✌#شصت_و_سومین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
شخصی روضه می خواند که حضرت علی(ع)،ضربه ای به عمروبن عبدود زد،افتاد زمین گفت:آخ😩
حضرت(ع)فرمود:کوفت!!😐😂
گفتند: از کجا می خوانی؟
گفت: حضرت، عمرو را به زمین زد یا نه؟🤔
گفتند: بله زد...
گفت: خب!
آدم که به زمین می خورد معمولا آخ نمی گوید؟🤔
گفتند: چرا می گوید!🙄
گفت: خب وقتی کسی آخ میگه جوابش کوفت نیست؟!😅
اینها که دیگر کتاب و سند و مدرک نمی خواهد...😁😅
《کتابی پر از داستانا و چیزای جالب در مورد علما و بزرگان #شهرستان_اردکان
اگه میخواید آشناییتونو با بزرگان شهرتون و مثل ها و لطیفه ها😅 و ... بیشتر کنید،
حتما حتما این کتاب قشنگ🌱، نوشته ی #حاج_اسماعیل_شاکر، امام جمعه ی محترم شهرستان اردکان، رو بخونید😊
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#سیمای_فرزانگان_اردکان
#حاج_اسماعیل_شاکر
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#شصت_و_چهارمین_کتاب
🍃بسم رب الزینب🍃
...یک شب با تعدادی از دوستان در محل تیپ دورهم نشسته بودیم و صحبت می کردیم...
هرکسی از آرزوهایش می گفت🤔😇
و آنچه دوست داشت برایش اتفاق بیافتد🌱
#حبیب_الله_فرهنگ_دوست می خواست شهید شود❤🌱؛
دیگری آرزوی جانبازی داشت...
و برخی می خواستند زنده بمانند تا پیروزی در جنگ را جشن بگیرند!🎊🎉
نوبت به من رسید؛🙄
گفتم: من دوست دارم دو اتفاق را تجربه کنم😅...
هم میخواهم از ناحیه پا مجروح بشم تا رنج مجروحین را درک کنم و هم می خوام اسیر بشم تا بدونم اهلبیت(ع) در اسارت دشمن، چی کشیدند...😔
{کتابی پر از خاطره های شیرین و تلخ از دوران اسارت توی آسایشگاه ها😱
از شکنجه ها گرفته😖
تا تموم شیطنتایی که رزمنده هامون برای عوض کردن جو پادگان انجام میدادن😅😂
به نقل از آزاده ی سربلند کشورمون جناب آقای #محمدحسن_شرف_الدینی}
@Horre_Shohada69
#کتابخانه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#آرزوی_اسارت
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#شصت_و_پنجمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
خیلی ها عقیده دارند ساخت و انتشار این ویروس مرگبار، عمدا صورت گرفته.😱🤔
آن ها می گویند یک توطئه پشت قضیه است🔬🔍
می گویند از زمانی که جهان در آستانه انقلاب بزرگ قرار گرفت، این ویروس مشکوک گسترش یافت...
اکنون در سال2041،بیشتر کشورهای دنیا خطر را حس کرده و با تشکیل گروه های بین المللی، برای مبارزه با ویروس #زایو در تلاش اند.
در این میان #وزارت_نور جمهوی اسلامی ایران، از یک ویروس شناس خبره به نام#دکتر_علی_پارسا دعوت می کند تا در یک ماموریت ویژه🧐، برای کشف نمونه و خنثی سازی ویروس اقدام کند.
او همراه یک گروه ویژه بین المللی به سرنخ و اطلاعات شگفت انگیزی دست پیدا می کند؛
اما در این مسیر، حوادث و اتفاقات مرگباری پیش روی آنهاست...
《کتابی فوق العاده هیجان انگیز و مخوف😎 در مورد ویروسی به نام #زایو که توی چندسال آینده بین همه پخش شده و اثرات مرگباری به جا گذاشته😱
نمیدونم چرا🤔، ولی حس میکنم یه جورایی این کتاب توی این اوضاع #کرونایی بدجور میچسبه...》
@Horre_Shohada69
#کتابخانه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#زایو
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#شصت_و_ششمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
...هاشم و علی ماشاءالله خسته و مانده 😞
با گونی های نسبتا پر در صف باسکول ایستاده اند👬
بعد از یک پیرمرد و یک مرد نسبتا جا افتاده، نوبت علی ماشاءالله میشود، او گونی را روی باسکول میگذارد...
_هفت کیلو
...علی ماشاءالله گونیش را بر میدارد و خالی می کند. بعد از او، هاشم گونیش را روی باسکول میگذارد...
_هفت کیلو
هاشم و علی ماشاءالله، نگاهی از خرسندی به هم می اندازند☺️
و هاشم هم گونیش را خالی میکنم و هرکدام هفتاد تومان از باسکولچی می گیرند...
پیش از آنکه بروند، توجه هاشم به چند دسته آگهی (فوت با کاغذ گلاسه) در میان کاغذها جلب میشود🧐...
عکس یک نفر با کراوات🎀 و ژستی مخصوص که زیر آن نوشته:
با نهایت تاسف و تالم، بزرگ خاندان تیموری در گذشت...
{هاشم پسر بچه ی ده-دوازده ساله ایه که با مادر مریض و خواهر کوچیکش زندگی میکنه😞
و خیلی اتفافی با علی ماشاءالله که توی خیابون مشغول جمع کردن کاغذه آشنا میشه🙄
و رفاقت اونها از همون خیابونه🤝
علی ماشاءالله اصرار داره تا هاشم که سواد خوندن و نوشتن داره، براش یه چیزیو توی یه جا بخونه😳😨...}
باقیشم توی خود کتاب بخونید😁
@Horre_Shohada69
#کتابخانه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#دیروز_بارانی
@ketabkhoone_zeinabioon
سلام و عرض ادب خدمت همه ی همراهان عزیز🌱
بابت کم کاری این چند روز اخیر ما رو ببخشید
ان شاءالله از امروز پر قدرت میریم جلو✌
#کتابخانه_زینبیون رو به رفقاتونم معرفی کنید😊
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#شصت_و_هفتمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
پس از تصمیم امام به جراحی جدی در #بدنه_نظام و با شناخت کامل نسبت به جریان منحرف حول محور #آقای_منتظری
نامه امام به ایشان در ۶۸/۱/۱۶ منتشر شد که حاوی حقایق تکان دهنده ای درباره ایشان بود:
از آنجایی که شما، این کشور و انقلاب اسلامی عزیز و مردم مسلمان ایران را پس از من به لیبرال ها و ازکانال آنها به منافقین می سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده این نظام را از دست داده اید...
مطالبی که می گفتید، دیکته شده منافقین بود، معتقدید منافقین و لیبرال ها باید بر کشور حکومت کنند.
امام در همین نامه خطاب به #منتظری پیش بینی کرده بودند:
{شما مشغول نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را #خراب_تر میکند.}
《مجموعه ی #چهل_تدبیر، گزیده ایه از مهمترین اتفاقاتی که از همون اوایل #پیروزی_انقلاب_اسلامی تا مسائل روز کشور که مربوط به#پرونده_هسته_ای رخ داده
این کتاب میتونه خیلی از چیزهارو برای ما روشن کنه و نشون میده که توی همه ی این چهل پرونده ی بحرانی، یک فکر و اندیشه ی ناب و حکیمانه ایه که کشورو حفظ میکنه✌
و اونجاست که بیشتر و بیشتر به فرزانگی #حضرت_امام(ره) پی میبریم✌
حتما حتما بخونید...🌱》
@Horre_Shohada69
#کتابخانه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#چهل_تدبیر
#حضرت_امام
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#شصت_و_هشتمین_کتاب
🍃بسم رب الشهدا🍃
در روشنای صبح،موقعیت جغرافیایی مقرّ تیپ سیدالشهدا را بهتر درک کردم.
چهار_پنج تا خانه توی دامنه ی تل، وسط دشت.🤔
کدخدا سفره ی صبحانه را پهن کرد
امیر آمد که: زود جمع کنین، راننده اومده دنبالتون.
قرار بود با اسماعیل برویم به مناطق عملیاتی و نقطه به نقطه ی خاطراتش با عمار را تعریف کند.
چند لقمه از املت کدخدارا تند تند دادیم پایین🙄
رسول باز با شیشه ی روغن زیتون نشست پای صبحانه، کدخدا گفت:
نگاش کن!🤨
پوست و استخونه...
این روغن هارو اگه من خورده بودم، الان شده بودم اندازه ی فیل😂
راننده دم پله ها ایستاده بود.
جوان هیکلی با تیشرت مشکی چسبان.
زیر نم نم باران سیگار دود میکرد...
امیر معرفیش کرد:
(اِسی، لا مشکل؟)
چشمانش را تنگ کرد...
پک محکمی به سیگارش زد و گفت:
(لا مشکل، مشکل فقط امریکا!)
اسمش اسماعیل بود.
برای اینکه با اسماعیل خودشان قاتی نشود، صدایش میزدند اِسی...
《اینبار آقای جعفری برای نوشتن کتاب در مورد رفیق شفیقش، پا به #سوریه میزاره تا در مورد #حاج_عمار، فرمانده ی تیپ سیدالشهدا(ع)، از زبون همرزماش و کسایی که باهاش بودن، پرس و جو کنه
پیشنهاد میکنم کسایی که کتاب #عمار_حلب رو خوندن، حتما حتما این کتابو هم بخونن😊
یا حتی اگرم نخوندن، این کتابو امتحان کنن
خیلی خیلی عالیه🌱》
@Horre_Shohada69
#کتابخانه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#جاده_یوتیوب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#شصت_و_نهمین_کتاب
🍃بسم رب الفاطمه(س)🍃
در خانه مادر بود و پدر...
خانه ی گلی و ساده...
صدها بار پیامبر(ص) آمد کنار این خانه...
با صدای رسا، بلند سلام کرد به اهل خانه...
به فاطمه🍃 به علی🍃 به حسن🌱 به حسین🌱
خدا دستور داده بود که سلام کند،بلند هم سلام کند✋این گونه هم سلام کند🍃
~اَلسلام عَلیکم یَا اَهل بَیت النبوه~
پیامبر در حق همه محبت کرده بود حتی دشمنش...
خواندید که فاطمه و علی هم...
قرار بود که مسلمانان از پیامبر(ص) یاد بگیرند، به اهل این خانه مدام سلام بدهند🌱
قرار نبود که اهل این خانه را کسی آزار بدهد...
یعنی با آمدن اسلام و بودن پیامبر(ص)، کار های جاهلانه رخت بربسته بود.
این که بروند درِ خانه کسی...
هیزم هم ببرند...
صدا بلند کنند...
اهل خانه را بترسانند...
آتش پشت در روشن کنند...
زن را بزنند...
زن خانه...
مادر حسن...
مادر حسین...😭
زینب را یکی از زیر دست و پا بیرون بکشد...😭
وای من! مادرم فاطمه...
مرد را کت بسته بکشند...
بچه های کوچک زیر دست و پا بمانند...
و حتما یاد شان نرفته بود، این کلام پیامبر(ص) خدا را:
(فاطمه پاره ی تن من است، هرکه اورا آزار دهد، مرا آزار داده و هرکه اورا به غیظ آورد مرا به غیظ آورده و هرکه اورا شاد کند، مرا شاد کرده.)
اما...
عُمر آمده بود، تعدادی از اراذل و اوباش هم با دسته های هیزم به دنبالش...
اول در زدند...
فاطمه آمد و گفت:
~من اجازه نمیدهم وارد خانه ام بشوید~...
کتابخانه ی زینبیون
✌#شصت_و_نهمین_کتاب 🍃بسم رب الفاطمه(س)🍃 در خانه مادر بود و پدر... خانه ی گلی و ساده... صدها بار
《چقدر توی این حال و هوای #فاطمیه که این #ویروس_منحوس اجازه ی رفتن به هیئت و روضه رو نمیده، #مادر میتونه بساط چندشب روضه رو به پا کنه》
@Horre_Shohada69
#کتابخانه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#مادر
#فاطمیه
#وای_مادرم
@ketabkhoone_zeinabioon