رفیق(:
داستانای عاشقانه دوست داری؟
یه کتاب آوردم واست اصلا ماه!👌🏻🙂😂
شخصیت اصلی کتاب پنجره چوبی، یه دختر خانومی به اسم گلـ🌸ـیه که بصورت کاملا اتفاقی با خواهر زاده همسایشون که یه آقا پسر دانشجو و فعالی به اسم مهدی هست آشنا میشه و دلشو به اون میبازه..(:💕
مهدی کارای عجیب و غریبی میکرد که میتونست خطرناک و دردسر ساز باشه!👀👣
چیه شاید فکر میکنی شغل مهدی امنیت و اطلاعات بود؛ ها...؟! 🔫
نه بابا! ولی دست کمی از اینم نداشت..🚶🏻♀
گلی با دل دادن به مهدی به کار و فعالیتای اون نزدیک شد..😬
این دو نفر باهم ازدواج کردن، اما ازدواج اونا تازه شروع اتفاقات جالب و اکشن زندگیشون بود..‼️
دوست داری بدونی داستان هیجان انگیز زندگیشون چیه؟🔎
حتما یه سر به این کتاب بزن رفیق🙂
#معرفی_کتاب📖
#پنجره_چوبی🖼
#عاشقانه♥️🍓
☕️@ketabnoosh01
چهار دیواری ای که تا سالها نقطه امن من بود و خونه ای که از در و پنجره رنگیش گرفته تا دیوارها و حوضش و کرسی نرم و گرمش، هیچ وقت از یادم نمیره..🏡 همون جایی که حالا خالیه! خالیه از اونایی که باید باشن.. اونروز مامان بزرگم از پیشم رفت👵🏼⚰و من هنوز نمیخوام باور کنم و اون توی ذهن من کنار کرسی نشسته و داره بافتنی میبافه(:🧣و شد روزی که من به خونمون برگشتم و اتاقم شد دیوار به دیوار دوتا داداش دوقلوم و علی؛ کسایی که هر چند وقت یکبار میدیدمشون، حالا کنارشون زندگی میکردم؛🙂 فقط میموند بابا! که مثل همیشه نبودش حس میشد.. من توی دنیای خودم درگیر بودم که یکی از دوستای بابا برای خواستگاری اومد و داستان جدیدی توی دل من شروع شد.⚡️برام مثل تاکسی گرفتن ساده نبود که با هر کس بود برم و ب مقصدم برسم؛ 🚶🏻♀قرار بود من حذف بشه و بشم ما!👫ولی اون ما ارزششو داشت؟ من چجوری میتونستم؟👀 انگار توی جاده ای گیر کردم که جوری مهش غلیظه که حتی نمیتونم جلوی پامو ببینم!🌫پدری که، بعد از داستان خواستگاری خیلی بیشتر از قبل ارزش وجودشو دونستم؛ کسی که انقدر دوسم داره که برای امنیتم صبح تا شب جون میکنه!🧔🏻💛
من لیلا ام!🧕🏻 یه نوه،یه دختر،یه خواهر،یه همسر...و این پیچ و تاپ زندگی منه..⛓دوست داری بدونی جزئیات این اتفاقات مختلف چی بوده؟🙂 میخوای از ماجرای پر حاشیه زندگیم بیشتر بدونی؟🤝
#معرفی_کتاب📖
#رنج_مقدس💕
#عاشقانه 🌈
☕️@ketabnoosh01
تو دنیای احساسات یه حسی هست به اسم عشق!💜🦋 هم درگیری و بالا و پایینای خودشو داره و هم شیرینی و قشنگیای خودشو!😌 هم میتونه حیات به روح ببخشه و هم ممات! خلاصه که دنیای عجیبی داره.. علی آقا گرفتار این دنیای عجیب اما قشنگ شده^^🌿 از یه خونواده ثروتمنده که عاشق دختر خدمتکارشون میشه اما چون به عشق پاک معتقده تا زمانی که از حسش مطمئن نشده اقدام به ازدواج نمیکنه!🙃 اما این عشق پاک درگیر یه ماجرای عجیب که واسه یه سری از آدما ناراحت کننده و واسه یه سری قشنگه میشه!🔎
دوست داری بدونی این داستان پر فراز و نشیب عاشقانه، به چی ختم میشه؟ حتما سراغ این کتاب جذاب برو رفیق🤝🙂
#معرفی_کتاب📖
#من_او💙🦋
#عاشقانه💕
☕️@ketabnoosh01
ماجرا برمیگرده به بیست سال پیش تو نیمه های شهریور؛📆
دختری به دنیا میاد که چشماش آسمونی بودن!👁🪐
مال زمین نبود؛🚶🏻♂
آسمونی بودن آرزوهاش از عمق چشاش معلوم بود..🌱🌩
تا اینکه توی شونزدهمین بهار زندگیش بہ آرزوش میرسه و یه روزی میشه الگوی دخترای ۱۶ ساله... 📷✨
میخوام از یه دختر نوجوونی واستون بگم که تموم تلاششو به کار میگیره تا تو زندگی، اول باشه.🥇✌️🏻 تو شونزدهمین بهار عمرش⏳، یه حادثهای رخ میده که اونو رسیدن به خواستههاش کمک میکنه..
یه انفجار بزرگ که دنیای اونو تکون میده..!🙂🦋
اگه دوست داری بیشتر راجبش بدونی و توهم یه روزی الگوی هم سن و سالای خودت باشی، حتما یه سر به کتابش بزن رفیق..🍬🌸
#معرفی_کتاب📖
#عاشقانه_ای_برای_16ساله_ها💕
#عاشقانه💌
☕️@ketabnoosh01
این کتاب، یه داستان عاشقانه📜🤎 از یه شاعر خوش ذوقی به اسم دعبل خزائی🧑🏼🦱 که تو زمان خلافت عباسیان زندگی می کرده هست؛👀 دعبل تو یه سفری به بغداد با یه کاروانی از اسیرهای زن مواجه میشه و بین اونا یه دختر خیلی زیبارو و عفیفی هست🧕🏻 که شجاعتش در برابر مأموران ظالم حکومت🔥✌️🏻، دعبل رو شیفتهی خودش میکنه!
این شاعر جوون بعد از ملاقاتش با زلفا خانوم که با کلی سختی و ماجرا فراهم شد (نکنه مأمورا گرفتنشون؟😐⛓) ، علاقهی زیاد زلفا به اهل بیت «ع» رو متوجه میشه! (◡◡💕)
دعبل از مهارت شعر گفتنش برای تبعیت از زلفا، واسه گفتن مصیبتهای امام موسی کاظم «ع» و امام رضا «ع» تو زمان غصب خلافت و اسارت و شکنجه های حکومت استفاده میکنه.. (باریکلا! بلد بودا..👌🏻😂)
-بنظرم که داستان جذابیه؛ دوست دارم بدونم تهش به چی ختم میشه!
توچی دوست من..؟! 🤝🙃
#معرفی_کتاب📖
#دعبل_و_زلفا💕
#عاشقانه💌
☕️@ketabnoosh01
پلیسا👮🏽♂مثل مور و ملخ ریختن بین جمعیت! خیلی ریز و مرموزانه جیم زدم🚷. دویدم سمت خیابون اصلی که شلوغ بود. ثمر سوت بلندی کشید و برایم دست تکان داد👋🏻 که یعنی اوضاع قمر در عقربه و دارن میان سراغت⛔️. درست میگفت؛ پلیسهای تر و فرزی دنبالم میدویدن. از قبل پیش بینی کرده بودم؛ سمت نزدیکترین و امن ترین پناهگاه، که کافه تریای طبقه دوازدهم هتل آدام بود دویدم..☕️🏨
موی دماغشون بودم. به صفحهی فیس بوکم میگفتن مرجع اعتراضات!😐✌️🏻
فکر میکردن پشت این جنبش دانشجویی، یه اتاق فکری ایستاده!😏 کسی باور نمیکرد پایه ثابت این جنبش فقط من بودم.🕶
یه دختر دانشجوی بیست و پنج ساله👩🏻🦱 با چهار تا پسر هم کلاسیم.🎒
داستان دقیقا به همین شکل، تو دل هیجان شروع میشه؛ 🔥
تازه، با یه پسری تو فیس بوک از این طریق که پروفایلش توجهشو جلب کرده، آشنا شده که پسره یه سری جریاناتی داره!!😐🚶🏻♂
وجدانا من وقتی خوندم نتونستم بزارمش زمین؛🥲🫀
بنظرتون داستان دختر شیش آتیشهی داستانمون قراره به کجا برسه؟؟
ارتباطش با کاربر مشکوک توی فیس بوک به کجا قراره اونو بکشونه؟؟👀
#معرفی_کتاب📖
#تاوان_عاشقی❤️🔥
#عاشقانه💌
☕️@ketabnoosh01
اولین باری که قلبت تندتر از همیشه زد🫀، دهنت خشک شد، و احساس کردی عاشق کسی شدی، چه زمانی بود..؟!
شخصیتهای داستان «شبصورتی» تو سن نوجوونی، طعم گَس اونو چشیدن♥️🩹؛ یه نوع التهاب و آرامش و شور و انرژی و اضطراب که بطور ناگهانی سینا و نگین رو در محاصره خودش میگیره.⛓🤍
اما دونستن اینکه چطور از پس تشخیص عشق و هوس بر اومدن و افسار دلشونو به دست گرفتن، میطلبه که این داستان پر ماجرا رو بخونی(:
سینا و رامین دوتا دوست صمیمی ان🫂 که سینا حس میکنه احساساتی نسبت به خواهر رامین داره👀؛ داستان از اینجا شروع میشه..🚶🏻♂
اونایی که کتاب « رؤیای نیمه شب » رو خوندن باید بدونن که تشخیص عشق از هوس و راه پر فراز و فرود این احساسات چقدر ماجرا های طولانی و پروسهی عظیمی داره!🔚🛵
پیشنهاد میکنم حتما این کتابو بخونین؛ چون میفهمی چجوری باید عشقو از هوس تشخیص بدی..
-خب آدم مگه چند تا قلب داره(: ؟!💙
#معرفی_کتاب📖
#شب_صورتی💕🌚
#عاشقانه💌
☕️@ketabnoosh01
🥥 کتابنوش | معرفیوفروشکتاب
همیشه دوست داشتم بدونم کسایی که
تو دوران شاه عاشق میشدن، با توجه به
فضای حاکم اون دوران، تکلیفشون چی
بود؟!😶🌫🚶🏽♂ کنجکاو بودم بدونم آیا نامه میدادن بهم؟📜🖋 و اگه آره ادبیاتشون چجوری بوده...؟!🔎
اصلا دیدگاهشون نسبت به این حس
مقدس✨🌚 چی بود و چجوری مدیریتش میکردن تا از راه درستش منحرف نشه ...؟! تا اینکه اسم این کتابو شنیدم!👀📔
و متوجه شدم راجب دوتا عاشقه که تو زمان مشروطه🪖⛓ زندگی میکردن و کلللی نامهنگاری داشتن باهم...💌🥲
پیشنهاد میکنم این کتاب عاشقانه رو شما هم بخونید، فکر میکنم خوشتون میاد ((:💚🌱
📖 #معرفی_کتاب
🧕🏼 #پریدخت
💌 #عاشقانه
☕️ @ketabnooshh
🍿 کتابنوش | معرفیوفروشکتاب
ما جوونای نسل چندم جنگیم!
هر روز تو هزاران حال و هوا زندگی میکنیم. بنظرم باید جالب باشه اگه چند روزی تو حال و هوای حوریه زندگی کنیم و ماهم باهاش احساساتی بشیم، باهاش بخندیم و غصهمون بگیره! 🤝🙂
یه شخصیت داستان حوریهست!
حوریه، دختریه که هدف زندگیش، با ماها خیلی فرق داره! زندگی و جوونی خودشو وقف خدمت به جانبازان کرده و نذر کرده که با یه جانباز ازدواج کنه! 💍
یه شخصیت داستانم رضاست؛ رضا یه جانبازه که یه دست و جفت پاهاشو تو جبهه جا گذاشته؛🪖
جانباز شدن رضا باعث اختلاف بین پدر و مادرش میشه و پدرش اونارو ترک میکنه؛ 💔
و بعد از گذشت چند سال از تموم شدن جنگ، رضا بدلیل فوت مادرش به آسایشگاه جانبازان منتقل میشه! 🚐
حالا بنظر تو...
بین این دوتا شخصیت چه اتفاقاتی میوفته و چه ربطی به هم دارن⁉️😏
📖 #معرفی_کتاب
💌 #دخیل_عشق
♥️ #عاشقانه
☕️ @ketabnooshh
🌲 کتابنوش | معرفیوفروشکتاب
« بنی آدم اعضای یک دیگرند »
صبحا که از خونه بیرون میزنیم، اتفاقات زیادی جلوی چشممون رقم میخوره که گاهی میبینیم و گاهی اصلا متوجهشون نمیشیم؛ اما اگه بیشتر دقت کنیم میبینیم که همین اتفاقات میتونن تقدیر و راه زندگیمونو عوض کنن! 👀✨
مسئلهی مهم، بیتفاوت نگذشتن از کنار این اتفاقاته...
اگه یه روزی گره از کار کسی باز کردیم، لحظهی گرفتاری میتونیم انتظار گشایش داشته باشیم؛ از قدیم گفتن از هر دستی بدی از همون دست هم پس میگیری!🙂🤝
کتاب «دل سوز» داستان یه جوونیه که بعد از یه اتفاق و مشکلی که براش پیش میاد، با تذکر یه پیرمردی که کمکش میکنه، سعی میکنه از کنار مشکلات و گرفتاریهای مردم اطرافش به سادگی عبور نکنه!👌🏻
اما تو این مسیر معضلاتی برای خودش ایجاد میشه؛ روایت این داستان در عین پندآموزی، یه روایت عاشقانه هم هست :)) 💌
📖 #معرفی_کتاب
🫀 #عاشقانه
❤️🔥 #دل_سوز
☕️ @ketabnooshh