🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🌾🍁🌾🍁
🍁🌾
🍁نقشه حمله به خانه حضرت در امتداد حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص)🍁
وقتى على عليه السّلام خوار كردن مردم و ترك يارى او را، و متحد شدنشان با ابو بكر و اطاعت و تعظيمشان نسبت به او را ديد، خانه نشينى اختيار كرد.
عمر به ابو بكر گفت: چه مانعى دارى كه سراغ على بفرستى تا بيعت كند، چرا كه كسى جز او و اين چهار نفر باقى نمانده مگر آنكه بيعت كرده اند.
ابو بكر در ميان آن دو نرمخوتر و سازشكارتر و زرنگتر و دورانديشتر بود، و ديگرى (عمر) تندخوتر و غليظتر و خشنتر بود. ابو بكر گفت: چه كسى را سراغ او بفرستيم؟
عمر گفت: قنفذ را می فرستيم. او مردى تندخو و غليظ و خشن و از آزادشدگان است و نيز از طايفه بنى عدى بن كعب است.
ابو بكر، قنفذ را نزد امير المؤمنين (ع) فرستاد و عده اى كمك نيز به همراهش قرار داد.
او آمد تا در خانه حضرت و اجازه ورود خواست، ولى حضرت به آنان اجازه نداد.
اصحاب قنفذ به نزد ابو بكر و عمر برگشتند در حالى كه آنان در مسجد نشسته بودند و مردم اطراف آن دو بودند و گفتند: به ما اجازه داده نشد.
عمر گفت: برويد، اگر به شما اجازه داد وارد شويد و گرنه بدون اجازه وارد شويد.
آنها آمدند و اجازه خواستند.
حضرت زهرا عليها السّلام فرمود:
«به شما اجازه نمی دهم بدون اجازه وارد خانه من شويد».
همراهان او برگشتند ولى خود قنفذ ملعون آنجا ماند.
آنان (به ابو بكر و عمر) گفتند: فاطمه چنين گفت، و ما از اينكه بدون اجازه وارد خانه اش شويم خوددارى كرديم.
عمر عصبانى شد و گفت:
ما را با زنان چه كار است !!
سپس به مردمى كه اطرافش بودند دستور داد تا هيزم بياورند. آنان هيزم برداشتند و خود عمر نيز همراه آنان هيزم برداشت و آنها را اطراف خانه على و فاطمه و فرزندانشان( ع )قرار دادند.
سپس عمر ندا كرد بطورى كه على و فاطمه عليهما السّلام بشنوند و گفت:
«بخدا قسم اى على بايد خارج شوى و با خليفه پيامبر بيعت كنى و گر نه خانه را با خودتان به آتش می كشم» !
حضرت زهرا عليها السّلام فرمود: اى عمر، ما را با تو چه كار است؟
جواب داد: در را باز كن و گر نه خانه تان را به آتش می كشيم !
فرمود: «اى عمر، از خدا نمی ترسى كه به خانه من وارد می شوى» ؟!
ولى عمر اِبا كرد از اينكه برگردد ....
ادامه دارد....
🍁🌾
🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
کتاب زندگی
*إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاء.*
*ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی نکرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم که اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها بر شما فرود میآمد و دشمنان، شما را ریشه کن مینمودند.*
(امام مهدی عج ؛ بحارالانوار ، ج۵۳، ص ۱۷۵)
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
💚☘💚☘💚☘💚
☘💚☘💚
💚☘
☘ ادامه خطبه تُطُنجیه ☘
💚☘....و لو لا اصطكاك رأس الفردوس، و صرير الفلك،
يسمع من في السّماوات و الأرض رميم حميم دخولها في الماء الأسود،
و هي العين الحمئة، و لقد علمت من عجائب خلق اللّه ما لا يعلمه إلّا اللّه، و عرفت ما كان و ما يكون و ما كان في الذر الأوّل مع من تقدّم من آدم الأول، و لقد كشف لي فعرفت، و علمني ربي فتعلّمت،
ألا فعوا و لا تضجوا و لا ترتجوا فلولا خوفي عليكم أن تقولوا جن أو ارتد لأخبرتكم بما كانوا و ما أنتم فيه و ما تلقونه إلى يوم القيامة، علم أو عز إلي فعلمت،
و لقد ستر علمه عن جميع النبيين إلّا صاحب شريعتكم هذه صلوات اللّه عليه و آله، فعلّمني علمه، و علمته علمي
💚☘....و اگر نبود اصطکاك سر فردوس و مخلوط شدن دو تُطنج و صدای فلک ،
همه کسانی که در آسمانها و زمین هستند صدای خاکستر شدن آتش ناشی از ورود خورشید به آب سیاه را می شنیدند .
این آب سیاه ، چشمه حمئه است.
من چیزهایی از عجایب مخلوقات خداوند دانستم که کسی جز خداوند نمی داند .
شناختم آنچه تا کنون اتفاق افتاده است و آنچه اتفاق خواهد افتاد و آنچه در عالم ذر اول برای آدم اول که مقدم بوده ، اتفاق افتاده است ،
و اینها براي من مکاشفه گردید و من معرفت پیدا کردم .
پروردگارم به من تعلیم داد و من آموختم .
پس اینها را درك کنید و ضجه نزنید و مضطرب نشوید .
اگر من نمی ترسیدم که بگویید او جنّی شده و یا اینکه او مرتد شده است به شما خبر می دادم که آنها چه وضعیتی داشتند.
و شما امروز چه وضعیتی دارید و تا روز قیامت چه مسایلی خواهید داشت.
اینها علمی است که به من داده شده است و من آن را آموختم و این علم از همه پیامبران پنهان نگه داشته شده است مگر صاحب شریعت شما ،
پس این پیامبر علمش را به من آموخت و من نیز علم خود را به او آموختم.......
ادامه دارد.....
#خطبه_تطنجیه
#ادامه_خطبه_تطنجیه4
@ketabezendagi
💚☘
☘💚☘💚
💚☘💚☘💚☘💚☘
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
*دلِمان آرام میشود به یادتان مولاجان...*
*همین که حواسِتان به ما هست...*
*همین که سرپرستی ما را به عهده گرفتهاید...*
*همین که فراموشِمان نمیکنید...*
*دلِمان به همه اینها گرم است...*❤️
# *اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر*💖🙏🏻
🔷🔷🔷🔷
🔷💧💧
🔷💧
🔷
💧نقشه حمله به خانه حضرت، در امتداد حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) 💧
🔷💧....عمر آتش طلبيد و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد !
حضرت زهرا عليها السّلام در مقابل او در آمد و فرياد زد: «يا ابتاه، يا رسول اللَّه» !
عمر شمشير را در حالى كه در غلافش بود بلند كرد و به پهلوى حضرت زد. آن حضرت ناله كرد: «يا ابتاه» !
عمر تازيانه را بلند كرد و به بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد: «يا رسول اللَّه، ابو بكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتارى كردند»!
على عليه السّلام ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بينى و گردنش كوبيد و خواست او را بكشد.
ولى سخن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و وصيتى را كه به او كرده بود بياد آورد و فرمود:
«اى پسر صُهاك ، قسم به آنكه محمّد را به پيامبرى مبعوث نمود، اگر نبود مقدّرى كه از طرف خداوند گذشته و عهدى كه پيامبر با من نموده است می دانستى كه تو نمی توانى به خانه من داخل شوى».
عمر فرستاد و كمك خواست. مردم هم آمدند تا داخل خانه شدند، و امير المؤمنين عليه السّلام هم سراغ شمشيرش رفت.
قنفذ نزد ابو بكر برگشت در حالى كه می ترسيد على (ع) با شمشير سراغش بيايد چرا كه شجاعت و شدّت عمل آن حضرت را می دانست.
ابو بكر به قنفذ گفت:
«برگرد، اگر از خانه بيرون آمد (دست نگه دار) وگرنه در خانهاش به او هجوم بياور، و اگر مانع شد خانه را بر سرشان به آتش بكشيد»!
قنفذ ملعون آمد و با اصحابش بدون اجازه به خانه هجوم آوردند.
على (ع)سراغ شمشيرش رفت،
ولى آنان زودتر به طرف شمشير آن حضرت رفتند، و با عدّه زيادشان بر سر او ريختند.
عدّهاى شمشيرها را بدست گرفتند و بر آن حضرت حملهور شدند و او را گرفتند
و بر گردن او طنابى انداختند!!
💔مجروح شدن حضرت زهرا عليها السّلام بدست قنفذ
حضرت زهرا عليها السّلام جلو در خانه، بين مردم و امير المؤمنين (ع)مانع شد.
قنفذ با تازيانه اش به او زد و بين در مورد فشار قرار گرفت و فرياد زد: «يا ابتاه، يا رسول اللَّه».
و جنين كشته شده را سقط كرد، و تازيانه قنفذ در بازوى او مثل دستبند اثر كرد. در كتاب احتجاج عبارت چنين است:
با تازيانه بر بازويش زد و اثر آن- بخاطر زدن قنفذ- در بازوى آن حضرت مثل دستبند باقى ماند. ابو بكر سراغ قنفذ فرستاد كه «فاطمه را بزن»!
قنفذ او را به طرف چهارچوب درب خانه كشانيد و سپس درب را فشار داد و استخوانى از پهلويش شكست و جنينى سقط كرد. در نتيجه دائما در بستر بود تا در اثر همان شهيد شد.
خداوند قنفذ را و كسى كه او را فرستاد لعنت كند...
اللهم العن اول ظالم ظلمه حق محمد و آل محمد.
آمین
ادامه دارد......
🔷
🔷💧
🔷💧💧
🔷🔷🔷🔷
#شعر_ناب
دُخت ولایت
بهر ساقی ولا، زينب(س) پدر آمده است
از ازل بهر پدر، بدر قمر آمده است
میزند خنده به آغوش علی(ع) بدر منير
بر زمین، زینت آغوش پدر آمده است
زينب(س) است حُسن جمال علوی، آری او
بهر زهرای نبی(ص) همچو گُهر آمده است
بر حسین(ع) خواهر جانسوز ولایت بوده
برحسن(ع) بهر غمش خون به جگر آمده است
زينب(س) از بطن طهورا و وجود مادر
بر عزاداری آن ضربۀ در آمده است
گرچه خود، قافلهسالار بصیرت بوده است
با حسين(ع) بر سر نيزه به بصر آمده است
او شده عالمۀ غير معلّم به جهان
خطبهخوان بر سر بازار و گذر آمده است
بوَد او اُمّ مصائب به غم و غصه، ولی
شافعه، بهر جزای روز حشر آمده است
بر ولايت، دُخت و خواهر، بر نبی، نور دو عين
بر ولیّالله اعظم، جلوهگر آمده است
#خانم_فاطمه_میرزایی
@Lotfiiazar