eitaa logo
🏴کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت🏴
1.4هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
2هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت🏴
همین که نشستم و گلها را روی سنگ مزار گذاشتم دختری آمد و با گریه من را بغل کرد..هق هق گریه هایش امان
هنوز نتوانسته ام خودم را با این شرایط وفق بدهم..روزهای خیلی سختی به من گذشت.. 🍂روزهایی که با یک صدا ، با یک یادآوری خاطره، با دیدن یک زن و شوهر کنار هم بی اختیار گریه کردم... 🍂روزهایی که همه چیز خاطره حمید را به یادم می انداخت... از شنیدن مداحی هایی که دوست داشت گرفته تا بوی عطرهایی که می زد.. 🍂روزهایی که حرفهای خیلی تلخی شنیدم..این که حمید برای پول رفته..این که شما حقوقتان از نظر شرعی مشکل دارد..چون حمید برای ایران شهید نشده است.. حرفهایی که هر کدامشان مثل نمک روی زخم ، وجود مرا به آتش می کشد.. هیچ عقل سلیمی قبول نمی کند در برابر پول چنین کاری بکند..اینکه همسرت دیگر نباشد..فقط توی خواب بتوانی او را ببینی..وقتی بیدار می شوی نبودنش آن قدر آزارت بدهد که دوست داشته باشی فقط بخوابی و او را دوباره در خواب ببینی.. ولی تا کجا؟..تا کجا می شود فقط خواب بود و خواب دید؟؟ سختی همه این حرف ها و رفتارهای غیرمنصفانه یک طرف، نبودن خود حمید یک طرف.. حسرت اینکه یک بار عمه و پدرحمید را خوشحال ببینم روی دلم مانده است.. هروقت به خانه ی پدری حمید میروم همه خاطراتم از دوره بچگی تا روزهای آخر جلوی چشمهایم می آید..از اول تا آخر گریه می کنم😭 ✍ادامه دارد... 🌷۲۸۷
🏴کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت🏴
هنوز نتوانسته ام خودم را با این شرایط وفق بدهم..روزهای خیلی سختی به من گذشت.. 🍂روزهایی که با یک صدا
گاهی از اوقات حس می کنم حمید شهید نشده..فکر می کنم شاید من گمش کرده باشم..با قاب عکسش صحبت می کنم..کفش هایش را می پوشم و راه می روم.. 🏍 صدای موتور که می آید، فکر می کنم حمید است که برگشته.. آیفون را که برمی دارم منتظرم حمید پشت در باشد.. از کوچه که رد می شوم می ایستم شاید حمید هم از سر کوچه پیدایش بشود.. شب های جمعه ساعت۱۱ منتظر هستم زنگ خانه را بزند و بگوید:" رفته بودم هیئت ، جلسه طول کشید برای همین دیر آمدم"🌹 و فکرهایی که هیچوقت دست از سر آدمی برنمی دارد:" عزیزی که به خاک سپردی، استخون شده یا نه؟ درد کشیده یا نکشیده؟ وقتی هوا گرمه، نگرانی..وقتی که برف میاد بند دلت پاره میشه که نکنه سردش بشه..نکنه بارون اذیتش کنه".. با اینکه می دانی همه چیز تمام شده و روح از بدن رفته است، ولی تعلق خاطری که داری، هیچوقت کهنه نمی شود.. یک حالت بهت زدگی ‌که حتی نمی دانی کجا شهید شده است و به این زودی هم امکان ندارد که به آنجا بروی.. 💫 باهمسران شهدای مدافع حرم که به سوریه رفته بودم، وارد فرودگاه دمشق شدیم..از همان ورودی فرودگاه حال همه ی ما بد شد.. پیش خودم گفتم: حمید من این ورودی رو اومده ، ولی هیچوقت خروجی رو برنگشته... ✈️ پروازها همه نیمه شب انجام می شد..داخل فرودگاه صندلی نبود..هرگوشه همسر یکی از شهدای مدافع حرم چادر روی صورتش کشیده بود و گریه می کرد.. 😭 داخل خیابانها که قدم برمی داشتیم، دنبال نشانه ای از عزیزانمان بودیم..حتی نمی دانستم حلب کدام طرف است.. 🌷همسرانمان لحظات آخر زمینی بودنشان را روی کدام خاک گذرانده بودند... ✍ادامه دارد.. 🌷۲۸۸ @ketabkhanehmodafean
🏴کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت🏴
گاهی از اوقات حس می کنم حمید شهید نشده..فکر می کنم شاید من گمش کرده باشم..با قاب عکسش صحبت می کنم..ک
غربت گریه های همسرانه را هیچکس نمی فهمد..آن قدر که در اوج اشک باید خودت را خفه کنی و بغضت را پنهان کنی که گاهی از اوقات دلت یک خلوت بخواهد فقط برای گریه کردن... ☘ گاهی پیش خودم می گویم که ساده اش برای حمید بود و سختش برای من..چون خیلی زود برات پروازش امضا شد و رفت.. همسر شهید باید بار یک زندگی را به تنهایی به دوش بکشد..از همسر شهید همه انتظار دارند..باید همیشه خوشحال باشی...باید همه جا حاضر باشی..همه پیامها و تماس ها را جواب بدهی.. تا کسی فکر نکند چون همسرشهید هستی داری طاقچه بالا می گذاری.. طول روز به حدی خسته می شوی که حس می کنی شبها روح از بدن خارج می شود و دوباره فرداصبح ، روز از نو روزی از نو ولی بدون همراز و همراهی که تمام امیدت شده بود.. 💔 چندماه بعداز شهادت حمید به کربلا رفتم..همان کربلایی که گذرنامه گرفته بودیم تا باهم برویم ولی حمید با آن گذرنامه به سوریه رفت و از کنار حرم عمه سادات همنشین همیشگی ارباب بی کفن شد.. 🚩 همان کربلایی که عشق حمید بود..همان کربلایی که حمید برای دیدنش همیشه بی تاب بود.. شب جمعه بود..تک و تنها بین الحرمین رو به گنبد ایستاده بودم..کمی که گذشت نشستم..توان ایستادن نداشتم.. در اوج دلتنگی و حسرت به حمید گفتم: عزیزم الان کربلام..همون کربلایی که قرار بود باهم بیاییم و برام چادرعروس بخری ولی قسمت نشد...بخاطر تو به هیچ مغازه ای که چادر میفروشه نگاه نکردم..گفتم شاید تو خجالت بکشی از اینکه نتونستی هدیه ای که قول داده بودی رو بهم بدی.. 💔 در طول این سفر خودم را یک آدم دونفره احساس می کردم که رو به ضریح و گنبد ایستاده ایم و زیارت نامه می خوانیم... ✍ادامه دارد.. 🌷۲۸۹ @ketabkhanehmodafean
🏴کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت🏴
غربت گریه های همسرانه را هیچکس نمی فهمد..آن قدر که در اوج اشک باید خودت را خفه کنی و بغضت را پنهان ک
آرامش زندگی من حمید بود که دیگر نیست..خودش را از خواب هایم، خواب را از چشمهایم و آرامش را از زندگیم گرفته است.. دلم می خواهد از ته دل بخندم ، می خندم، ولی از ته دل نیست.. گاهی اوقات که خیلی دلم می گیرد، لباس هایش را پهن می کنم روی زمین کنار لباسهایش می نشینم و گریه می کنم 😭 بعداز چندماه هنوز هم گاهی اوقات با امید لباسهایش را زیرو رو میکنم شاید داخل جیب هایش برایم نامه ای نوشته باشد.. هرعکس جدیدی که از حمید به دستم می رسد، احساس میکنم حمید زنده است و هرروز برایم از سوریه عکس می فرستد.. 💔 اشک های من از روی دلتنگی است نه ناراحتی..چون خودمان این راه را انتخاب کرده ایم..می دانم که جای حمید خیلی خوب است..همین برای من کافیست.. 💖 عشق یعنی همین...حمید خوشحال باشد ..راضی باشد من هم راضی هستم.. حس می کنم در طول زندگی مشترک مان همه حرف هایش را به من زده است.. تمام روزها از خواستگاری تا شهادت حمید داشت حرف می زد.. باخنده هایش.. با حرکاتش... با رفتارش... با اخلاقش... ولی حالا آرام خوابیده است بدون هیچ نگرانی.. اما من هنوز حرفهایم مانده است.. سرمزار که می روم کلی حرف برای گفتن دارم..شبیه یک غریبه منتظرم تا یکی بیاید و حرف هایم را ترجمه کند.. کاش یادم می داد که چطور مثل خودش خیلی زود تمام حرف هایم را بگویم... ✍ادامه دارد.. 🌷۲۹۰ @ketabkhanehmodafean
🏴کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت🏴
آرامش زندگی من حمید بود که دیگر نیست..خودش را از خواب هایم، خواب را از چشمهایم و آرامش را از زندگیم
با این همه سختی ها امیدوارم.. می دانم که راه نرفته زیاد دارم.. می دانم هنوز هم باید رفت.. هنوز هم باید " " قطار زندگی در حرکت است.. 🍀 زندگی هرچند سخت.. هرچند بی حمید در جریان است... منتظرم اذانی گفته بشود و دوباره حمید از من بله بگیرد.. از این دنیا بروم و برای همیشه با حمید باشم 😭 هرروز صبح به عکس هایش سلام می دهم.. گاهی وقت ها از شدت دلتنگی با حمید دعوا می کنم و می گویم: امروز اومدم به دیدنت ولی تو سر قرارمون نیومدی.. از سختی روزگار و از جانکاه بودن فراقش شکوه می کنم .. به خوبی احساس می کنم تمام صحبت هایمان را می شنود.. چند دقیقه ای قهر می کنم اما بعد یادم می آید که دعوای زن و شوهر نباید بیشتر از چند ثانیه طول بکشد.. سریع آشتی می کنم .. آخرشب ها برایش صدقه می اندازم.. به عکسش خیره می شوم.. شبیه همان شب هایی که سوریه بود برایش آیت الکرسی می خوانم چون میدانم روح حمید فقط کنار حرم عمه سادات آرام می گیرد و به رضایت ابدی می رسد.. ☘ بعد هم آرام می گویم:" شب بخیر حمیدجان" 🔷🌷🔷 پایان
بسمه تعالی باسلام و صلوات بر محمد و خاندان پاکش که شرف کون و مکان هستند و ما متنعم از این می ناب لایزال که موجب رشته ی وصل ما به این حبل متین و تکامل ما توسط این حصن حصین و ممزوج از ولایتشان در وجود ما عجین و خداروشکر بر این نعمت الهی که ما را فرا گرفته و غرق در آن شده ایم ان شاالله.. ▫️▫️▫️▫️ اینجانب حمید سیاهکالی مرادی فرزند حشمت الله لازم دیدم تا چندجمله ای را من باب دردو دل در چند سطر مکتوب نمایم ▫️▫️▫️▫️ ابتدالازم است بگویم که نوشتن این وصیت نامه از مقدمات خیر حاصل گردیده و آن شرف ناموس خدا ، اسوهدصبروتقوا، زینت ارض و سما، عقیله عقلا، حضرت زینب است..زیرا دفاع از حرمین و مظلومیت مسلمانان را بر خود واجب می دانم و سعادت خود را در خط مشی این خانواده می دانم و از خداوند می خواهم تا مرا در این راه ثابت قدم بگرداند ان شاالله.. ▫️▫️▫️▫️ آنچه حقیر تا کنون در زندگی خویش فهمیده ام، کج فهمی ها و درشت فهمی ها و بی بصیرتی انسان هایی است که یا این خانواده را درک نکرده اند و در هیچ برنامه ای در کنارشان قرار نگرفته اند و یا ظاهرا در کنارشان بوده اند ولی در صحنه های حساس میدان را خالی کرده‌اند و یا مانعی بوده اند در این مسیر ▫️▫️▫️▫️ آنان که ماندند از این دینداری به دین یاری رسیده بودند و درک کرده بودند که این مسیر تنها راه رسیدن به خداست و عامل انحراف بشریت دورماندن و کورماندن از راه و از نور هدایت است. وای از روزی که آنان که ولایت دارند قدر آن را ندانسته و بی راهه بروند.. زیرا تا مادامی که پشتیبان ولایت باشیم و ره رو این مسیر همیشه سرافرازیم و نوک پیکان ارتش و سپاه ولیعصر ان شاالله.. زیرا نقطه قوت ما ولایت است و نقطه ضعف ما نیز بی توجهی به این امر ..زیرا ما آنچنان که لازم است باید به حدود و ثغور آن توجه کرده و خود را ذوب در این امر بدانیم... 👇👇👇
نمایشنامه کتاب بر اساس خاطرات شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید به قلم : محمدرسول ملاحسنی تولید رادیو نمایش در ۲۸ قسمت 🎧🌹💞 @ketabkhanehmodafean
🏴کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت🏴
ادامه دارد...
⚜ ⚜ سلام و صد درود خدمت اهالی مهربان .. ادامه ی نمایشنامه صوتی " " رو تقدیم تون می کنیم👇 ⚜سپاس از همراهی تون⚜
🏴کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت🏴
ادامه دارد...
🍃🌸...عرض سلام و احترام؛ ایام به کام....🌸🍃 طبق معمول دوشنبه ها و معرفی کتب دفاع مقدس؛ ادامه ی نمایشنامه صوتی "" را تقدیم تون می نماییم👇
🏴کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت🏴
ادامه دارد
➖➖➖➖🍃🌺 عرض سلام و شادباش؛ خدمت شما گرامیان؛ و خیرمقدم محضر سروَرانی که به تازگی به جمع ما پیوستند. 🌺🍃➖➖➖➖ ادامه ی کتاب صوتی " " ، تقدیم نگاه مهربان تون👇
🏴کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت🏴
ادامه دارد....
سلام و صبحتون معطر به عطر شهیدان 🌷🍃🌷🍃🌷 طبق روال دوشنبه ها و معرفی کتب دفاع مقدس؛ توجه شما رو به بخش پایانی کتاب صوتی " " جلب می کنیم👇