساس می کنم، زیرا در عمق از سطح، خودم را تنهاتر یافته ام. وزن آب در عمق بر دوشهای من به یاد تو تحمل‌پذیر می شد…. ➖➖➖➖ 🔹سفارش کتاب از طریق آی دی:👇 🆔 @sefaresh_ketabekhoobam 📚✏️📚✏️📚✏️📚 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
📚 روایتی از تحول یک زندگی. گاهی اوقات انسان ها خسته ات می کنند، آن قدر که دوست داری بروی جایی که فقط خودت باشی و هیچ کس نباشد، فارغ از دغدغه های دنیا… 📚✏️📚✏️📚✏️📚 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب روایتی از تحول یک زندگی. گاهی اوقات انسان ها خسته ات می کنند، آن قدر که دوست داری بر
📌 موجِ رادیو پیدا شد. _ ساعت هفت بامداد. اینجا تهران است، صدای جمهوری اسلامی ایران… بسم الله الرحمن الرحیم، انا لله و انا الیه راجعون…روح بلند پیشوای مسلمانان و رهبر آزادگان جهان، حضرت امام خمینی، به ملکوت اعلا پیوست…به همین مناسبت … همه محو صدای رادیو بودند، ارمیا مثل دیوانه ها شده بود. مقداری از پوست سفید ارمیا که از کنار ریش هایش مشخص بود سرخ شده بود. رگ های گردنش به اندازه بند انگشت کلفت شده بود. عضلات گونه اش می لرزید. انگار نه انگار این همان ارمیای آرام چند لحظه پیش است. صدایش می لرزید. هیچکس باور نمی کرد این صدای بلند، مردانه و خشن متعلق به ارمیا باشد. _ تو داری چه می گویی؟؟حواست هست؟؟ رادیو را جلوی صورت گرفته بود. انگار صورت دشمنش را در میان دو دست گرفته باشد. -تو نمیفهمی داری چه می گویی! مرد مگر امام هم می میرد؟! داری چه می گویی؟ حالت عصبی پیدا کرده بود. اشک مثل باران از چشمش سرازیر بود. در عین حال می خندید. شوکه شده بود. _ این اشتباه می کند. شماها باور نکنید. حواسش نیست. امام؟ آخر مگر می شود؟ ما برای امام زنده ایم…حواسش نیست…مگر می شود امام بمیرد؟ مگر امام هم می میرد؟ می فهمی چی داری می گویی؟ رادیو از دستش رها شده بود. ارمیا مثل دیوانه دور اتاق راه می رفت. گاهی سرش را به دیوار تکیه می داد. مثل باران از گونه هایش اشک می ریخت. همه گیج بودند. هنوز باور نکرده بودند. نورعلی ارمیا را در آغوش گرفت… ➖➖➖➖ 🔹سفارش کتاب از طریق آی دی:👇 🆔 @sefaresh_ketabekhoobam 📚✏️📚✏️📚✏️📚 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب اما عشق؛ #عشق واژه فراموش نشدنی قلب توست. گاهی در یک پدر و پسر به رخ جهان کشیده میشود
🌼 عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر. من گمان نمی کنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر، این همه تعلق، این همه عشق، این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطه ام. گاهی احساس می کردم که رابطه ی حسین با علی اکبر فقط رابطه ی یک پدر و پسر نیست؛ رابطه ی یک باغبان با زیباترین گل آفرینش است، رابطه ی عاشق و معشوق است، رابطه ی دو انیس و همدل جدایی ناپذیر است. احساس می کردم رابطه ی علی اکبر با حسین، فقط رابطه ی یک پسر با پدر نیست؛ رابطه ی مأموم و امام است، رابطه ی مرید و مراد است، رابطه ی عاشق و معشوق است، رابطه ی محبّ و محبوب است و اگر کفر نبود می گفتم رابطه ی عابد و معبود است. 📚✏️📚✏️📚✏️📚 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046