eitaa logo
کتابــ کدهــ تسنیمــ
1.1هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
191 ویدیو
48 فایل
خوش اومدین به اینجا 💐 کتابکده تسنیم با گلچینی از کتاب ها و محصولات ناب فرهنگی ،آموزشی برای شما خوبان ✨ فروش به صورت مجازی و حضوری ⇦دامغان ،میدان امام (ره) ، زیرزمین پاساژ ولی عصر (عج) ، روبه روی حمام کاج سنتی ⇨ @Jo_zm_sh🆔 ۰۹۱۹۶۶۹۲۷۱۶📲
مشاهده در ایتا
دانلود
و از تو میپرسند: زیبایی را کجا میشود یافت؟ به آنها بگو: "در چهرهٔ آنانکه از خدا حیا میکنند!"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آه از غمی که تازه شود با غمی دگر 💔 حتی از زائرانت هم هراس دارند
پرفروش ترینمون نمایشگاه کتاب 📚
. ✅ مورد تایید دفتر حاج قاسم کتاب «» خاطراتی از رشادت‌های سردار دل ها💕 شهید سلیمانی در میدان نبرد و فریب دشمن در موقعیت های مختلف، مصاحبه با همرزمان و اعضای نیروی قدس سپاه، سبک زندگی آن شهید بزرگوار🍀، توصیه های ایشان به نسل جوان، گلچینی از سخنرانی ها و وصیت نامه ایشان می‌باشد. 👈 این کتاب به تایید دفتر حاج قاسم و همچنین مجموعه مکتب حاج قاسم که زیر نظر دختر ایشان است، رسیده است. . 📚
•° وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قَتَلوا فی سَبیلِ الله اَمْواتًا بَل اَحْیاء عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون •° 🌷و مپندارید آن کسانی که کشته شده اند در راه خدا مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. آل عمران 📖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 📌خاطرات "شهید محمدحسین حدادیان به روایت‌ " . 🍃آرام جان! قصه زنی است که آرام آرام جانش را به جانان تقدیم کرده است.🍃 🪴داستان زندگی شهید حریم امنیت محمد حسین حدادیان به روایت مادر محمد حسین متولد 1374 و دانشجوی علوم سیاسی، بسیجی مخلص و پیرو خط ولایت و رهبری به طوری که به نقل از پدر بزرگوارش جز خط رهبری را قبول نداشت و در مسجد به مردم خدمت می کرد. در آشوب های محدوده خیابان پاسداران که در سال 1396توسط دراویش و با انگیزه ایجاد ناامنی صورت پذیرفت. محمد حسین با عنوان بسیجی ویژه داوطلبانه برای مقابله با اشرار رفت که او را ابتدا به وسیله اسلحه شکاری مجروح و سپس توسط یک اتومبیل زیر گرفته شد و به شهادت رساندند. 💳قیمت ۸۰/۰۰۰تومن 📚از انتشارات شهید کاظمی ✍به قلم محمد علی جعفری 🕊🌷🕊🌷🕊🌷 📱آیدی مشاوره و خرید@Jo_zm_sh 📚 @ketabkadeh_tasnim
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از همان ساعات اول مقید شدم باوضو شیر بدهم. از اول تا آخر شیرخوردن محمدحسین تمام حواسم را جمع می‌کردم. بسم‌الله می‌گفتم. نیت می‌کردم: خدایا به بنده‌ت خدمت می‌کنم تا بتونه برات خوب بندگی کنه! تا سیرشدن بچه اللهم کل لولیک و انا انزلنا می‌خواندم. گاهی هم روضه‌هایی که از مرحوم کافی شنیده بودم، با خودم زمزمه می‌کردم. چکه‌چکه‌های اشکم را با سرانگشتم می‌گرفتم و می‌مالیدم روی صورتش. می‌خواستم شیری که می‌خورد طعم روضهٔ امام‌حسین بدهد ...🍉 📚 📚@ketabkadeh_tasnim
روی برگه‌ای نوشتم: «هو الشــــــهید» آرام و باوسواس. انگار می‌خواستم یک اثر هنری فاخر خلق کنم. دوباره تکرار کردم. در دلم به محمدحسین گفتم: «دیدی آخر شهید شدی؟ دیدی به آرزوت رسیدی؟» این بار «ش» را کشیدم. خودکار جلوتر نمی‌رفت. شب قدر امسال بود یا سال قبلش؟ نمی‌دانم. گفت: «این شبا پرونده‌ها رو بازبینی می‌کنن. دعا کردم گوشهٔ پرونده‌م بنویسن: هوالشهید.»😭 .... 📚 ⚫️ 🥀 📚@ketabkadeh_tasnim
🍉 📚 عقده‌شونو سر محمدحسین خالی کردن؛ با قمه، لوله، چاقو، تیغ موکت‌بری... بغض راه گلویش را بست. بریده‌بریده گفت: «یک چشمش رو تخلیه کرده بودن... جمجمه‌ش... پهلوش...»😭 🏴 📚@ketabkadeh_tasnim