eitaa logo
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
450 ویدیو
4 فایل
❚ کتابنوش☕️ : "کامی که تلخی چای رو با شیرینی قند میپسنده:)" • معرفی‌‌وفروش‌کتاب‌، برش‌از‌کتاب، استوری‌مود، روزمرگی • ❚ کتابخونه هیأت دختران یُمنا◡◡🌸 @yomna313_98 👈🏻 یُمناتوایتاواینستا @ketabnooshh 👈🏻 کتابنوش‌تواینستا • گوشِ‌جان☁💕 : @ketabchyy
مشاهده در ایتا
دانلود
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
⟆❄️☕️⟅ _ گاهی اوقات تصور می‌کنم دلم می‌خواهد خاکسترم را در کتابخانه‌ای بپاشند... 🍄 ☕️@ketabnoosh01
خب عارض باشم خدمت شوما که...🌚 یه جوون پولدار و خوش تیپی هست به اسم مصعب که ظاهرا دل تموم دخترای مکه رو برده بوده؛👱🏻‍♂✨💰 کافرای مکه وقتی می‌فهمن اون مسلمون شده خیلی کفری میشن!😬 میدونی چرا؟! چون عقیدشون این بود که فقط فقرا به سمت پیامبر جذب میشن!😐 و هیچوقت این اتفاق واسه پسر یکی از خونواده های ثروتمند نمیوفته..😏 خلاصه که این آقا هم عاشق یکی میشه.. جون خودشو پای عشقش میده💕 خیلی جالبه! این قدرت عمیق عشق تعجب آوره.. میخوای بدونی داستانش چیه؟ بپر بریم کتاب وقتی دلی رو بخونیم🤝 هستی؟🙂 📖 💕 📚 ☕️@ketabnoosh01
{🥨🍯} هیچ صدقه ای بالاتر از دانشی که میان مردم منتشر شود، نیست! -پیامبر(ص)🌱 🏆 ☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
رفیق؟! به نظر تو، سرنوشتمون بعد از مرگ چیه؟ کجا میریم؟ اصلا چه اتفاقی میوفته؟! تاحالا بهش فکر کردی؟
°|🦋📘|° مرور زندگی من، مانند این بود که در یک سینما نشسته و فیلمی از کل زندگی گذشته خود می‌بینم. این سخت ترین و دردناک ترین قسمت تجربه ام بود! واقعیت این است که هیچکس مرا مورد قضاوت قرار نمی‌داد. خودم بودم که باید قاضی اعمالم میشدم، آن هم در زمانی که در هاله ای از عشق الهی احاطه شده بودم. من فهمیدم که ما اعمال خود را مورد ارزیابی قرار می‌دهیم، آن هم نه از زاویه دید خود، بلکه از زاویه وجود الهی که از منیت و احساسات خالی است و آنجا شرمندگی انسان به خاطر اشتباهات گذشته‌اش خیلی درد آور است. من سختگیر ترین قاضی در مورد خودم بودم... 🥤 🔮 ☕️@ketabnoosh01
شادی بطلب که حاصل عمر دمی است(:🌿 #بک‌_گراند📜 #انگیزشی☁️ ☕️@ketabnoosh01
سلیمانی عزیز (۲).mp3
5.62M
❮'قسمت دوم❄️'❯ ‌◉━━━━━━─────── ↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆ 📣 🍁 ☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
رفیق! کسی که عاشق نور باشه، زندگی متفاوتی داره..✨ نور کاری به این نداره که آیینت زرتشته، ایرانی هستی
°¦🌚☁️¦° به خدای خود بدبین نباش. او تورا ترک نمی‌کند. تو هستی که اگر او را ترک کنی، شیطان چون گرگی گرسنه که بره ای تنها را شکار می‌کند، تورا خواهد درید. تو دور مشو! دور مشو! اما چون میخواهی تماشا کنی، گاهی رها میشوی و راه را گم میکنی. می‌روی، می‌روی تا گم میشوی. او با توست در درون توست؛ او را از خودت مران! او تو را نجات خواهد داد(: 🥤 👣 ☕️@ketabnoosh01
<📖🐼> -حضرت علی (ع): مردم هنگام غذا خوردن در شب چراغ روشن می‎کنند تا با چشم خود ببینند چه طعامی می‎خورند ولی در تغذیه‎ی روانی خود همت ندارند تا چراغ عقل را با شعله‎ی علم روشن کنند که از غذای آلوده مصون بمانند و دچار عوارض نادانی و گناه در عقاید و اعمال خود نشوند. ؟!🔎 🎗 ☕️@ketabnoosh01
راوی کتاب ستاره ها چیدنی نیستند میگه یه دختر جوون آمریکایی👱🏻‍♀🇱🇷 به اسم سارا، تو کنج یه اتاقی دست و پاش به یه صندلی آهنی بسته شده بود⛓ و یه مرد ریش بلندِ کله قندی👺 که پیراهن سفید یقه سه سانتی پوشیده بود و یه انگشتر بزرگ با نگین قرمز تو انگشتش بود💍، کمر بندو بالا می‌برد و بی هدف و با شدت به بدن دختر ضربه میزد! سارا مدام داد میزد و جیغ می‌کشید؛ التماس می‌کرد..🙏🏻 اون مرد دوباره شروع کرد به زدن دختر و اون بلندتر جیغ می‌کشید!😖 چرا؟ اون دختر کیه؟ چرا کنج اتاق به صندلی بسته شده بود؟ اون مرد کی بود؟ چرا میزدش؟ اونا کجان و این وضعیت برای چیه؟ اصلا داستان چیه؟🔎 کنجکاو شدی نه؟ میخوای بدونی؟🧐 حتما این کتابو بخون! فوق العاده ماجراجویانه و جذابه..🔥 📖 ⭐️ ☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
⚠️این داستان بر اساس یک پرونده‌ واقعی نوشته شده است‼️ (اما اسامی شخصیت‌ها و مکان‌ها به دلایل امنیتی
‌~🍓📕~ خونم حلال شد رفت؛ مهمونی دعوت بودیم. حالا برم چی بگم؟ طاها در اتاق رو باز کرد و گفت : بگو تقصیر زنیکه است. چشمان صدراددذست شد توی صورت طاها و گفت : - توخوبی؟ - نه به خدا! از دست این زن هاشب و روز نداریم؛ زندگیمون رو بهم دوختن. تو اداره درگیر خانمان سوزایم، توی خونه درگیر جان سوزا! صدرا سری به تاسف تکان داد و گفت : تو آدم نمیشی؛ من برم! - یعنی اگه من آدم بشم تو نمیری؟ حمید طاها را عقب کشد و گفت : - بریم صدرا این امشب در اختیار سیده، عصبیه! 🥤 👤 ☕️@ketabnoosh01
سلیمانی عزیز (۳).mp3
4.65M
❮'قسمت سوم❄️'❯ ‌◉━━━━━━─────── ↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆ 📣 🍁 ☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
رفیق! شده دلت بخواد زندگیتو درست مدیریت کنی اما نشه؟! حقیقتش یه خانومیو میشناسم اسمشون فاطمس، زهرا
°¦🥝📗¦° هرکسی ارزشی دارد؛ یکی اندازه ماشین می ارزد، یک قیمتش به اندازه خانه است. یکی تجملات، یکی قدرت، یکی پست و مقام... به هرحال چند میلیونی بالا و پایین می‌شود و با مردنش هم خاک و تمام.. اما بعضی ماندگارند؛ صد سل می‌گذرد، نامشان میدرخشد! هزار سال می‌گذرد، نامشان سر در خانه ها و نامه ها میشود و.. خودت باید انتخاب کنی! 🥤 ❄️ ☕️@ketabnoosh01
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هواپیما چند دقیقه ای بود که به مقصد رسیده بود.✈️ توی فرودگاه منتظر وایستاده و هی اطرافش را نگاه میکرد اما خبری از دوستش نبود، زیر اون آفتاب داغ 🌞یهو دید داره از دور یه مرد اسب سوار رو میبینه که به طرفش میاد،🐎 اول فکر کردم توهم زده ولی بعد از دعوت کرد اسب سوار برای سوارکردنش متوجه شد که خیال نکرده، وسط این فرودگاه اونم با اسب این دیگه از کجا اومده؟کیه؟ چجوری اونو با اسب اینجا راه دادن؟😐 افکارش با صدای مرد اسب سوار که اسمش را صدا می زد بهم ریخت اون اسمشو از کجا میدونست؟؟؟😰🙀 رفیق!! اگه میخوای بدونی نویسنده داستان ما واقعا توهم زده یا نه بزن بریم این کتاب ماجرایی رو بخونیم! 📖 🗺️ ☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
رفیق؟! دوست داری بدونی زندگی یه دختری که رفته اونور آب درس بخونه چجوریه؟🧕🏻✈️ تاحالا برخورد داشتی با
.˚🌿☁️˚. دنبال حق بودن مهم ترین عاملیه که اختلافات رو ناپدید می کنه؛ که اون قدر که اشتراکات اعتقادی آدما رو به هم نزدیک می کنه اشتراک زبان و ملیت و رنگ و نژاد حرفی برای گفتن نداره. 🥤 🧕🏼🗺 ☕️@ketabnoosh01
سلیمانی عزیز (۴).mp3
2.89M
❮'قسمت چهارم❄️'❯ ‌◉━━━━━━─────── ↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆ 📣 🍁 ☕️@ketabnoosh01