دیشب برای نماز رفتیم مسجد سلماسی قسمت زنانه‌ی مسجد کوچک هست با ظرفیت تقریبا ۴۰ نفر. جا کم بود ومن و دخترام ردیف آخر کنار کفش ها نشستیم‌. زینب و معصومه با نیم‌فاصله بین من و زهرا نشستن. رکعت آخر نماز بودیم که خانمی وارد شد و مظلوم تر از معصومه‌ی من پیدا نکرد. بلندش کرد و گفت برو پیش مامانت و با اون هیکل درشت توی نیم‌فاصله به نماز اقتدا کرد. هیکل درشتش موجی تو چپ و راستش ایجاد کرد ولی نماز رو به زور وصل به جماعت کرد! معصومه کمی سرماخورده بود و حال نداشت و با رفتار این خانم به گریه کردن افتاد و چون جا نبود رفت رو کفش ها. موقع تشهد با دستم آوردم سمت خودم و بغل کردم که آروم بشه. همینجوری گریه میکرد و می‌گفت ولی اونجا جای من بود! چرا جای منو گرفت!؟ نمازم که تمام شد سعی کردم آرومش کنم و گفتم وقتی خانومه نمازش تمام شد بهش میگم کارش درست نبود. خلاصه خانمه نمازش تمام شد. پیشدستی کرد و گفت: مجبور شدم از جات بلندت کنم. ولی بدو برو جای دیگه بشین اینجا جای نمازه! گفتم: خانم اونجا جای این بچه بود. گفت: خب پیش خودت نگهش میداشتی! گفتم: وسط نماز بچه ۶ ساله رو بغل کنم که برای بقیه جا باز بشه؟ اینجا دیگه جا نبود. گفت: اصلا آوردن بچه به مسجد مکروه هست! وقتی اینو گفت چند نفر از مادرهایی که بچه کوچک داشتن هم صدای اعتراضشون بلند شد. خانمه دیگه نموند و رفت جاهای خالی که به مرور باز شده بودند مشغول نماز عشا شد‌. یه مادر جوان با بچه دو ساله اش گفت: من از دست امثال ایشون نمیتونم مسجد محله برم! بس که به بودن بچه ها اعتراض میکنن. اون خانم رفته بود و نشد بهش بگم اولا آوردن بچه به مسجد مکروه نیست. فرض بگیریم که مکروه هست، کار شما و نماز شما تو جای غصبی که حرامه! پ.ن: حکم به کراهت حضور بچه ها مختص جایی هست که بچه کوچیکه و ممکنه مسجد رو نجس کنه. ولی وقتی این نگرانی نباشه حضور بچه ها تو مسجد تاکید شده. سیره اهل بیت هم همینطور بوده. حسنین وقت نماز پیامبر بازیشون گل میکرده و پیامبر هم هیچ وقت منع نمیکردن.دلیل محکم تر از این؟! پ.ن: هر مسجد یه نفر مثل اون خانم داشته باشه برای فراری دادن بچه ها کافیه. حالا هی امام جماعت تلاش کنه بچه ها رو جمع کنه! #کتاب_خوب_بخوانیم #کتابنوشان ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32

بنام خدا برپایی موکب کتابنوشان مصادف شد با رسیدن دسته عزاداران به حوالی عمود ۸۱. تعدادی مادر و کودک که دور میز جمع شدند، معرفی رو شروع کردیم. کتاب "حضرت‌ محمد ص" حوادث تولد پیامبر تا زمان رحلتشون رو با ادبیات کودکانه نوشته. تصویر کودکی پیامبر، سر سفره‌ی حليمه خیلی نمکین بود. مجموعه "مژده گل" و "مجموعه چهارده معصوم" برای مخاطب نوجوان محتواهای جالبی داشت. خصوصا مژده گل که هم سبک داستان هاش رو پسندیدم و هم تصویرگری بهتری داشت. وسط هدیه کتابها متوجه یه اتفاق تلخ و شیرین شدیم. شیرین این بود که کتابهای امام‌رضایی زودتر از بقیه کتابها تمام شدن. حتی می‌دیدم مادرها با چشم و ابرو به بچه شون اشاره میکردن کتاب امام رضایی بردار. اما قسمت تلخ ماجرا مربوط به کتابهای امام حسن علیه السلام بود که کمتر انتخاب می‌شدند. غربت امام حسن تو اینجا هم محسوس بود.(تصویر آخر) تعدادی از بچه‌ها پای ثابت موکب هستن و این معنی مثبتی داره ولی بهشون گفتم دفعه بعد اگر خلاصه کتابی که بردند رو بیارن مجدد کتاب تحویل میگیرن. با این کار بچه‌ها هم انگیزه بیشتری برای مطالعه دقیق پیدا می‌کنند و هم دست به قلم میشن. یکی از پسرها گفت: خاله! شما دوتا کتاب بده من هفته بعد۵ تا خلاصه برات میارم! با این که خیلی دلش میخواست کتاب "آفتاب غریب" رو هم بهش بدم ولی گفتم نه! هفته بعد خلاصه اینی که بردی رو بیار اونو ببر." قول دادم کتاب رو براش نگه میدارم، وقتی دید کتاب رفت تو ساک با خیال‌راحت رفت. #موکب_کتابنوشان۴۱ #عمود۸۱ #طریق_المهدی #کتاب_خوب_بخوانیم #کتابنوشان ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32