eitaa logo
📚کتاب و رمان📚
279 دنبال‌کننده
74 عکس
20 ویدیو
505 فایل
🍁از مطالعه لذت ببرید💚 کپی برداری از فایل ها و خلاصه ها ممنوع⭕️❌️ فقط فوروارد✅️ ❇برای درخواست کتاب یا رمان دلخواه خود به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇 @shabdarrrrr @shabdarrrrrr
مشاهده در ایتا
دانلود
📚رمان: ✍نویسنده: نسیم میررمضانی 📖تعداد صفحات: 5⃣3⃣3⃣ 📋خلاصه: آخر وقت بود مطب خلوت و خیابون پشتی شلوغ… روی صندلی نشسته بودم و غرق در افکارم بودم که صدای بوق ماشین ها رشته ی افکارم رو پاره کرد… یکی ممتد و بلند، یکی کوتاه و یکی… توی اون شلوغی صدای جیک جیک یه پرنده توجه ام رو به خودش جلب کرد. پشت پنجره یک درخت چنار بود که اگه خوب دقت می کردی چند تا آشیانه پرنده روش خودنمایی می کرد… انگاری که این پرنده بعد از یه روز کاری واسه ی جوجه هاش غذا آورده بود. هوا سرد بود، آسمون کبود و گرفته… پاییز داشت نم نم جایش را به عروس زمستان می داد. از جا بلند شدم خیره شدم به پرنده ی مادر و جوجه هایش که چه عاشقانه به آنها غذا می داد. بی اختیار یاد زندگی ام افتادم. 🎭ژانر: روزی که ابرها کنار میروند لطفا جهت حمایت از ما لینک را برای دوستانتون بفرستید🙏☘ 🆔@ketabvaroman
📚رمان : اسطوره ✍نویسنده : 📖تعداد صفحات : 3⃣7⃣7⃣ 📝خلاصه : زیر باران ، زیر شلاق های بی امان بهاره اش ، ایستادم و چشم دوختم به ماشینهای رنگارنگ و سرنشین های از دنیا بی خبرشان ! دستم را به جایی بند کردم که مبادا بیفتم و بیش از این خرد شوم ، بیش از این له شوم ، بیش از این خراب شوم …! صدای بوق ماشینها مثل سوهان یا نه مثل تیغ ! یا نه از آن بدتر مثل یک شمشیر زهرآلود ! روحم را خراش میدادند . سرم را به همانجایی که دستم بند بود و نمی دانستم کجاست تکیه دادم . آب از فرق سرم راه می گرفت . از تیغه بینی ام فرو می چکید و تا زیر چانه ام راهش را باز می کرد . از آن به بعدش را نمی دانم به کجا می رفت …! 🎭ژانر: 🆔@ketabvaroman
4_5809915820234508196.mp3
5.8M
🎧 📚 قسمت دوم 🖌نویسنده 🎤 با صدای
4_5809915820234508199.mp3
10.01M
🎧 📚 قسمت چهارم 🖌نویسنده 🎤 با صدای
4_5810021407710513372.mp3
10.38M
🎧 📚 قسمت پنجم 🖌نویسنده 🎤 با صدای
4_5809915820234508202.mp3
17.63M
🎧 📚 قسمت ششم ⏰مدت: 1 ساعت و 13 دقیقه 🖌نویسنده 🎤 با صدای
ادامه دارد...