معرفی کتاب :
@ketabresan
نوشتن داستانی که مخاطب، آخرش را میداند کار آسانی نیست. و اینجاست که کرمیار با نگاه درست به عاشورا و استفاده از عنصر «رمانس» به خوبی بهره گرفته است. دریغ جدی اینجاست که ای کاش سریال #مختارنامه را بعد از خواندن «نامیرا» میدیدیم تا باورمان شود در کوفهای که ۱۸هزار نامه برای امام حسین علیهالسلام ارسال میشود چطور یکباره ورق بر میگردد و آدمهایی که تا دیروز مشتاق استقبال از پسر پیامبر و علی علیهماالسلام بودند، ناگهان با زرق و برق سکههای پسر مرجانه پشت او را خالی کردند، سفیرش را کشتند و بزرگان کوفه ناگهان یار قدیمی ابنزیاد شدند؟
کتاب را که تا انتها بخوانی معلوم میشود «نامیرا» ریشه در مفهوم «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» دارد. مفهومی که میگوید پهنهی سرزمین کربلا به #اندازهی_کل_زمین وسعت پیدا کرده و عاشورا همیشه نامیراست.
در «نامیرا» است که میفهمی بخشی از انبوه مردمی که به امام نامه نوشتند حضور امام را برای منافع شخصی خود میخواستند. امضاها به خاطر درد دین نبود بلکه برای طایفهای سؤال این بود که چرا معاویه شام را برتر از کوفه دانسته است. وقتی که ابنزیاد سر کیسه را شل کرد و از بیتالمال کیسههای طلا بخشید، دیگر آمدن امام فایدهای برای این قوم نداشت.
«نامیرا» یک مشخصهی بارز دارد. یک دورهی #فتنه_شناسی است برای کسانی که در پی حق هستند و میخواهند بدانند که حق و باطل چگونه جابهجا میشوند. که حتی «عبدالله بنعمیر» با آن همه سابقه در جهاد با کفار تردید میکند که چرا پسر پیامبر به مقابله با یزید برخاسته است؟
#رمان
#صادق_کامیار
#نیستان
eitaa.com/ketabresan
sapp.ir/ketabresan 📚
t.me/ketabresan 📚
برهههای مختلف زندگی و قیام مختار در این کتاب با هنر مثالزدنی ناصری، مرور شده و حتی روایتهایی از دوران کودکی که در مجموعه #مختارنامه ندیدهایم! حتما میدانید که مختار از کودکی مورد عنایت خاندان اهلبیت بوده و امیرمومنان سه مرتبه دربارهاش فرموده بودند "مختار #زیرک است."
📚
در فرازی از این کتاب، ماجرای شھادت مختار ثقفی اینگونه روایت شده است:
"تیزی خنجری را دید. خنجر درخشید. درست شبیه ھلال ماه بود. ھمان ماھی که در #کودکی به پدرش نشان داده و پرسیده بود چرا باریک و تیز است.
پدر در جوابش خندیده بود. صدای پدر را میشنید: مراقب باش به آن دست نزنی که پوست نازک و لطیفت خونی نشود. و او در عالم کودکی دست بلند کرده بود ولی نتوانسته بود ھلال ماه را بگیرد. از پدر خواسته بود او را روی شانه ھایش بگذارد تا ھلال سفید را بگیرد. صدای خنده پدرش را میشنید که او را بر شانه ھای ستبرش گذاشته بود و با ھم میدویدند و گلویش سوخت..."
..........
تعداد صفحات: ۴۲۴
جلد: شومیز
ناشر: #کتابستان_معرفت
مخاطب: عمومی
قالب: #رمان
..
🔸قیمت (با #۱۵_درصد_تخفیف):
🔹۳۵.۰۰۰ 👈 ۲۹.۷۵۰ تومان
..
جهت سفارش کتاب و #مشاوره:
@sefaresh_ketab
.