کتاب متاب🌿📖
[نورالدین پسر ایران]🇮🇷 🌱" نورالدین پسر ایران" کتاب خاطرات سید نورالدین عافی است؛ پسری شانزده ساله ا
__🌿
در هجده سالگی چهره اش در اثر جراحت های شدید و جراحی های زیاد کاملاً شکل خود را از دست می دهد..🥲 در سال 1363 با دختری شانزده ساله به نام معصومه عقد می کند. در 1366 ازدواج می کند 💍و در سال 1367 اولین فرزندش، که دختر است، متولد می شود. در مناطق جنگی به عنوان غواص در عملیات های زیادی شرکت می کند. پس از قبول قطع نامه و پایان جنگ برای مداوا به آلمان می رود و باز هم تحت عمل جراحی قرار می گیرد و بنا به درخواست خودش زودتر از موعد به ایران برمی گردد..!🌱🌸
.
حال خوبت رابه هیچکس گره نزن
یادبگیر بدون نیازبه دیگران شادباشی
بخندی وامیدوارباشی 🌱🤍
شبتون بخیر🌙✨
.
ولی کاش یدونه کتاب میاوردم🗞 همراه خودم وقتم الکی نره🥲
اینقدرر ک عجله ای اومدم🥺
.
«بار دیگر شهری که دوست میداشتم»🤍🌾
اثری لبریز از اشکهایی است که روی نامههای یک #عاشق چکیده باشد...🥲
این اثر همه حرفهایی است که با یک سلسله توصیفات نفسگیر از زبان پسری بازگو میشود که از تنها محبوب دنیای کوچکشان دور افتادهاست و هلیا، دختر رویاهای آنان است که نامش را نیز نادر ابراهیمی برایش برای اولینبار طراحی و در این کتاب استفاده کرد...🌱🌸
#عشق🫀، #دلبستگی، #دلتنگی، #حسرت و حجم وسیعی از #آرزو و آرمان را کوتاه و دوست داشتنی مطالعه کنید درست مثل وقتی که به عبور نسیم از روی برگهای بیدهای مجنون نگاه میکنید...🌾
✍🏻نویسنده:نادر ابراهیمی
▫️ناشر:روزبهان
▫️قالب کتاب:داستان
📖تعداد صفحات:۱۱۱ صفحه
قیمت ۶۹ ت با تخفیف ۶۳ ت🌱
ثبت سفارش📲 و ارسال📦
@ketabkhon78
کتاب متاب🌿📖
. «بار دیگر شهری که دوست میداشتم»🤍🌾 اثری لبریز از اشکهایی است که روی نامههای یک #عاشق چکیده باش
.
هر آشناییِ تازه اندوهی تازه است، مگذارید که نام شمارا بدانند و بنام بخوانندتان... هر سلام آغاز دردناک یک خداحافظی است...🌱❤️🩹
#تیکه_کتاب🗞🧡
کتاب متاب🌿📖
. «بار دیگر شهری که دوست میداشتم»🤍🌾 اثری لبریز از اشکهایی است که روی نامههای یک #عاشق چکیده باش
.
رهگذران! به سخنان من گوش بدهید!👨🦯 من پیش از این بارها گفتهام که #التماس، شُکوه زندگی را فرومیریزد.. تمنّا، بودن را بیرنگ میکند.. و آنچه از هر استغاثه به جای میماند ندامت است..🤕
تو همانگاه بود که میتوانستی روز را در من برویانی. در تو نگریستم و صدای فریاد سگها شب را در اعماق من بیدار کرد..
هلیا! هلیا! در آن لحظههای عذابآفرین کجا بودی؟💔
#تیکه_کتاب🌿