eitaa logo
📚کتاب و رمان📚
279 دنبال‌کننده
74 عکس
20 ویدیو
505 فایل
🍁از مطالعه لذت ببرید💚 کپی برداری از فایل ها و خلاصه ها ممنوع⭕️❌️ فقط فوروارد✅️ ❇برای درخواست کتاب یا رمان دلخواه خود به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇 @shabdarrrrr @shabdarrrrrr
مشاهده در ایتا
دانلود
@ROOMANIYA عقاب بی پر (1).pdf
24.33M
📚رمان : عقاب بی پر ✍نویسنده : دریا دلنواز 📖تعداد صفحات:8⃣8⃣8⃣2⃣ 📝خلاصه : دختری به نام دلوینه که با مادر و برادر جوونش زندگی میکنه و با اخراج شدن از شرکتِ بیمه داییش ، با یک کارخانه لاستیک سازی آشنا میشه و تمام تلاشش رو میکنه که برای هندل کردنِ اوضاع سخت زندگیش در اون جا استخدام بشه و در این بین فرصت آشنایی با هیوا روزبهانی ، رییس کارخانه رو پیدا میکنه. رییسی که... 🎭ژانر 🆔@ketabvaroman
ستاره های سربی (DONYAIEMAMNOE@).pdf
2.17M
📚رمان : 💕 ✍نویسنده : ❤️ 🎭ژانر : فاقد خلاصه : ❌❌❌❌❌❌ 🆔@ketabvaroman
دالاهو.pdf
6.47M
📚رمان: ✍نویسنده: ژانر: 🎭 📝خلاصه: یاسر مردی از تبار کورد که بعد از مرگ صمیمی ترین دوستش "طاهر"، مسئولیت خانواده‌ش رو بر عهده میگیره؛ آفاق "بیوه‌ی طاهر"  رو به عقد خودش در میاره. اما جنجال از جایی شروع میشه که آهو "دختر طاهر" دست و دلش رو می لرزونه و از مرد جدی که یک ایل ازش حساب می برند، به عاشق و دلباخته دختر خونده خودش تبدیل میشه و ... جنجال عشقی ممنوعه بین مرد میانسال و دختر آفتاب و مهتاب ندیده کورد 🆔@ketabvaroman
قمصور.pdf
9.51M
📚رمان: ✍نویسنده: ژانر: 🎭 📝خلاصه: یاسمین دختری که یه زندگی پر از سختی و درد داشته... و حالا پدر و برادرش اونو فروختن و قراره ببرنش تا بشه صیغه ی حاج اکبر معتمد..! ولی پای عقد میفهمه قراره زن پسر حاج اکبر یعنی محراب بشه... محرابی که خودش دلش گیر بوده و حالا هم باید به حرف پدرش یاسی و بگیره و... 🆔@ketabvaroman
4_5767416912682158171.pdf
16.74M
📚رمان: ✍نویسنده : ژانر : 🎭 📝خلاصه : دختریه به اسم پناه که توی یه جشن با یه پسره اشنا میشه به اسم شاهرخ و شاهرخ فک میکنه پناه عشق قبلیش شهره س چون قیافه هاشون خیلی شبیه هم هست بخاطر همین.. 🆔@ketabvaroman
Mosafere Koche Aram_novelz.pdf
17.49M
📚رمان : ✍نویسنده : ژانر : 🎭 📝خلاصه : مهتا و روزبه توی دوره خاصی از زندگیشون به هم دیگه برخورد میکنن. از طرفی روزبه باید به رابطه عجیبش با سارا سرو سامون بده و از ایران بره و از طرف دیگه مهتا هم درگیر یه ازدواج اجباری شده. اون ها ناخواسته درگیر ماجرای عشق ممنوعه و شوم لیلی و رهی میشن و قصد دارن زودتر حلش کنن تا بتونن به زندگی و مسائل عادی خودشون برگردن. اما کی میدونه اگه توی این راه دلبسته همدیگه بشن چه اتفاق های نحس و رسوایی بزرگی انتظارشون رو میکشه؟! 🆔@ketabvaroman
گرداب.pdf
3.3M
📚رمان : ✍نویسنده : ژانر : 🎭 📝خلاصه : سایه داستان عشق یک دختر ۲۲ ساله به حامد مرد ۴۰ ساله ای رو روایت میکنه، سایه عاشق و دلباخته ی دوست پدرشه..‌. برای رهایی از این عشق با نوید دوست میشه، دست روزگار نوید و حامد رو مقابل هم قرار میده...سایه طی یک اتفاقی مجبور به اعتراف عشقش میشه، اما حامد رو از دست میده، خبر ها به گوش پدرش میرسه، سایه در اثر یک تصادف به کمای یک ماهه میره...و داستان از این جا به بعد هیجانی‌تر میشه 🆔@ketabvaroman
@Requestnovel زئوس.pdf
14.22M
📚نام رمان: زئوس ✍نویسنده: 🎭ژانر: 📝خلاصه: سلـیم.... مردی که یه دنیا ازش وحشت دارن و اسلحه جز لاینفک وسایل شخصیش محسوب میشه.... اون از دروغ و خیانت بیزاره و گناهکارها رو به روش خودش مجازات میکنه... کی میدونه اون چند نفر رو کُشته...؟ به اون میگن زئــوس ، چون این نام برازنده ی ایزد آسمان رخشان و الهه ی یونانیان هست... حالا چی میشه اگر یک زن...یه دختر با چشمهای شیطانیش ، با هدف قبلی وارد زندگی این مرد فوق ترسناک بشه...؟ خیانتش قابل بخششه....؟ و یا مجازاتی جز مرگ در انتظارش نیست...؟ 🆔@ketabvaroman
📚نام رمان:    ✍نویسنده : 🎭 ژانر: 📝خلاصه: آنچه روایت می شود مثلثي با محبت از یک خانواده ...همسو ،همگام ،هم نفس  آنچه بینشان حکم میکرد تنها همزبانی و شور بود . عشق نه تنها ضلعی از آن قانون را نشکست بلکه روابط بینشان محکمتر شد. بی خبر از قانون تلخ دنیا دست دل بهم داده و برای اوج گرفتن سوی دستهای ناآشنا جذب شدند. دو ضلع نقاب از روی پلیدی برداشته و کنار کشیدند اما مرد عاشق تا انتها پیش رفت تا زمانه برایش حکم کند... 🆔@ketabvaroman
📚نام رمان: ✍نویسنده: 🎭ژانر: 📝خلاصه: داستان یه خانوادس ک وضع مالی خوبی ندارن دختره تو گذشته با یه پسر مایه دار دوست بوده ک بینشون بهم خورده حالا باز سر راه هم قرار میگیرن. 🆔@ketabvaroman
@kolbeh_roman. آیه و عالیجناب.pdf
3.23M
📚رمان:آیه و عالیجناب ✍نویسنده : راضیه درویش زاده تعدادصفحات : 1⃣1⃣9⃣ 📖خلاصه : آیه دختری جوان که همسرش درست شب عروسی باعث قتل می شه و برای رهایی مجبور به طلاق آیه و ازدواج با شخصی دیگر می شه و آیه برای انتقام زندگی خودش و بهترین دوسش پا توی شرکت کسی می ذاره که باعث بدبختی آیه و بهترین دوستش هست... اون شخص کسی نیست جز «آیهان حکمت» مردی مغرور و خودخواه که... 🎭ژانر: فقط pdf ❌ 🆔@ketabvaroman
@kolbeh_roman. مادمازل.pdf
10.49M
📚رمان: مادمازل ✍نویسنده : سیما نبیانمنش تعداد صفحات : 4⃣6⃣4⃣3⃣ 📖خلاصه : رستا از نوجونی شیفته ی پسر همسایشون هست و روش کراش داره. پسری که برادر همکلاسیشه! پسری که مرموزه،مغروره و هیچوقت رستارو تحویل نمیگیره و رابطه ی مخفی و بازی با دوست دختراش داره! اما همه چیز وقتی عجیب میشه که  در کمال ناباوری متوجه میشه فرزام قراره بیاد خواستگاریش. اون هم فرزامی که هیچوقت تحویلش نمیگرفت و رستا که بشدت رو این آدم مبهم و جذاب کراش  داره واسه جلب توجه فرزام و از دست ندادنش حاضر میشه  روز خواستگاری تو اتاق لخت بشه تا فرزام بدنش رو ببینه و بپسنده غافل از اینکه فرزام.... 🎭ژانر: فقط pdf ❌ 🆔@ketabvaroman
📚نام رمان: شیرینی شیدایی ✍نویسنده: بهارک مقدم  📖تعداد صفحات : 3⃣3⃣0⃣1⃣ 📝خلاصه: گاهی اوقات ادم شکست می خوره تو زندگی…اما هر شکستی نشونه ی تموم شدن زندگی نیست . نشونه ی نابود شدن آرزو ها نیست . گاهی شکست می خوری و بلند میشی . بلند میشی و قوی تر از گذشته برای زنده بودن می جنگی . برای تمام داشته ها و نداشته هات میجنگی…گاهی اوقات یه حسی نمی ذاره تو شکست رو قبول کنی . یه حسیه که نابه و دوست داشتنیه… 🎭ژانر: 🆔@ketabvaroman
تو_را_در_بازوان_خویش_خواهم_دید_پی_دی_اف_طور_.pdf
8.64M
📚رمان: ✍نویسنده : 🎭ژانر: 📖خلاصه: دختر قصه ما لوا در خانواده ای مذهبی و سنتی بزرگ شده است . او به صورت مخفیانه با پسری به اسم اهورا رابطه داره اما هر چی میگذره بیشتر متوجه انتخاب اشتباهش می‌شود. پس تصمیم میگیره این رابطه را تمام کند ، اما با واکنش عجیب اهورا مواجه می‌شود . لوا با دردسر های بزرگی مواجه می‌شود که در این مسیر تنها کسی که حاضر به کمکش شد ، پسر عمویش بود. پسری که در کل خانواده ، بدنام است و همه اورا از خانواده طرد کرده‌اند اما آیا راستین همان آدمی است که خانواده فکر می‌کنند؟ ... 🆔@ketabvaroman
عبور از غبار.pdf
8.06M
📚رمان : ✍نویسنده : 📖تعداد صفحات:9⃣6⃣3⃣1⃣ 📝خلاصه: گاهی وقتها اون چیزایی رو ازدست می دیم که همیشه کنارمون بوده وگاهی هم ساده ساده خودمونو درگیر چیزایی میکنیم که اصلا ارزششو ندارن وبودونبودشون توزندگی به چشم نمیان . وچه خوب بودکه قبل از نابودشدنمون توی گرداب زندگی می فهمیدیم که داریم چیاروازدست می دیم و چه چیزایی را بدست میاریم پایان خوش 🎭ژانر: 🆔@ketabvaroman
_افگار_پــــــــی_دی_افــ_طـــــــور📚_.pdf
15.74M
📚رمان: ✍نویسنده: 📖تعداد صفحات:9⃣2⃣6⃣4⃣ 📝خلاصه: عاشق بودند؛ هردویشان....! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا ...حکم جانش را داشت... عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد... افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست رفته اش،دوباره پا در عمارت مجد ها میزاره و مردی که سال هاست فراموشی گرفته و دیگر هیچ نشانی از آن آبان قدمی عاشق ندارد... 🎭ژانر: 🆔@ketabvaroman
چشم_زخم_پــــــــی_دی_افــ_طـــــــور📚_.pdf
12.58M
📚رمان: ✍نویسنده: 📖تعداد صفحات:5⃣7⃣9⃣1⃣ 📝خلاصه:  حلما دختر مستقلی است که با انجام پروژه های دانشگاهی برای سایر دانشجویان، کسی درآمد میکنه.. ولی مدتیه بخاطر مشکل مالی دنبال کاری با درآمد بالاتره.. پدر و مادر حلما براش گذشته سیاهی رو رقم زدن که حلما فقط برای ماکان استاد دانشگاهی که با هم عاشق و معشوق بودن تعریف کرده.. ماکان هنوز عاشقه و پای حلما مونده ولی خانواده ماکان نه… اَرَس مهندسیه که دچار بیماری رابطه وحشی گونه اس و عاشق مادربزرگش آنام.. اَرَس که  دنبال پرستار یا همون همدم برای آنام میگرده توی عروسی فامیلش، حلما رو میبینه و بهش پیشنهاد پرستاری از آنام رو برای مدتی کوتاه با حقوقی عالی میده.. حلما قبول میکنه ولی…… 🎭ژانر: 🆔@ketabvaroman
استاد_خاص_من_پــــــــی_دی_افــ_طـــــــور📚_.pdf
3.33M
📚رمان : ✍نویسنده : 📖تعدادصفحات:7⃣9⃣0⃣1⃣ 📝خلاصه : یلدای دانشجوی تخس استاد جاوید، صرفا جهت انتقام از استادش پیشنهاد ازدواجش و قبول میکنه غافل از اینکه سرنوشت قراره خیلی چیزهارو عوض کنه! طنز ترین رمان استاددانشجویی همراه با عاشقانه هایی تکرار نشدنی.. 🎭ژانر: 🆔@ketabvaroman
📚رمان: سقوط آزاد ✍نویسنده: 📖تعداد صفحات:4⃣8⃣3⃣ 📝خلاصه: مهرنوش ۲۵ ساله، در ازای قبول یک ماموریت سری، همسایه ی احسان، دندونپزشک و جراح فک و صورت ۳۳ ساله می شه و تمام سعیش رو می کنه تا بتونه از زیر و بم زندگیه آقای دکتر سر در بیاره… 🎭ژانر: 🆔@ketabvaroman
بی_آبان_پــــــــی_دی_افــ_طـــــــور📚_.pdf
6.32M
📚رمان : ✍نویسنده : ژانر: 🎭 خلاصه : بی شک من نه سیندرلا بودم و نه کوزت بینوایان !! من آبانم با داستان خودم دختری که عاشق شد و خودش را شناخت ! آن عشق ، طناب نجات من شد اما نه آنطور که شما فکر می کنید ، ان عشق خیلی چیزها به من بخشید که مهم ترینش خودِ از دست رفته ام بود اویی که ادعا می کرد عاشق است واقعا بود . ببخشد و هیچ نستاند معنای راستین عشق همین است دیگر غیر از این هرچه باشد باد هواست پوچ و ناچیز… داستان من هرچند کوزت وارانه شروع شد اما به خط خودم پایان می‌یابد. 🆔@ketabvaroman
📚رمان : طواف و عشق ✍نویسنده: اکرم امیدوار ژانر : 🎭 📝خلاصه : داستان درباره مردیه که به سبب حادثه ای عشقی که در ۲۵ سالگی براش رخ داده، تصمیم گرفته هرگز ازدواج نکنه… ولی بعد از ده سال که می خواد مشرف به حج عمره بشه مجبور میشه علی رغم میلش زنی رو… 🆔@ketabvaroman
📚رمان : توهم عاشقی ✍نویسنده : اکرم حسین زاده () ژانر : 🎭 📝خلاصه : چشم دوخته بود به پنجرهی قدی روبرویش، جایی آن سوی شیشه، جایی حتی فراتر از شبی که در آن بود. شبی که ستارگانش بیریا، بیخستگی، نور میپاشیدند. شبی که انگار شب نبود. حجم وسیع روبهرویش، با آن همه چراغ، روز بود! دستانش را آرام بالا برد و سر انگشتان ظریفش را چسباند به شیشه، دلش آن سوی حفاظ را میخواست، آن سوی پنجره و شاید آن سوی شهر و دیار و مرز! سکوت آن طرف شیشه میارزید به صدای پرِ از هیاهوی این سو، عجیب میخواست فرار کند، برود! نه تنها جایی دیگر که زمانی دیگر.... 🆔@ketabvaroman
آوای_درنا_پــــــــی_دی_افــ_طـــــــور📚_.pdf
11.86M
📚رمان: ✍نویسنده: ژانر: 🎭 📝خلاصه: نورا دختری که به عشق تمام دوران زندگیش دیار اعتراف می کنه و با علم به مرموز بودن دیار وارد زندگیش میشه... طی مدتی که با دیار زندگی می کنه میفهمه که رازی تو زندگی دیار هست که از فهمیدنش توسط دیگران واهمه داره... در کشمکش برای فهمیدن راز دیار می فهمه حامله اس و نمیدونه تکلیفش با دیاری که بچه نمی خواد چیه تا اینکه... 🆔@ketabvaroman
📚رمان: ✍نویسنده: ژانر : 🎭 خلاصه: سنتی که از گذشته در طایفه ای بزرگ و سرشناس به جا مانده و چه بسا به خاطر بقای آن خونها ریخته اند. این آیین سالهاست که دست به دست میان وراث می چرخد... و حالا تنها وارث این خاندان خدیو است. مردی جسور، بی رحم باهوش و بسیار قدرتمند که زخم خورده ی همین رسومات است و برای از میان بردن آن لحظه شماری میکند. این رسم چیست ؟!... و چرا خدیو بعد از سالها توبه اش را می شکند؟! 🆔@ketabvaroman
📚رمان : ✍نویسنده : ژانر : 🎭 📝خلاصه : چند ماهی بود حسابدار یکی از شرکتهای وابسته به هولدینگ ساختمانی جاوید شده بودم که متوجه اختلاس مدیر اجرایی شرکت شدم ...به زحمت شماره مهندس جاوید که به فرعون بزرگ معروف بود رو به دست آوردم و باهاش تماس گرفتم و از اختلاسی که تو شرکت درو پنجره سازی هولدینگ می شد خبر دادم ولی نمی دونستم خودم رو تو چه هچل بزرگی خواهم انداخت. 🆔@ketabvaroman