کتابنوش | معرفیوفروشکتاب
<🦉🍪> این کتاب یه داستان تخیلی و ترسناک راجب آیندست!📟🛸 تو این داستان یه دانشمند به اسم محسن کهن👨🏻🔬
رفقا!
این کتاب خیلی فوق العادست^^🌿
یه ماجرای تخیلی محشره!✨🔮
از دستش ندین(:🤝
دیدی گاهی اوقات یه کسی یه شور و آتیشی تو وجودشه که بقیرو هم با خودش همراه میکنه؟!👥🤝 انگار از یه حقیقت پنهان باخبره که نمیتونه بشینه و ببینه شیرینی ای رو که خودش چشیده، بقیه نچشن و محروم بمونن!🔮
یه آقای مرتضی نامی یه سری جوون پر شور و شوق دیگرو دور خودش جمع کرده بود و تربیتشون میکرد..🗞 یعنی چی تربیت میکرد؟! 👀حقیقتا، شبیه یه کارخونه بود! هرکسی که وارد میشد و شاگردیشو میکرد، بعد از مدتها یه آدم عجیب و غریبی ازش در میومد..😐 یه شخصیت محشر که گفتنی نیست^^🌱 من فقط میتونم به این شکل واست توصیفش کنم : { 👥🔚💎 }
احساس میکنم این آقا مرتضی این باور رو داشت که اگه انسان یه جا ثابت باشه، مثل آبی که از یه جا ساکن و بی حرکت بودن به باتلاق تبدیل میشه، میگنده و هیچ ارزشی نداره..🚶🏻♀🗑 پوچیه محض!🚧⚠️ واسه اینکه تبدیل به یه باتلاق نشیم، باید افرادی مثل این شخصیت رو بشناسیم و با کارهاشون آشنا بشیم..🤝
باید بدونیم چیکار کردن که باتلاق نبودن و چجوری دریا شدن(:🌊
#معرفی_کتاب📖
#نخل_و_نارنج🌴🍊
#اجتماعی☕️
.☕️@ketabnoosh01
16.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایکجورنقشهزندگیترامیریزد
کهرنجهامقابلزندگیتوقرارمیگیرد.سختیکهمیکشیبزرگمیشوی.
#ویدئو📽🎞
#بهوقتکتاب⏳
☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفیوفروشکتاب
دیدی گاهی اوقات یه کسی یه شور و آتیشی تو وجودشه که بقیرو هم با خودش همراه میکنه؟!👥🤝 انگار از یه حقیق
{🦊📙}
میگفت : پیش خدا همه این ها هست، زیاد نمیخواهد بی تابی کنی. فقط ببین چرا نداریش! شاید خدا دارد با ندادن آن به تو، بزرگت میکند، توانمند بشوی و بعد... شاید هم اگر به خواستهات برسی، یاغی گری کنی و خدا را ندید بگیری. دوستت دارد که نمیدهد. شاید هم این رنج نتیجه کارهای قبلی خودت است. زدی ضربتی، طبیعتا باید ضربتی نوش کنی..
#یه_نوش_کتاب🥤
#نخل_و_نارنج🌴🍊
☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفیوفروشکتاب
❮'قسمت بیستم❄️'❯ ◉━━━━━━─────── ↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆ #کتاب_گویا📣 #سلیمانی_عزیز🍁 ☕️@ketabnoosh01
قسمت بعدی..👇🏻
با هم گوش میدیم🌿💚
کتابنوش | معرفیوفروشکتاب
رفیق(: داستانای عاشقانه دوست داری؟ یه کتاب آوردم واست اصلا ماه!👌🏻🙂😂 شخصیت اصلی کتاب پنجره چوبی، یه
°🍿🎡°
این جا به طبیبی هست که اگه زیر پروندهات رو امضا نکنه، دکترای دیگه هیچ کاری نمیتونن بکنن!
#یه_نوش_کتاب🥤
#پنجره_چوبی🖼
☕️@ketabnoosh01
"دلم براش میتپید، مشتاقش بودم، شیداش بودم و آرزو داشتم ببینمش؛😌🌱 هیچی نپرسم و فقط جلو پاش بمیرم! تو اون لحظات فقط دلم هواشو داشت و بس..🚶🏻♀ از سرما بی حس بودم؛❄️ شاید تا یه لحظه دیگه از حال میرفتم. یهو گرمایی رو پشت سرم احساس کردم.. فکر کردم آفتاب درومد اما خورشید ک روبرومه نه پشت سرم!🌞حضور غریب کسیو احساس کردم..👀 فکر کردم توهم زدم؛ اما سنگینی دستی رو شونم نشست.. به خودم اومدم و سرمو بلند کردم و مردی رو دیدم که قد بلندی داشت و چهار شونه بود؛👤 پشت سرم ایستاده بود و منو نگاه میکرد..! تو عمرم چشایی به درخشش چشای اون فرد ندیده بودم!✨👁 "
اون فرد کی بود؟ این گوینده کیه؟ تهه داستان اون شهر چی میشه؟ قضیه اون انار چیه؟!
میخوای بدونی ماجرا از چه قراره؟🙂
داستان جالبیه،از دستش نده رفیق(:🤝
#معرفی_کتاب📖
#سرود_سرخ_انار🌲🎶
☕️@ketabnoosh01