eitaa logo
کتاب زندگی
2.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
32 فایل
@Niloufarkalhor ارتباط با ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
37.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫در دایره‌ی قسمت ما نقطه‌ی تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی @ketabezendagi ══❈═₪❅ 💫🪐💫 ❅₪═❈══
کتاب زندگی
══❈═₪❅🍃📚🍃❅₪═❈══ 🍃بَابُ مَعَانِی الْأَسْمَاءِ وَ اشْتِقَاقِهَا🍃 د_فَقَوْلُكَ إِنَّ اللَّهَ قَدِیرٌ
══❈═₪❅🍃📚🍃❅₪═❈══ 🍃بَابُ مَعَانِی الْأَسْمَاءِ وَ اشْتِقَاقِهَا🍃 خ_فَقَالَ الرَّجُلُ : فَكَیْفَ سَمَّیْنَا رَبَّنَا سَمِیعاً؟ فَقَالَ لِأَنَّهُ لَا یَخْفَى عَلَیْهِ مَا یُدْرَكُ بِالْأَسْمَاعِ، وَ لَمْ نَصِفْهُ بِالسَّمْعِ الْمَعْقُولِ فِی الرَّأْسِ. وَ كَذَلِكَ سَمَّیْنَاهُ بَصِیراً لِأَنَّهُ لَا یَخْفَى عَلَیْهِ مَا یُدْرَكُ بِالْأَبْصَارِ مِنْ لَوْنٍ أَوْ شَخْصٍ أَوْ غَیْرِ ذَلِكَ ،وَ لَمْ نَصِفْهُ بِبَصَرِ لَحْظَةِ الْعَیْنِ. آن مرد گفت: "[اگر خدا را ابزار و آلات نیست یا اگر الفاظ از بین می‌روند] پس چگونه پروردگار خود را سمیع [شنوا] می‌نامیم؟ فرمودند: "زیرا آنچه با گوش‌ها شنیده می‌شود بر او پوشیده نیست ولی او را به داشتن گوشی که در سر تصوّر می‌شود وصف نمی‌کنیم. همچنین او را بصیر [بینا] می‌نامیم، زیرا آنچه با چشم دیده می‌شود از رنگ و شخص و غیر آن بر او پوشیده نیست و او را به داشتن چشمی که نگاه می‌کند وصف نمی‌کنیم. ادامه دارد... جلد1 روایت7 @ketabezendagi ══❈═₪❅🍃📚🍃❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 ویژه ایام رحلت حضرت عبدالعظیم(ع) @ketabezendagi ─┅═ೋ❅ 🏴 ❅ೋ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«اَلسَّلامُ عَلٓیٰ اَنصٰارِ اللهِ وَ خُلَفـٰآئِه، اَلسَّلامُ عَلٓیٰ مَحـٰآلِّ مَعرِفَةِ الله، ▪️۱۵ شوال سالروز ‌شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظيم حسنی (ع) تسلیت باد▪️ @ketbezendagi
╭▫️🔸🔸 ▫️ 🔸 ـ🌱﷽ ▫️طعمِ بی طمعی آن کس که به بینش عمیقی از ولایت برسد، دیگر هیچ طمعی ندارد؛ نه از خود، نه از غیر، نه از خدا و امام. چون می‌بیند که ولایت، ساری و جاری است و آنچه هست، ظهور ولایت است. همان طور که نه ما طمعی از چشم خود داریم و نه چشممان طمعی از ما دارد. چشم، ظهور ماست و لازم نیست از ما خواهش کند و یا ما التماسش کنیم؛ وقتی خوابمان بیاید، خودش بسته می‌شود و وقتی بخواهیم بیدار شویم یا چیزی را ببینیم، خودش باز می‌شود. با این بینش، دیگر مجاهده‌ای برای ترک طمع لازم نیست. مجاهده، تا رسیدن به معرفت است. آن وقت، طمع خودبه‌خود کنار می‌رود. طلبی هم اگر باشد و دلی از عشق او بتپد، ظهور او و طلب اوست، یعنی ظهور مطلوب؛ نه طمع طالب. @ketabezendagi 🔸 ╰─────🔸▫️🔸
32-Naghshe Sam' o Basar Dar soude Nafs5-8-97_23-04_23-04-24_16-28-24-124.mp3
16.23M
بهره‌ای از نقش سمع و بصر در صعود نفس
15.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 هم‌اکنون؛ بخش‌هایی از هم‌خوانی جمعی از کارگران در آستانه دیدار با رهبر انقلاب 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ روایت حضرت امام هادی(ع) در خصوص مقام والای حضرت عبدالعظیم(ع) در بیان رهبر معظم انقلاب @ketabezendagi ┗━━🍃◾️🍃━━━━━━━┛
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• *✳️به هوای حمزه یا «لا یخسر من یهواکم»✳️* ▪️شیر «ثُوَیبه» باعث شده بود که با هم برادر شیری شوند و حتی هنگام خواستگاری از خدیجه هم، برادرش را تنها نگذارد. به حبشه نرفت و حتی در شعب ابی‌طالب هم در کنار برادرزاده‌اش ایستاد. ▪️ده‌ها سال بعد، حضرت شهادت داد که: «هیچ حمیت و تعصبی نیست که صاحبش را وارد بهشت کرده باشد مگر تعصّب حمزه به نبیّ‌اکرم.» در فضیلت «جعفر طیّار»، برادریِ «علی» کافی است اما پسر ابوطالب در هنگام نداریِ پدرش به حمزه سپرده شد تا لابدّ بال‌های بهشتی‌اش را مدیون حمزه هم باشد. ▪️در سریّه‌ی «سیف‌البحر»، وقتی برای اولین بار مسلمین عازم جنگ شدند، پیامبر پرچم را برای حمزه بست و عموی پیامبر، فرمانده‌ی سپاه خدا شد. طوری برای تشکیل حکومت نبوی شمشیر زد که ابوسفیان سال‌ها بعد و در دوران خلافت عثمان، نتوانست کینه‌اش را پنهان کند و به سراغ مزار سردار اسلام آمد و لگدی به آن زد که: «آنچه برای آن بر روی هم شمشیر کشیدیم، امروز در دستان کودکان ماست.» ▪️وقتی به قول حضرت باقر «بر ستون عرش نوشته شده: حمزه؛ شیرخدا و شیر رسول خدا و سرور شهداء»، معلوم می‌شود که چرا پیامبر می‌گفت: «حمزه را از همه‌ی عموهایم بیشتر دوست دارم و [یکی از] محبوب‌ترین اسم‌ها برای من حمزه است.» ▪️چه وقتی که علی می‌خواست بر ضدّ غاصبان خلافت احتجاج کند و چه هنگامی حسن و حسین و علی‌بن‌الحسین می‌خواستند مکر بنی‌امیه را باطل کنند، می‌گفتند: «حمزه‌ی سیدالشهداء از ما بود» و دشمن خفه‌خون می‌گرفت. چون ردپای عموی پیامبر در آیات قرآن هم باقی مانده بود و از «هذان خصمان اختصموا فی ربهم» و «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه» تا «ام نجعل المتّقین کالفجار» و «فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء»، شجاعت‌های حمزه بود که به ها رنگ بنی‌هاشمی می‌زد. ▪️فرقی نمی‌کند که بعضی گفته باشند پانزده شوال و عدّه‌ی دیگری بگویند هفده شوال. به هر حال همین روزها بود که وعده‌ی پیامبر محقق شد. یکسال از جنگ قبلی گذشته بود؛ همان جنگی که کفار با شمشیر علی در بدر دربه‌در شده بودند و پسر ابوطالب راضی نشده بود که کسی را به اسارت بگیرد و همه را از دم تیغ گذرانده بود یعنی علی از هفتاد اسیرِ کفار حتی یک سهم هم نداشت اما از هفتاد کشته‌ی مشرکین، بیست‌هفت تا را شکار شمشیرش کرده بود. همان‌جا بود که بعضی‌ها به فکر برگرداندن پول‌های‌شان افتادند و‌ به پیامبر گفتند: «این اسراء از قوم تو هستند آنها را آزاد کن و در مقابل، فدیه بگیر.» نبیّ‌خدا هم با این که می‌دانست بشر به عقلانیت خودش بیشتر از خبرهای خدایی ایمان دارد و باور نمی‌کند که کفر ذرّه‌ای از دشنه و دشنامش نمی‌گذرد و در برابر فروختن اسیر، شهید می‌خرد؛ اجازه داد اما وعده کرد: «ولی هر تعداد اسیر دشمن را که در قبال فدیه آزاد کنید، به همان تعداد در جنگ سال بعد، از شما کشته خواهد شد.» ▪️ همین شد که سال بعد و در شبی که فردایش جنگ احد آغاز می‌شد، پیامبر با عمویش خلوت کرد و از او خواست حالا که قرار است غیبت طولانی مدّتی داشته باشد، به توحید و نبوّت و امامت شهادت دهد و سپس گواهی کند که حمزه سیدالشهداست! آنجا بود که حمزه چشمان برادرزاده‌اش را بوسید و به گریه افتاد و با صورت به زمین خورد و با رضایت به تقدیر از خاک برخاست. صبح، وقتی اشعه‌ی خورشید روی قلب سپاه ـ جای همیشگی حمزه ـ افتاد، سایه‌ی دو شمشیر روی زمین نقش بست؛ اسدالله و اسدالرسول با دو شمشیر می‌جنگید و در نزدیک‌ترین نقطه به سپاه کفر ایستاده بود تا تنها کسی باشد که به جای پنج تکبیر، مهمانِ هفتاد تکبیر نبیّ‌اکرم بر بالای پیکر پاره پاره‌اش شود. ▪️فاطمه هم این پیکر پاره پاره را رها نمی‌کرد. از پدر شنیده بود که حمزه فقط سید شهدای احد نیست که سرور همه‌ی شهیدان به جز انبیاء و اوصیاست. این شد که بعد از پیامبر، فاطمه مزار حمزه را ترک نکرد و طوری روی خاک عمویش اشک می‌ریخت که محمود بن لبید گفت: «به خدا که رگ‌های قلبم را با گریه‌ات قطع کردی!» البته ابن لبید نگفته که فاطمه در کنار قبر شیر خدا چه روضه‌هایی می‌خوانده ولی کسی چه می‌داند؟ شاید فاطمه روضه‌ی بی‌کسیِ علی را برای حمزه خوانده و به عمو گفته که در روزهای بعد از پیامبر چقدر جایش خالی است. شاید همان عباراتی را برای اسدالرسول نقل کرده باشد که اسدالله وقتی برای بیعت به سمت مسجد کشیده می‌شد، به زبان آورد ‌: *وا حمزتاه ... و لا حمزه لی الیوم ...* یا اسدالله و اسد رسوله! اصلا از زیارت خودتان یاد گرفته‌ام که: *انتم اهل بیت لایشقی من تولّاکم و لایخیب من أتاکم و لا یخسر من یهواکم... هر کس هوای شما را کند، دچار خسران نمی‌شود...* @ketabezendagi •••─━━⊱✦🔹▪️🔹✦⊰━━─•••