eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘ ‏به اتفاق‌هاے این روزها که فکر میکنم؛ قلبم تیر میکشد اما خوب میدانم که نزدیک است؛ روزے که هیبتِ حیدرے‌ات،هوش از سرمان ببَــرد و تو بیایے و دنیا را به مانند همان هیبت ، حیدرےکنے؛ سراسر عدل سراسر رحمت... ‏خداےِ جــان؛ گفتے "ادعونےأستجب لکم " بخوانیمَت تا اجابتمان کنے این روزها دلتنگیمان بیشتر شده است حتے زمین به مثل بیمارِ در حالِ احتضار شده‌ است طبیبِ جهانمان را از تو میخواهیم به عزتِ مولودِ کعبه برسان نوشداروے ما را... ↶【به ما بپیوندید 】↷ @ketabkhanehmodafean ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Meysam_tamar.pdf
735.4K
📚عنوان: ✍نویسنده: احمد صادقی اردستانی 📖موضوع: مذهبی 📄تعداد صفحات: ۹۷صفحه 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 ماجرای پیشگویی امام علی (علیه‌السلام) درباره نحوه شهادت «میثم تمار» یار ایرانی خود ▪️امروز ۲۲ ذی الحجه، سالروز شهادت جناب میثم تمار 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نکته‌ای ناب در رابطه با امام حسین علیه السلام! ⁉️ امام حسین علیه‌السلام در چه سنی صاحب اولاد شدند؟ ‼️ موضوعی در رابطه با فرزندآوری که نشنیده‌اید! 🔶 به بهانه ۲۰تیر روز جهانی 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍نفسم بند اومد همون حسی رو که تا اون لحظه داشتم و تمام معذب بودنم شدت گرفت ... - 21 سال نگاهش با حالت خاصی چرخید سمت علیمرادی ... و من نگاهم رو از روی هر دوشون چرخوندم می ترسیدم نگاه و چهره پدرم رو توی چهره شون ببینم اولین نفر وارد اتاق شد محکم تر از اون من توی قلبم بسم الله گفتم و توکل کردم حس می کردم اگر الان اون طرف میز نشسته بودم کمتر خورد می شدم و روم فشار می اومد یکی پس از دیگری وارد می شدن هر نفر بین 20 تا 30 دقیقه و من، تمام مدت ساکت بودم دقیق گوش می دادم و نگاه می کردم بدون اینکه از روشون چشم بردارم... می دونستم برای چی ازم خواستن برم هر چند، بعید می دونستم بودنم به درد بخوره اما با همه وجود روی کار متمرکز شدم در ازای وقتی که اونجا گذاشته بودم، مسئول بودم این روند تا اذان ظهر ادامه داشت از اذان، حدود یه ساعت وقت استراحت داشتیم بعد از نماز، ده دقیقه ای بیشتر توی سالن و فضای بیرون اتاق کنفرانس موندم وقتی برگشتم داشتن در مورد افراد شخصیت ها، نقاط و قوت و ضعف و خصوصیات شون حرف می زدن نفر سوم بودن که من وارد شدم آقای علیمرادی برگشت سمت من - نظر شما چیه آقای فضلی؟ تمام مدت مصاحبه هم ساکت بودید - فکر می کنم در برابر اساتید و افراد خبره ای مثل شما ... حرف من مثل کوبیدن روی طبل خالی باشه جز صدای بلندش چیز دیگه ای برای عرضه نداره کسی که کنار علیمرادی نشسته بود، خندید اشکال نداره حداقلش اینه که قدرت و تواناییت رو می سنجی اگراشکالی داشته باشی متوجه می شی و می تونی از نقاط قوتت تفکیک شون کنی حرفش خیلی عاقلانه بود هر چند حس یه طبل تو خالی رو داشتم که قرار بود صداش توی فضا بپیچه برگه ها رو برداشتم و شروع کردم تمام مواردی رو که از اون افراد به دست آورده بودم از شخصیت تا هر چیز دیگه ای که به نظرم می رسید زیر چشمی بهشون نگاه می کردم تا هر وقت حس کردم دیگه واقعا جا داره هیچی نگم ... همون جا ساکت بشم اما اونها خیلی دقیق گوش می کردن تا اینکه به نفر چهارم رسید تمام خصوصیات رو یکی پس از دیگری شمردم ... ولی نظرم برای پذیرشش منفی بود تا این جمله از دهنم خارج شد آقای افخم همون کسی که سنم رو پرسیده بود با حالت جدی ای بهم نگاه کرد ... - شما برای این شخص، خصوصیات و نقاط مثبت زیادی رو مطرح کردید به درست یا غلط تشخیص تون کاری ندارم ولی چرا علی رغم تمام این خصوصیات، پیشنهاد رد کردنشرو می دید؟ ... نگاهش به شدت، محکم و بی پروا بود نگاهی که حتی یک لحظه هم اون رو از روی من برنمی داشت آقای علیمرادی خودش رو جلو کشید طوری که دید من و آقای افخم روی هم کمتر شد ... - چقدر سخت می گیری به این جوون تا اینجا که تشخیصش قابل تامل بوده افخم با همون حالت، نگاهش رو از من گرفت و چرخید سمت علیمرادی - تصمیم گرفتن در مورد رد یا پذیرش افراد، کار راحتی نیست که خیلی راحت، افراد بی تجربه واردش بشن قصد اهانت به ایشون یا شخص معرف و پذیرنده رو ندارم اما می خوام بدونم چی تو چنته داره پام رو به پایه میز کنفرانس تکیه دادم و صندلی رو چرخوندم تا دیدم نسبت به آقای افخم واضح تر بشه ... - نفر چهارم شدید حالت عصبی داره سعی می کنه خودش رو کنترل کنه و این حالت رو پشت خنده هاش و ظاهر شوخ طبعش مخفی می کنه علی رغم اینکه قدرت برقراری ارتباطش خوبه اما شخصیه که به راحتی کنترلش رو از دست میده ... شما گفتید توی پذیرش به افرادی با دقت نظر بالا نیاز دارید ... افرادی که کنترل درونی و موقعیتی داشته باشن افراد عصبی، نه تنها نمی تونن همیشه با دقت بالا کار کنن و در مواقع فشار و بحران هم دچار مشکل میشن بلکه رفتار آشفته شون، روی شرایط و رفتار بقیه هم تاثیر می گذاره و افراد زیر دست شون رو هم عصبی می کنن لبخند عمیقی چهره علیمرادی رو پر کرد و سرش چرخید سمت افخم آقای افخم چند لحظه صبر کرد حالت نگاهش عوض شد... 👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی ⏪ ... @ketabkhanehmodafean 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام گُلِ قَشنگِ من فِرشتهٔ زِرنگِ من می‌خوام بِگم برای تو الهی من فَدای تو داستانِ یک شبِ قشنگ بِدونِ لحظه ای دِرنگ به اسمِ لَیلَةُ المَبیت که نَشنیدی تو زِندگیت اون قَدیما رَسولِ دین یعنی محمّدِ اَمین (ص) مَردم و دَعوت می نِمود از عُمقِ جان و از وُجود به اِسلام و دینِ خدا تا از بُتا بِشَن جدا ولی یه عِده مَردِ پَست اَهلِ قُرَیش و بُت پَرست دُشمَنِ پِیغمبر شُدن گُفتن که او رو می کُشَن تَصمیم بَر این شُد که زِ هَر قَبیله باشه یک نَفر تا که گُناهِ قَتلِشون تَقسیم بِشه میونِشون خُلاصه که چِهل نفر با شَمشیر و گُرز و سِپَر به سَمتِ مَنزلِ نَبی راهی شدن نیمهْ شَبی گُفتِش خدا به جِبرِئیل‌ از مَکرِ این قومِ ذَلیل به حَضرتِ نَبی بِگو خَبر رو زود بِده به او اون شَب علیِ مُرتضی بودِش کِنارِ مُصطفی خوابید اَمیرَ المومنین دَر بَستَرِ رَسولِ دین با جان فِشانیِ علی (ع) آن شب به لُطفِ حَق نَبی سالِم بِمانْد و شد خَطر از جانِ پیغمبر به دَر شدراهی‌آن‌شب‌سوی‌ثور غاری که بود یک جای دور پیغمبر آنجا شد نَهان از دَستِ آن قومِ بَدان گُفتا خدا به عَنکَبوت تاری بِتَن تو در سُکوت پرنده ای را هم خدا فرمود که لانه کُن بِپا وقتی رسید دشمن به غار با دیدنِ آن مُرغ و تار راهی دِگَر رفت و نَبی شد عازمِ یَثرِب شبی سالها گذشت و در آن دَم که مولا شد اَمیر بارِ دِگَر با جانِ خود حامیِ پِیغمبر بِشد آری نَدیدَست این جَهان هَمچون علی بخشنده جان 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه‌ها! این داستان زیبا رو یکی از دوستانتون خونده و برامون فرستاده! 😊🎧 ✓: زهرا شاه حیدری نام داستان: مترجم: اعظم‌سادات صالحی آفرین به تو دخترگل! 👏👏👏 بچه‌ها گوش کنید👆 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
golpush-1.pdf
14.75M
📚پی دی اف کتاب (نگاهی نو به حجاب) ❤️ این کتاب با قلم محاوره‌ای و جذاب مناسب قشر مخاطب نوجوان و جوان می‌باشد. 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا