«نفت در برابر غذا»
بعد از اشغال کویت توسط عراق، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۹۸۶ را تصویب کرد که عراق صدام را تحت فشار قرار دهند و عملا این کشور را به سمت خلع سلاح پیش ببرند. از جنگ کویت در ۱۹۹۵ تا اشغال عراق توسط آمریکا در ۲۰۰۳ این تحریمها ادامه داشت. نام این تحریم برنامه «نفت در برابر غذا» بود. این تحریم چند اثر داشت اولا عراق را در وضعیت انزوای بین المللی قرار میداد، ثانیا عراق را به مرور ضعیف و ضعیف تر میکرد.
اما از سوی دیگر این طرح، آثار رسانه ای و نمادینی هم داشت، اولا چهره ای خیرخواهانه و صلح طلب برای آمریکا و جامعه جهانی درست میکرد اینکه تحریم ها در تقابل با مردم نیست بلکه در تقابل با جنگ طلبی دولتها است. و ثانیا احساس ذلت و انزوا را به داخل عراق مخابره مینمود.
حالا اتفاق جالبی در دوران «پسا روحانی» در ایران رخ داده که توجه به ابعاد آن میتواند برای اندیشه ورزان درباره رفتارهای سیاسی قدرتها و همینطور جریانهای سیاسی داخل ایران مفید باشد.
آمریکا در آزاد کردن پولهای بلوکه شده ایران، تلاش میکند همین ماجرای «نفت در برابر غذا» را پیاده کند یعنی به نحوی طراحی کند که غذا و دارو با پولهای بلوکه شده بتواند تهیه شود. ایران نیز در تعامل با کشورهای مختلف مثل آنچه در گفتگو با کشورهای آفریقایی مثلا رخ داد، بنا گذاشته به جای گرفتن دلار در برابر نفت، کالا تحویل بگیرد.
خوب جالب بودن ماجرا کجا است؟
اول اینکه تحریمهای ایران قابل مقایسه با تحریمهای عراق نیست. ایران یک تحریم ۳۶۰ درجه ای را بیش از ده پانزده سال تجربه کرده است. ایران حتی در اوج بیماری کرونا که همه دنیا گرفتار بودند و در داخل روزانه صدها نفر به کام مرگ میرفتند، به لحاظ دارو و غذا تحریم بود حالا اگر فرض کنیم _چون واقعیت این هم نیست اما فرض کنیم_ که بعد از ده پانزده سال آمریکا و کشورهای غربی به این نتیجه رسیدند که تحریم همه جانبه ایران را تخفیف بدهند در غذا و دارو، معنای این اتفاق چیست؟ آیا شکست سیاست انزوا و تحریم ایران است یا موفقیت این سیاست؟ چه کسی یک گام به عقب برداشته؟ ایران یا دشمن؟
دوم اینکه اگر ایران و بسیاری از کشورهای دنیا هر آنچه که میخواهند را با هم معامله کنند، بدون پول، بدون دلار، آیا این انزوای ایران است یا انزوای دلار؟
سوم اینکه اگر ایران هر آنچه میخواهد از صنایع و سلاح و هر چه که فکرش را بکنید با کشورهای مختلف دنیا داد و ستد کند و اسلحه بفروشد و صادر کند یا هواپیما وارد کند و در پیمانهای چند ضلعی قدرتهای نوظهور جهانی حضور جدی پیدا کند و به رسمیت شناخته شود و کشورهای همسایه که همیشه مدد کننده ابرقدرتها بودند مقابلش کرنش کنند، حالا در چنین شرایطی اینکه بتواند مقابل پول خود که دشمن دزدیده از او ، مایحتاجی که میخواهد از دشمن بگیرد، این الان باز شدن دست ایران است در دنیا و خروج او از انزوا است یا منزوی شدن ایران؟ این نمایشگر عزت ایران است یا تحقیر او؟ نمایشگر شکست او است یا پیروزی او؟ اساسا دست ایران باز تر شده در دنیا یا بسته تر شده؟
خوب است تحلیل جمهوری خواهان را بشنوید، _با مواضع آنها کاری ندارم ، فقط تحلیلشان را بشنوید_ آنها معتقدند این بازی دموکراتها برای ادا اطوار درآوردن و ژست گرفتن است و الا ایران که دستش در خرید و فروش اسلحه و صنایع با قدرتهای دیگر باز است دادن پول به هر صورتی به او ، دست او را بازتر میکند، چون او که باید این اقلام را تهیه میکرد، حالا اینگونه تهیه میکند و پولش را جابجا میکند.
پس قصه چیست؟
همه چیز یک ژست رسانه ای است برای قدرتی که در مقابل توان روز افزون بین المللی ایران مستاصل شده. آنچه در حال تحقق است شکست و بی آبرویی قدرتها در تحریم ایران است.
این برای جریان غربگرای ایران خیلی بدتر است چرا؟اینها دولتی را حمایت میکردند که در اوج بیماری و مرگ و میر ایرانی ها بعد از مذاکرات مفصل و التماسی در نهایت حتی نتوانست به اندازه صدام حسین هم از آمریکا راه نفس بگیرد، الان که اصلا تحریم ها بی خاصیت شده، پولها به شکلهای مختلف در حال بازگشت است و ایران در حال خروج از انزوا است، حالا این جریان رفتار خنده داری را شروع کرده، سبک نق زنی و خدشه های بچه گانه که جواب نمیدهد، شاید با کلمه «نفت مقابل غذا» بتوانند آن حس انزوا و تحقیر عراق صدام را روی موفقیت های بین المللی ایران بار کند. غافل از اینکه این سبک تحلیلها و روایتها بیشتر نشان دهنده استیصال و بی آبرویی این جریان است. دهه نود شاید یکی از پر درد ترین دهه های انقلاب بود اما لااقل فایده اش این بود که جریان غربگرا در عمل رسوا شد و این تجربه کم ارزشی برای مردم نخواهد بود
همشهری
@ali_mahdiyan
#راست_درست
📚کتاب خون|نظری📖
@ketabekhoon65