🌷 #شهید_بعد_از_ظهر
📚 دیگر #تعدادشان از دستم در رفته، یادم نمی آید چه قدر کتاب در این حوزه خواندم ، ولی می دانم که این کتابی که می خواهم، برایتان معرفی کنم، قطعا یکی از بهترین و ماندگارترین کتابها است و همیشه در اعماق ذهنم، صاحب این کتاب، با من خواهد بود و روزی نیست که #یادش نکنم👌.
📘 کتابی که می خواهم برایتان معرفی کنم، درباره #شهید_نوجوانی است که می دانست در چه زمانی به شهادت می رسد، شهیدی که مثل بقیه نوجوان های دیگر کشورمان، لبیک گفتن به امام زمانش را از درسش، واجب تر دانست و رفت تا #قاسمی دیگرشود از قاسم های #خمینی.
📖 #دیدم_که_جانم_می_رود
✍️ به قلم: حمید داوود آبادی
🖨️ انتشارات: شهید کاظمی
💳قیمت: ۵۰/۰۰۰تومن
📚 #کتاب_نوجوان #کتاب_شهدایی
🔖 روایتی از یک یار جا مانده؛ #حمید_داوود_آبادی از رفیق و همرزم شهیدش؛ #مصطفی_کاظم_زاده
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🛒آیدی مشاوره و خرید@Jo_zm_sh
📚@ketabkadeh_tasnim
اگر جنازهام برنگشت، هیچ ناراحت نشوید و هر شب جمعه بر سر قبر شهدای گمنام بروید و برای جمیع شهدای اسلام فاتحه بخوانید. بگذارید پیکر تکهتکهام در کربلاهای جنوب و غرب کشور با بادهایی که بوی رشادت و حماسهآفرینی میدهد بهدست امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهخاک سپرده شود، زیرا که اصل، روح ماست که به معشوق خود، الله میرسد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
🍉#بریده_کتاب دیدم که جانم میرود
📚@ketabkadeh_tasnim
یعنی یه بچه پرورشگاهی بلد نیست تفنگ دستش بگیره و جلوی دشمن وایسه؟
درسته که ما پدر و مادرمون رو گم کردیم ولی دین و ایمونمون رو که گم نکرده ایم.
♡_______
📗#دیدم_که_جانم_می_رود
📚@ketabkadeh_tasnim
📚 #قصه_ننه_علی
📖 در کتاب قصه ننه علی داستان زندگی دخترکی کم سن و سال را که برای کمک به معیشت خانواده پا به پای مادرش کار کرد و رشد یافت را میخوانیم. این دختر در سن پایین به خانهٔ بخت رفت. ازدواج زهرا برایش زندگی راحتی به ارمغان نیاورد. همسر زهرا مردی تندخو بود که هر حرف و رفتار زهرا را که به مذاقش خوش نمیآمد با کتک جواب میداد. سالها گذشت و زهرا مادر چند فرزند بود. دوتا از فرزندان پسر زهرا، به نامهای علی و امیر قصد حضور در جبهه را داشتند و برای کسب رضایت پدر دست به دامان مادر شدند. زهرا برای اجابت خواستهٔ فرزندانش با ترفندهای زنانه و قربان صدقه رفتن پا پیش میگذاشت و با کتک جواب میگرفت؛ اما با اصرار زیاد و تحمل سختیهای این مسیر بالاخره موفق شد تا مجوز بهشت را برای فرزندانش بگیرد؛ و حالا او مادر دو شهید و مورد احترام یک ملت است و بسیاری از مردم او را ستایش میکنند.
🖌نویسنده: مرتضی اسدی
📚ناشر: حماسه یاران
💳قیمت 79000 تومان
#کتاب_شهدایی
🪴🌷🪴🌷🪴
🛒آیدی مشاوره و خرید@Jo_zm_sh
📚@ketabkadeh_tasnim
🔔 از تماشای این عکس معروفش، سیر نمی شویم. جوان زیبای داخل سنگر که روی پیکر هم رزمش افتاده و هر دو به شهادت رسیده بودند، هر چشمی را گرفتار خود می کند. اما این شهید، راه و رسم ننه علی اش را پیش گرفته بود...
📖 #قصه_ننه_علی
🥀روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آباد
به طرفم حمله کرد، تعادلم را از دست دادم و از پلههای طبقه اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست! سرم گیج میرفت. حسین از پلهها پایین آمد؛ اشاره کردم، برگردد. میدانست هروقت من و پدرش دعوا میکنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریهٔ امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد؛ گفتم حتما ترسیده و میخواهد دلجویی کند. گوشهٔ لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دستوپا میزدم، نفسم بالا نمیآمد، کم مانده بود خفه شوم. از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هُلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن. شبه بیانصاف! یه چادر بده سرم کنم.» زنجیر پشت در را انداخت و چراغهای خانه را خاموش کرد.
پشت در نشستم. از خجالت سرم را پایین میانداختم تا رهگذری صورتم را نبیند....
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🍉#برشی_از_کتاب
#قصه_ی_ننه_علی📚
📚@ketabkadeh_tasnim
🥀شهادت مگه قسمت هر کسی میشه؟!
🥺 میدونی چه شهادتی قشنگه؟! سه روز تشنه و گرسنه باشی، لبت از تشنگی ترک برداره، بعد شهید بشی! روی خاکای گرم، زیر آفتاب بیابون، غریب و تنها روی زمین بیفتی؛ مثل امام حسین. حاجخانوم! من شهید شدم گریه نکنی! دشمن شادمون نکنی! نذار مردم نالههات رو بشنون. محکم باش. صبر کن مادرم.»
ــــــــــــــــــــ
🍉#برشی_از_کتاب
#قصه_ننه_علی📚
📚@ketabkadeh_tasnim