eitaa logo
🏴کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت🏴
1.4هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
2هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت🏴
#قدّیس 📇 ...جوان از پشت پیشخوان بیرون آمد. روبروی کشیش ایستاد و گفت:" بله، البته"..بعد با دقت به ص
🔷کشیش صفحه ی فهرست را باز کرد . کتاب را به صورتش نزدیک کرد تا بدون عینک خطوط آن را بخواند.. جوان گفت:" البته اگر شما می گفتید به چه موضوعی از زندگی امام علاقه مند هستید، بهتر می توانستم کمکتان کنم." 🔹کشیش نخست به او پاسخی نداد، اما پس از اینکه بخش هایی از فهرست را مطالعه کرد، کتاب را بست و گفت:" من این کتاب را می خواهم...همه ی جلدهایش را." 📚 جوان گفت:" بسیار خوب! درباره ی پیکارهای صفین و جمل هم کتاب هایی داریم، می خواهید ببینید؟" 🔷کشیش گفت:" در آن‌باره چیزهایی خوانده ام..دلم می خواهد درباره ی رحلت علی و چگونگی آن کتابی بخوانم." جوان از داخل قفسه کتابی بیرون آورد و گفت:" این کتاب را خودم نیز خوانده ام؛ یک رمان‌تاریخی است که با نثر روانِ داستانی نوشته شده . توصیه می کنم آن را حتما بخوانید." 📒 🔸کشیش کتاب را از او گرفت و پرسید:" این رمان فقط درباره ی رحلت علی است؟" جوان پاسخ داد:" خیر، زندگینامه ی کاملی از امام است؛ فصل آخرش درباره ی شهادت امام علی است. البته حاضرم این را به شما هدیه بدهم." 🔶کشیش عنوان کتاب را که دید خوشش آمد؛ نوشته ی "ابراهیم بن ابوالحسن" رو به جوان گفت:" این را هم برمی دارم..البته نه به عنوان هدیه، پولش را پرداخت می کنم." 💶 جوان به کشیش خیره شد و پرسید:" ببخشید شما استاد دانشگاه هستید؟" 🔸کشیش گفت:" نه پسرم، من یک کشیش هستم." جوان با تعجبی تواءم با هیجان گفت:" خیلی عجیب است! شما یک کشیش مسیحی هستید و این همه کتاب درباره ی امام علی خوانده اید و باز هم به دنبال کتابهای دیگر می گردید؟" 🔷کشیش گفت :"شما نهج البلاغه ی علی را خوانده اید؟" جوان پس از مکث کوتاهی سرش را تکان داد و گفت:" ای...چندباری بخش هایی از آن را خوانده ام....اما قرآن را همیشه می خوانم." 🔹کشیش گفت:" خوب است؛ خوب است. باز شما جوانان مسلمان بهتر از جوانان مسیحی ، کتاب آسمانی تان را می خوانید. اغلب جوانان مسیحی حتی یکبار هم دستشان به انجیل نخورده است.." 🔶◻️🔶 آن روز کشیش قادر نبود همه ی کتاب هایی را که خریده حمل کند. جوان کتابفروش ، کتابها را داخل کارتن قرار داد و آن را تا داخل تاکسی حمل کرد و در حالی که دست های کشیش را به گرمی می فشرد، او را بدرقه کرد. 🔹کشیش کارتن کتاب ها را گوشه ی اتاق گذاشت ، کتاب خورشیدوش را برداشت و روی میز گذاشت ، تا شب هنگام آن را مطالعه کند." ادامه دارد... 🎚۱۴۷ @ketabkhanehmodafean