✌️🏻#چهل_و_سومین_کتاب
🍃بسم رب الشهدا🍃
هنوز خاطره ی کارهای اودر ذهن بچه های محل باقی مانده.
زمانی که با آن ها فوتبال بازی می کرد در آبدارخانه ی مسجد برای مردم چای می ریخت و...
یک بار با ایشان به روستای آینه ورزان رفتیم.
بعد از کمی تفریح وبازی،نشسته بودیم کنارهم.یک زنبور دور صورت من می چرخید🐝
با نارحتی وعصبانیت تلاش می کردم که او را دور کنم.😡
اما احمد آقا که کنار من بود بی توجه به آن زنبور، به کار های من نگاه می کرد.
بعد لبخندی زد😊 وگفت:یقین داشته باش!😳
بعد که تعجب مرا دید ادامه داد:
یقین داشته باش که هیچ حیوان گزنده ای بنده مومن خدا را اذیت نمی کند.😉
(کتابی در مورد شهیدی که راه صد ساله رو توی جوونی طی می کنه.
وقتی که خیلی از ماها جهت رفع تکلیف نماز می خونیم آقا احمد نمازشو با عشق میخوند😌خوندن این کتاب رو جهت بالا بردن معنویت و پیشنهاد می کنم)
@Horre_Shohada69
#کتابخانه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#عارفانه
#شهید_احمد_علی_نیری
@Ketabkhoone_Zeinabioon
✌️🏻#چهل_و_چهارمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
دنبال یک بی نهایت هستم.
خسته شده ام از هر چیزی که یک زمانی تمام می شود.😔
به هر کدام از بودهای دور وبرم که دلبسته ام...
بعد از مدتی...
کوچکی شان افسرده...
ودل مرده ام کرده است.
آدم وعالم نمی تواند دل خواهم بشود.
بین گل سر هایم چشم می چرخانم.🎀
بیشترشان را پدر همیشه غایبم خریده است.
چقدر با هدیه هایش به دنیای دخترانه ام سرک می کشید!
گل سر ها را یکی یکی بر می دارم ونگاهشان می کنم.
چرا هر بار کنار هر هدیه ای که می خرید،حتما یک گل سر هم بود؟!
خنده ام می گیرد از جواب هایی که دارد به ذهنم می رسد.
بی خیالش می شوم وبا آخرین گل سری که آورده بود، مو هایم را می بندم.
(رمانی بسیار جالب که پر از داستان های جذاب و پر ماجراست😳 و موضوع های قشنگی را به ما یاد میده...😊
خوندن این کتاب جذاب رو به شما همراهان عزیز پیشنهاد می کنم)
@Horre_Shohada69
#کتابخانه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#رنج_مقدس
#رمان_جذاب
@Ketabkhoone_Zeinabioon
✌️🏻#چهل_و_پنجمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
شیرین نمی دانشت مصطفی در چه برزخی دست وپا می زند.
نمی دانست باید چکار کند.
معلم ریاضیشان گفته بود آرزویی که ممکن است فقط در حد و قیافه یک خیال بماند را کنار بگذارید،چون زمانی به خودتان می آیید که می بینید این آرزو مثل بادکنک بوده،حجم زیاد داشته اما فقط باد هوا!😔
شیرین این حرف ها را خوب می فهمید،اما نمی خواست قبول کند.
می ترسید اما کنار نمی گذاشت...
(همراهان عزیز🌹
اگه رنج مقدس۱ رو خوندین حتمت حتمت ادامه این رمان هم که بخونید
این رمان قشنگو به همه ی شما عزیزان پیشنهاد میکنم❤)
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#رنج_مقدس
#رمان_جذاب
@Ketabkhoone_Zeinabioon
✌️🏻#چهل_و_ششمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
با تاکسی خودم را به مرکز شهر رساندم.🚕
چشم هایم مثل آدم گرسنه به دنبال رد یا نشانه هایی ازآن کارناوال می گشت که من را تا آنجا کشانده بود.
راننده تاکسی فرودگاه می گفت:تا یکی دوساعت دیگرکه آفتاب غروب می کندوهوا کمی خنک تر می شود،کارناوال راه می افتد.
کار ناوال،شب تاصبح توی شهر می گرددومردم به دنبالش پای کوبی می کنند ونزدیک صبح،خسته وبی رمق به هتلشان بر می گردند.😑
تا صبح روز بعد که دوباره کار ناوال راه بیفتدودوباره دور یکدیگر جمع شوند.
فکر کردم این هفته چه هفته لذت بخشی است!😍
هفته طلایی👍🤗
(کتابی جذاب و پراز ماجراهایی که آدمو به فکر فرو میبره و حتی میتونه راه خیلیارو عوض کنه
پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش🌱)
@Horre_Shohada69
#کتابخانه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#تولد_در_لس_آنجلس
#رمان_جذاب
@Ketabkhoone_Zeinabioon
✌🏻#چهل_و_هفتمین_کتاب
🍃بسم الله القاصم الجبارین🍃
سر ظهر بود و داشتم از پله های بلندو زیادی که از ایوان شروع می شد و به حیاط ختم میشد پایین می امدم که یکدفعه پسر جوانی روبه رویم ظاهر شد.
جاخوردم😳زبانم بند امد،برای چند لحظه کوتاه نگاهمان بهم گره خورد،پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد...
آن قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم.😅
بدون سلام و خدافظی دویدم توی حیاط واز انجا هم یک نفس به خانه خودمان رفتم.
زن برادرم خدیجه داشت از چاه اب میکشید،من را که دید دلو آب از دستش رها شد وبه ته چاه افتاد،ترسیده بود.
گفت:《قدم چی شده؟چرا رنگ پریده؟》
(کتابی توصیه شده از طرف خیلیا...
که درمورد دلاوری ها و رشادت های شیرزنان ایرانیه توی هشت سال دفاع مقدس💪
حتما حتما این کتاب جذاب رو بخونید )♥️😊
@Horre_shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#مقر_فرهنگی_حاج_عمار
#دختر_شینا
@ketabkhoone_zeinabioon
هدایت شده از 『مداحی بروز』
093 - VAY BAD HALAM.mp3
9.32M
کتابخانه ی زینبیون
🎶 واے بد حالم شکستہ بالم... ⏯ #شور 🎤 #نریمان_پناهے 👌 #فوف_العاده ::♦️صوٺ الحُسَین (؏)::♦️::
🌱پیشنهاد دانلود...
توکه یه عمره کنار من هستی
دلگرمی روزگار من هستی...
خیلی قشنگه🌱
@ketabkhoone_zeinabioon
✌️🏻#چهل_و_هشتمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
صبح،وقتی بیدار شدم،اولین چیزی که توجهم را جلب کرد،همین تغییر رفتار مادرومادر بزرگ بود.🤔
با روز های دیگر فرق کرده بوند.
بر خلاف همیشه،که حوصله هیچ کاری را نداشتند،سفره انداختند وبا هم صبحانه خوردیم🧀
بعد مادر بزرگ رفت سراغ خمیر کردن آرد تا نان بپزد.مادر هم سرگرم جارو کردن ورُفت وروب اتاق ها شد😉
دوسه ساعتی از روز گذسته بودکه صدای گریه بچه ای را شنیدم ولحظه ای بعد،زن حاج عین الله،که دست پسرش را گرفته بود،به خانه ما آمد.از پسرشخون می آمد.زن حاج عین الله خیلی ناراحت بود😔
مادر بزرگ با ناراحتی جلو دوید وپرسید:چه شده؟!😟
چه می دانم خواهر!با پسر یوسف دعواشان شده😞
از آن پدرش،این هم از بچه اش!وقتی مرد حاجی دنبال این کارها می افتد وارا به امان خداخدا ول می کند،از بچه اش چه توقعی داشته باشم☹️
(کتابی بسار عالی وجذاب که به شما همران عزیز پیشنهاد نیشه حتما بخونیدش🌷)
@Horre_Shohada69
#کتابخانه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#بچه_های_سنگان
#رمان_جذاب
@Ketabkhoone_Zeinabioon
✌️🏻#چهل_و_نهمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
حکیمه خاتون آرام آرام پیش آمد ودر یک قدمی رسول ایستاد وپرسید:
آن جا نماز که تربت کربلا بود همراهت آوردی؟!
رسول سری تکان داد.دست کرد توی جیبشوجانماز کوچک سبزی را بیرون آورد وطرف حکیمه خاتون برد.
حکیمه خاتون جا نماز را کرفت ونگاهش کردوگفت:می شود برای من باشد؟!تا همیشه!😉
رسول سری تکان داد.از سروصورتش آب باران می چکید وشانه هایش از شدت گریه تکان می خورد😭
حکیمه خاتون نگاهش کردوگفت:
حالا برو.....
(کتابی پرماجرا وجذاب رو به شما دوستان پیشنهاد می کنم😊)
@Horre_Shohada69
#کتابخانه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#فرشته_ای_در_هبروت
#رمان_جذاب
@Ketabkhoone_Zeinabioon
✌🏻#پنجاهمین_کتاب
🍃بسم الله القاصم الجبارین 🍃
بین زمین و اسمان بودیم، توی هواپیما.
داشتیم میرفتیم سوریه.
نگاهم به حاجی بود.
انگار که خوابیده باشد.
از شیشه هواپیما دو جنگده امریکایی را دیدم که مثل لاشخور دور و برمان می پلکیدند.
دلم هری ریخت.ترس برم داشت.فکرم پیش حاجی بود فقط،یک دقیقه گذشت. دودقیقه......همانطور که سرش به صندلی تکیه داشت، چشم هایش را باز کرد......
(کتابی بسیار فوق العاده در مورد خاطره های سردار عزیزمان که چیز های بزرگی را به ما یاد میدهد خواندن این کتاب زیبا را به شدت به شما پیشنهاد میکنم)😊♥️
@Horre_shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#سلیمانی_عزیز
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@Ktabkhoone_zeinabioon
✌️🏻#پنجاه_و_یکمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
برخورد گلوله تانک را با دپو باتمام وجود احساس کردم.
لرزش زمین مثل ماشینی با آخرین سرعت ممکن از درونم عبور کرد.🚘
بعد خود را به همان حالت خوابیده روی هوا دیدم.
به نظرم آمد برای اینکه پوستم از شدت گرما قلفتی ور نیاید،باید دهانم را باز کنم،دهانم را باز کردم وتا آمدم آتش را از دهانم بیرون بدهم،محکم به زمین خوردم خاک ها از دهان بازم به درون ریختند....😔
(رمانی بسیار جذاب در مورد خاطرات شهید آسعید آقا مرادی که از شهدای هشت سال دفاع مقدس هستند و وقتی دفترچه خاطراتشون تفحص شد داخلش نوشته بود که به یکی از سه آدرسی که تو دفترچه هست، دفترچه رسونده بشه وعلی آقای موذنی این خاطرات رو به صورت کتاب در آورده والان در خدمت شماست امیدوارم که از خوندن این کتاب لذت ببرید 😊)
@Horre_Shohada69
#کتابخانه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#نه_آبی_نه_خاکی
#رمان_جذاب
@Ketabkhoone_Zeinabioon
✌️🏻#پنجاه_و_دومین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
وزارت مستعمرات درسال ۱۳۷۰میلادی مرا به مصر، عراق، تهران، حجاز و آستانه فرستاد تا معلومات کافی🧐 به منظور تقویت راه هایی برای ایجاد تفرقه میان مسلمین وگسترش تسلط بر کشور های اسلامی جمع آوری کنم...
ودر همان وقت نه نفر دیگر از بهترین کارمندان وزارتخانه به همین منظور اعزام شدند
واین افراد کسانی بودند که از نظر قدرت ونیرو وفعالیت،وجوش وخروش به منظور سیطره ی حکومت بر سایر بلاد اسلامی به حد کمال رسیده بودند😲
...آخرین سخن دبیر کل را فراموش نمی کنم که به هنگام خداحافظی به نام مسیح با ما وداع کردوگفت:
آینده وکشور ما در گروه پیروزی شما است،هرچه نیرو دارید در راه پیروزی به کار ببرید...
@Horre_Shohada69
(این کتاب، در مورد خاطرات همفر، جاسوس انگلیسی، در مملکت های اسلامیه😡
او در این کتاب از ماموریتش به کشور های مصر، عراق، ایران،حجازواستانبول مرکز خلافت(عثمانی)وهدفش از این ماموریت که جمع آوری اطلاعات کافی برای در هم شکستن مسلمانان و نفوذ استعماری در ممالک اسلامی بود واز مسائلی که در این ماموریت برای او پیش می آید در این کتاب میگه.
کتابی پر از هیجان و جذابیته که خوندنشو حتما توصیه میکنم ☺️)
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#دست_ابلیس
#رمان_پر_ماجرا
@Ketabkhoone_Zeinabioon