eitaa logo
کتابخانه کوچک من📚
326 دنبال‌کننده
102 عکس
13 ویدیو
15 فایل
کانال کتابخانه کوچک من📚 📝خلاصه ای از کتابها ورمانهای ارزشمند را،همراه ما،مرور کنید. آیدی👇 @Zareei_313_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
✍۱۰.وظایف رهبری در جمهوری اسلامی وظایف و مسئولیت‌های رهبری همان چیزی است که در قانون اساسی آمده است.مسئولیت رهبری،حفظ نظام و انقلاب است.رهبری سیاستگذار کلی نظام محسوب می‌شود،یعنی همه قوای سه گانه باید در چهارچوب سیاست‌های رهبری برنامه‌ریزی کنند و سیاست‌های اجرایی خودشان را تنظیم نمایند حرکت و قواره کلی نظام باید در چارچوب سیاست‌هایی باشد که رهبری معین می‌کند؛این مهم‌ترین مسئولیت رهبری است؛البته در قانون اساسی مسئولیت‌های دیگری هم وجود دارد. 🔻 مهم‌ترین وظیفه رهبری در قانون اساسی تنظیم سیاست‌های کلی است. 🔹 معنای ولایت مطلقه:👇 آنجایی که مسئولان امور در اجرای فلان قانون مالیاتی یا سیاست خارجی، بازرگانی، صنعتی و دانشگاهی دچار مضیقه می‌شوند و هیچ کار نمی‌توانند بکنند_ مجلس هم اینطور نیست که امروز شما چیزی را ببرید و فردا تصویب کنند و به شما جواب دهند_ رهبری مرجع است. رهبری هم بررسی و دقت می‌کند و اگر احساس کرد که به ناگزیر باید این کار را بکند آن را انجام می‌دهد. جاهایی هم که به صورت معضل مهم کشوری است به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع می‌شود. 🔸 مدیریت انقلاب غیر از مدیریت اجرایی کشور است؛برای رهبری وارد شدن در میدان 👇 اولاً: به صورت طرح مسئله و بسیج افکار عمومی است. ثانیاً:به صورت خواستن از دستگاه‌های اجرایی است. ✅ مسئولیت رهبری در قبال مردم این است که مسئولان قوای سه گانه را به وظایف حقیقی خود توجه دهدواگر یک وقت خواستند حرکتی بکنند که به انحراف نظام و کشور منتهی می‌شود به آنها هشدار و تذکر دهد. 🔹آنجایی که مسئولان در غیر مسائل اصلی نظام_ در مسائل کاری،اداری،فهم یک قانون با هم اختلاف نظری دارند نباید این اختلاف نظر جلوی چشم مردم قرار گیرد و به کوی و بازار کشیده شود، اختلاف نظر نباید نشان دهنده اختلاف مسئولان باشد چون مردم را مایوس و نگران و دشمن را خوشحال می‌کند؛هماهنگ کننده سه قوه رهبری است و رهبری می‌تواند این مشکلات را برطرف کند. معیار همکاری قانون اساسی است که وظایف حُکم،موارد اختلاف و تنازع و حَکم و مرجع را هم معلوم کرده است. 🔹رهبری در کارهای اجرایی کشور هیچ دخالت مستقیمی نمی‌کند،نه در قوه مجریه، نه در قوه قضاییه و نه در قوه مقننه؛ 💢 مهم‌ترین کار رهبری تعیین سیاست‌های کلان کشور است یعنی آن چیزهایی که جهت‌گیری کشور را مشخص می‌کند. @ketabkhane_koochakeman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌کوچک‌من📚 وقت وحوصله خوندن کامل کتابا رو نداری🤯بیا اینجاخلاصش رو بخون👇 http://eitaa.com/joinchat/1179714150C24ecfd9e69 @ketabkhane_koochakeman لیست کتاب‌هایی که تا الان خلاصه کردیم 👇👇👇 📚۱.طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن 📚۲.همرزمان حسین علیه‌السلام 📚۳.صعودچهل ساله 📚۴.کتابچه یک رهبربه تمام معنا 📚۵.خدمات متقابل اسلام وایران 📚۶.رمان کاش برگردی 📚۷.تعلیم وتربیت دراسلام 📚۸.رمان یادت باشد 📚۹.درسنامه سبک زندگی اسلامی‌ایرانی(مقدماتی) 📚۱۰.ولایت وانسان سازی 👇👇👇 eitaa.com/joinchat/1179714150C24ecfd9e69 @ketabkhane_koochakeman
سلام عرض میکنم خدمت اعضای فرهیخته وکتاب خوانِ کتابخانه کوچک من🌹 لطف کنید وپیام بالا رو 👆برای دوستان ومخاطبین خودتون ارسال بفرمایید. از همکاری شما صمیمانه سپاسگزارم🌺
داستان کوتاه الو اطلاعات: داستانی جالب که رکوردار خوانش در دنیا است!!! داستان کوتاه الو اطلاعات از کتاب سوپ جو ، اثر “جک کنفیلد” 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1179714150C24ecfd9e69
نخستین تجربۀ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانۀ همسایه‌مان رفته بود. من در زیر زمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی می‌کردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم.🔨😫 درد وحشتناکی داشت اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدردی کند.😭 انگشتم را در دهانم می‌مکیدم و دور خانه راه می‌رفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد. به سرعت یک چهار پایه از آشپزخانه آوردم و زیر تلفن گذاشتم و روی آن رفتم و گوشی را برداشتم و نزدیک گوشم بردم. و توی گوشی گفتم «اطلاعات لطفاً» چند ثانیه بعد صدایی در گوشم پیچید: «اطلاعات بفرمائید» من در حالی که اشک از چشمانم می‌آمد گفتم «انگشتم درد می‌کند» «مادرت خانه نیست؟» «هیچکس بجز من خانه نیست. «آیا خونریزی داری؟» «نه، با چکش روی انگشتم زدم و خیلی درد می‌کند» «آیا می‌توانی درِ جا یخیِ یخچال را باز کنی؟» «بله، میتونم» «پس از آنجا کمی یخ بردار و روی انگشتت نگهدار» بعد از آن روز، من برای هر کاری به «اطلاعات لطفاً» مراجعه می‌کردم … مثلاً موقع امتحانات در درس‌های جغرافی و ریاضی به من کمک می‌کرد. ادامه👇
یکروز که قناری‌مان مرد و من خیلی ناراحت بودم دوباره سراغ «اطلاعات لطفاً» رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم. او به حرف‌هایم گوش داد و با من همدردی کرد. به او گفتم: «چرا پرنده‌ای که چنین زیبا می‌خواند و همۀ اهل خانه را شاد می‌کند باید گوشۀ قفس بیفتد و بمیرد؟» او به من گفت «همیشه یادت باشد که دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست» من کمی تسکین یافتم. یک روز دیگر به او تلفن کردم و پرسیدم کلمۀ fix را چطور هجّی می‌کنند. یکسال بعد از شهر کوچکمان (پاسیفیک نورث وست) به بوستن نقل مکان کردیم و من خیلی دلم برای دوستم تنگ شد. «اطلاعات لطفاً» متعلّق به همان تلفن دیواری قدیمی بود و من هیچگاه با تلفن جدیدی که روی میز خانه‌مان در بوستن بود تجربۀ مشابهی نداشتم. من کم‌کم به سن نوجوانی رسیدم اما هرگز خاطرات آن مکالمات را فراموش نکردم. غالباً در لحظات تردید و سرگشتگی به یاد حس امنیت و آرامشی که از وجود دوست تلفنی داشتم می‌افتادم. راستی چقدر مهربان و صبور بود و برای یک پسربچه چقدر وقت می‌گذاشت.🥰 ادامه👇
چند سال بعد، بر سر راه رفتن به دانشگاه، هواپیمایم در سیاتل برای نیم ساعت توقف کرد. من ۱۵ دقیقه با خواهرم که در آن شهر زندگی می‌کرد تلفنی حرف زدم و بعد از آن بدون آن که فکر کنم چکار دارم می‌کنم، تلفن اپراتور شهر کوچک دوران کودکی را گرفتم و گفتم «اطلاعات لطفاً». به طرز معجزه‌آسایی همان صدای آشنا جواب داد. «اطلاعات بفرمائید» من بدون آن که از قبل فکرش را کرده باشم پرسیدم «کلمۀ fix را چطور هجّی می‌کنند؟» مدتی سکوت برقرار شد و سپس او گفت «فکر می‌کنم انگشتت دیگر خوب شده باشد.» من خیلی خندیدم!😄 و گفتم «خودت هستی؟» و ادامه دادم «نمی‌دانم می‌دانی که در آن دوران چقدر برایم با ارزش بودی یا نه؟» او گفت «تو هم می‌دانی که تلفن‌هایت چقدر برایم با ارزش بودند؟» من به او گفتم که در تمام این سال‌ها بارها به یادش بوده‌ام و از او اجازه خواستم که بار بعد که به ملاقات خواهرم آمدم دوباره با او تماس بگیرم. او گفت «حتماً این کار را بکن. اسم من شارون است» سه ماه بعد به سیاتل برگشتم. تلفن کردم اما صدای دیگری پاسخ داد. «اطلاعات بفرمائید» «می‌توانم با شارون صحبت کنم؟» «آیا دوستش هستید؟» «بله، دوست قدیمی» «متأسفم که این مطلب را به شما می‌گویم. شارون این چند سال آخر به صورت نیمه‌وقت کار می‌کرد زیرا بیمار بود. او ۵ هفته پیش در گذشت» قبل از که تلفن را قطع کنم گفت «شما گفتید دوست قدیمی‌اش هستید. آیا همان کسی هستید که با چکش روی انگشتتان زده بودید؟» با تعجب گفتم «بله» «شارون برای شما یک پیغام گذاشته است. او به من گفت اگر شما زنگ زدید آن را برایتان بخوانم» سپس چند لحظه طول کشید تا درِ پاکتی را باز کرد و گفت: «نوشته به او بگو دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست. خودش منظورم را می‌فهمد» من از او تشکر کردم و گوشی را گذاشتم. هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید. 💢پایان 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1179714150C24ecfd9e69
🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 عارفانِ علم عاشق می شوند بهـترین مردم معلـم می شوند عشق با دانش متمم می شود هر که عاشق شد معلم می شود 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 این روز عزیز رو به همه معلم‌های محترم وعزیز کانال تبریک عرض میکنم.🌺 الهی‌که‌همیشه‌سلامت و برقرار باشید🤲 روز معلم مبارک باد🌸 http://eitaa.com/joinchat/1179714150C24ecfd9e69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا