eitaa logo
کتاب یار
855 دنبال‌کننده
173 عکس
111 ویدیو
1.2هزار فایل
📡کانال کتاب یار 📚 معرفی کتب کاربردی 🔊ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی 🎧فایل صوتی کتب 📲کپی با ذکر منبع مجاز است 📣📣برای دریافت تبلیغ آماده ی خدمت رسانی هستیم... ☎️ارتباط با ما👇🏽 @Yamahdi18062
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 👩‍💻 🔅 🔘توصیه جهت نگارش مقدمه: جهت نگارش مقدمه توصیه می‌شود از کلی‌ترین کلمه‌ای که در عنوان مقاله وجود دارد، شروع به نگارش شود؛ ⭕️ مثال: اگر عنوان مقاله‌ای « آزاد اندیشی در حوزه‌ علمیه شیعی: شخصی یا نهادین؟» باشد، مقدمه را با توضیحی پیرامون آزاد اندیشی شروع می‌کنیم؛ و یا اگر عنوان مقاله‌ای «تبیین نظام آموزش پژوهش‌ محور و راهکارهای اجرای آن در حوزه  علمیه» بود، مقدمه را با توضیحی پیرامون آموزش پژوهش محور شروع می‌کنیم. ــــــــــ 🔘 فصول مقاله و تحلیل داده‌ها 🔸قسمت اصلی و یا متن است كه در آن به سئوالات تحقیق به طور تفصیلی پاسخ می‌دهد. 🔹عبارات بدنه باید مستند به منابع معتبر و مستدل به برهان باشد و از آوردن عباراتی كه در درستی آنها شك دارد، پرهیز نماید. 🔸تجزیه و تحلیل محتوا یک روش تحقیق است که اجازه می‌دهد داده‌های کیفی جمع آوری شده در تحقیق به صورت سیستماتیک و دقیق تجزیه و تحلیل شود. 🔹می‌توان تمام مصاحبه‌ها و گفت‌وگوها، نوارهای ویدئویی، برنامه‌های رادیویی، تلویزیونی و اسناد کتبی را مورد تجزیه و تحلیل محتوا قرار داد و از آن‌ها برای نوشتن مقاله تحلیل محتوا استفاده کرد. ⭕️ در این قسمت دستاوردهای حاصل از ارجاع به متون و منابع تحقیق ذکر می‌شود و گاهی با نقل قول از متون، پشتیبانی می‌گردد. ⭕️ در این بخش، عمده کار محقق، مرور و بررسی داده‌های جمع آوری شده است. ــــــــــ 🔘 فیشهای تحقیقی این فعالیت، طی دو مرحله صورت می‌گیرد: 1⃣ در مرحله اول، موارد زیر صورت می‌پذیرد: 🔻توجه به محتوا؛ یعنی آیا مطالب کافی و مطابق با موضوع در آن وجود دارد یا خیر. 🔻توجه به درستی مطالب؛ بررسی دقیق صحت و سقم مطالب 🔻توجه به وضوح مطالب؛ گاهی مطالب برای وضوح بیشتر، نیاز به تفسیر، ذکر جزئیات، مقایسه، تقسیم بندی، بررسی علل و نتایج استدلال دارد. 🔻توجه به ارتباط مطالب با هم و سیر منطقی بین بخشها، فصلها، قسمتها؛ نوشته باید دارای شروع، اوج و فرود باشد. 🔻حذف مطالب غیرضروری 2⃣ در مرحله دوم موارد زیر صورت می‌پذیرد: 🔺پروراندن مطالب با تعریف، توصیف، استشهاد و تمثیل؛ 🔺توجه به انسجام بندها یا پاراگرافها؛ بندها خیلی طولانی نباشند. 🔺توجه به تطابق مطالب با عناوین 🔺توجه به جنبه‌های ادبی نوشته؛ چگونگی انشاء، جهات املایی، جهات دستوری، مسائل مربوط به نشانه‌گذاری و... 🔘تذکرات مهم در تنظیم متن اصلی: ◾️روان بودن و رسایی متن ◽️از به کارگیری واژه‌های نامأنوس، عبارات پیچیده و نامفهوم، جملات طولانی و... پرهیز شود. ◾️پرهیز از به کارگیری واژه‌های غیرفارسی ◽️در متن و چکیده؛ از به کاربردن واژه‌های عربی، انگلیسی و... خودداری شود. ✔️اگر لازم بود از چنین واژه‌هایی استفاده شود، عربی یا لاتین آن در پاورقی نوشته شود و در متن اصلی، معادل فارسی آن با شماره ذکر گردد. ◾️پرهیز از اوصاف و القابی مانند علامه، آیت الله، حجت الاسلام، پرفسور، دکتر، جناب آقای، سرکارخانم و.... در متن تحقیق مگر اوصاف و القابی که برای شخص عَلم شده باشد مانند ثقه الاسلام کلینی، شیخ طوسی، شیخ عباس قمی، علامه طباطبایی، امام خمینی، شهید مطهری و ... ◽️پرهیز از قلم فرسایی طولانی و بیهوده و به کارگیری واژه‌های احساسی. ◾️رعایت علائم نگارشی و ویرایشی در متن ◽️تطابق محتوا با عنوان؛ محقق باید مطالب محتوایی را در راستای عنوان مصوب و مطابق با طرح تفصیلی بنویسد. ◾️نگارش و بازنویسی محتوا به قلم محقق؛ مجموعه مطالب و عباراتی که به صورت مستقیم از منابع نقل می‌شود، نباید ساختار کلی تحقیق را تشکیل دهد. ✔️به این معنا که اگر نقل قولهای مستقیم از متن حذف شوند، ساختار کلی تحقیق آسیب نبیند. ⏯ ادامه دارد... ۱۴۰۱/۰۸/۰۲ 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
1833350842.pdf
1.54M
📥 📔 مهارت‌های خواندن؛ خودآموز تندخوانی بدون نیاز به معلم 🖌 نویسنده: دکتر بهرام طوسی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5967809216151291896.pdf
1.66M
📥 📔 آبروی از دست رفته کاترینا بلوم 🖌 نویسنده: هنریش بل 📝 مترجم: شریف لنگرانی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
بررسی_و_مقایسه_ویژگی_های_شخصیتی.pdf
1.85M
📥 📔 بررسی و مقایسه ویژگی‌های شخصیتی کودکان کار با کودکان عادی 🖌 نویسنده: روح‌الله سلیمانی نژاد 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
14742-fa-rahnama130-jazebahay-islam.pdf
2.17M
📥 📔 راهی است راه عشق؛ جاذبه‌های اسلام از نگاه تازه مسلمانان 🖌 نویسنده: آستان قدس رضوی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
100-fa-kolbeye-eshgh.pdf
1.03M
📥 📔 کلبه عشق؛ آنچه یک عروس و داماد باید بدانند. 🖌 نویسنده: مهدی دانشمند 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
ஜ۩۞۩ஜ 🌺 ஜ۩۞۩ஜ 🔸بدن برای شفا دادن خود توانایی عجیبی دارد، فقط باید با کلمات مثبت با آن صحبت کرد. 🔻ساده‌ترین راه برای شاد بودن، دست کشیدن از گلایه است. ⭕️ افراد خوش‌بین نسبت به افراد بدبین عمر طولانی‌تری دارند. ❌ نفرت مانند اسید، ظرفی که در آن قرار دارد را از بین می‌برد. ♻️ اگر می‌خواهم خوشحال باشم باید سعی کنم دل دیگران را شاد کنم تا این انرژی چند برابر به خودم برگردد. 📙 ✍🏻 ‎🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ஜ۩۞۩ஜ 🌺 ஜ۩۞۩ஜ 🔴 علت پرحرفی کودکان چیست؟ ⁣🔸یکی از دلایل عمده پرحرفی کودکان این است که مغز کودکان توانایی این را ندارد که در سکوت با خودش حرف بزند. 🔹همه ما هر لحظه با خود گفتگوی درونی داریم اما کودک همین گفت و گو را با صدای بلند با خودش، والدینش، افراد دیگر و اسباب بازیهایش دارد. 🔸او این گفتگو را معمولا به شکل سوال در می‌آورد. شاید باور نکنید اما مجموع سوالات یک کودک ۴ ساله در روز حداقل ۴۰۰ سوال است! 🔹کودکان ذهن کنجکاوی دارند و همانطور که شما دائم در ذهنتان و با خودتان حرف می‌زنید آنها هم همین کار را متناسب با سن‌شان می‌کنند. ‎🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
─इई─इई 📚 ईइ═ईइ═ ﷽ 🌐 🌀 ◀️ قسمت: روزهایی که نبود می‌شمردم، همه می‌دانستند دقیقا حساب روزها و ساعتهای نبودش را دارم. یک دفعه خانمی از مادر شوهرم پرسید: چند روزه رفته؟ ایشان گفتند: بیست و پنج روز . گفتم: یه روز کم گفتین! گفتند: چطور مگه؟ گفتم: ماه قبل ۳۱روزه بود. اطرافیانم تعجب می‌کردند که: تو چطور میفهمی محمدحسین پشت دره؟ می‌گفتم: از در آسانسور! در آن را ول می‌کرد. عادت کرده بودم به شنیدن صدای محکم بهم خوردنش. یک دفعه تصمیم گرفت مو بکارد. رفت دنبال کلینیک خوب و مطمئن. هزینه همه‌جا تقریبا در یک سطح بود. راستش قبل از ازدواج میگفتم: با آدم کور و شل ازدواج میکنم، ولی به ازدواج با آدم کچل تن نمی‌دم! دوستانم میگفتند: اگه بعدها کچل شد چی؟ می‌گفتم: اگه پشت سر پدر و عموهای دوماد رو نگاه کنی، متوجه می‌شی! با دلی که از من برد، کم مویی‌اش را ندیدم. سر این قصه همیشه یاد غاده، همسر شهید چمران می‌افتم. باورم نمیشد؛ می‌خندیدم که این را بلوف زده، مگر می‌شود کسی کچلی شوهرش را نبیند؟ جالب اینجا بود که ریالی هم پول نداشت. هزینه مو کاشتن، شش میلیون تومان می‌شد. بعد که شامپو و یک مشت خرت و پرتهایش را هم خرید، شد هفت میلیون تومان. گفتم: از کجا میخوای این همه پول رو بیاری؟ گفت: به مامانم میگم. پول رو که گرفتم یا مو میکارم یا به یه زخمی میزنم! می‌گفت: میرم مو میکارم بعد به همه میگم تو دوست داشتی! گفتم: توپ رو بنداز توی زمین من، ولی به شرط حق‌السکوت! گفتم: باید من رو توی ثواب جبهه‌هایی که داری می‌ری، شریک کنی؛ سوریه، کاظمین و بیابان‌هایی که می‌رفتی برای آموزش! خندید که: همین؟ اینا که چه بخوای چه نخوای، همش مال توئه! وسط مأموریتهایش بود که مو کاشت. دکتر می‌گفت: تازه سر سال تراکمش مشخص می‌شه و رشد خودش رو نشون میده! میخواست دو ماهی که باید کلاه می‌گذاشت و کرم میزد، سوریه باشد که از دوستانش کمتر کسی متوجه شود. وقتی لاغر می‌شد، مادرم ناراحت می‌شد، ولی می‌دیدم خودش از اینکه لاغر شده بیشتر خوشحال است. می‌گفت: بهتر می‌تونم تحرک داشته باشم و کارام رو انجام بدم! مادرم حرص می‌خورد. به زور دو سه برابر به خوردش می‌داد. غذاهای سفارشی و مقوی برایش می‌پخت: آبگوشت ماهیچه و آش گندم. اگر می‌گفت: نمیتونم بخورم. مادرم از کوره در می‌رفت که: یعنی چی؟ باید غذا بخوری تا جون داشته باشی! همه عالم و آدم از عشق و علاقه‌اش به کله‌پاچه خبر داشتند، مادرم که جای خود. تا دوباره نوبت ماموریتش برسد، چند دفعه کله‌پاچه برایش بار می‌گذاشت. پدرم میخندید که: کاش این بنده خدا همیشه اینجا بود تا ما هم به نوایی می‌رسیدیم! پدرم بهش می‌گفت: شما که هستی میگه، می‌خنده و غذا می‌خوره، ولی وای به روزایی که نیستی! خیلی بد اخلاق میشه به زمین و زمون گیر میده. اگه من یا مادرش چیزی بگیم، سریع به گوشه قباش برمی‌خوره، ما رو کلافه می‌کنه. ولی شما اگه از شب تا صبح هم بهش تیکه بندازی، جواب میده و می‌خنده! به پدرم حق میدادم. زور می‌زدم با هیئت رفتن و پیاده‌روی و زیارت، سرگرم شوم اما این‌ها موضعی تسکینم می‌داد، دلتنگی‌ام را از بین نمیبرد. گاهی هم با گوشی خودم را سرگرم می‌کردم. وقتی سوریه بود، هر چیزی را که می‌دیدم به یادش می‌افتادم، حتی اگر منزل کسی دعوت بودم یا سر سفره، اگر غذایی بود که دوست نداشت، یا برعکس خیلی دوست داشت. در مجالسی که می‌رفتم و او نبود، باز دلتنگی خودش را داشت. به هر حال وقتی انسان طعم چیزی را چشید و حلاوت آن را حس کرده باشد، در نبودش خیلی بهش سخت می‌گذرد. در زمان مرخصی‌اش، میخواست جور نبودنش را بکشد. سفره می‌انداخت، غذا می‌آورد، جمع می‌کرد، ظرف می‌شست. نمی‌گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم. می‌نشست یکی یکی لباس‌ها را اتو می‌زد. مهارت خاصی در این کار داشت و اتوکشی هیچ کس را قبول نداشت. همان دوران عقد یکی دو بار که دید چند بار گوشه دستم را سوزاندم، گفت: اگه تو اتو نکنی بهتره! مدتی که تهران بود، جوری برنامه‌ریزی می‌کرد که برویم دیدن خانواده یکی از همرزمانش. از بین دوستانش فقط با یکی رفیق گرمابه و گلستان بودند و رفت و آمد داشتیم. می‌شد بعضی شب‌ها همان‌جا می‌خوابیدیم و وقتی هم هر دو نبودند باز ما خانم‌ها باهم بودیم. ⏯ادامه دارد... روایت زندگے شهیدمحمدحسین‌محمدخانے بہ روایت همسر ✍ به قلم محمد علی جعفری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5832465205992358825.mp3
1.39M
🎧 گـوش کنیـد 📚 کتاب جـذاب و شنیـدنی قصــّه معـــراج 🎙 باصدای: دکتر مهدی خدامیان 🌀 پارت سوم / فصل دوم 🆔 @ketabyarr https://eitaa.com/joinchat/695271612C6bdeec85a5 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 🔺کارهایی را که نباید در زندگی بکنی، بنویس. به بیان دیگر، تصمیم‌های حساب شده‌ای بگیر تا برخی چیزها را کلا نادیده بگیری و وقتی شرایطش پیش آمد، طبق لیستِ نبایدهایت رفتار کن. 🔻 یک‌ بار خوب فکر کن و تصمیمت را بگیر که سراغ چه چیزهایی، حتی اگر فرصتش بود، نروی. بیشتر درها ارزش وارد شدن ندارند، حتی اگر به نظر برسد چرخاندن دسته‌ی در بسیار ساده است. 📕 نام اثر: ✍🏻 نویسنده: 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اعتراف - لئو تولستوی.pdf
2.04M
📥 📔 اعتراف من 🖌 نویسنده: لئون تولستوی 📝 مترجم: سعید فیروزآبادی 📖 درباره‌ کتاب بازتاب دغدغه‌های فلسفی لئو تولستوی است؛ او در میان‌سالی بر اثر خوابی که می‌بیند، دچار یأس و ناامیدی مفرطی می‌شود. چندین سال از عمرش را به تفکر درباره‌ سؤال‌های بنیادی می‌گذراند؛ سؤال‌هایی مثل ما برای چه آفریده شده‌ایم؟! به کجا می‌رویم؟! چرا می‌نویسم و چه چیزهایی باعث خوشحالی ما می‌شود؟! 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
202030_764127787.pdf
6.01M
📥 📔 این ساندویچ مایونز ندارد 🖌 نویسنده: جی.دی.سلینجر 📝 مترجم: سارا آرامی 🔻جی. دی. سلینجر در زندگی‌اش فقط یک رمان و بیست و دو داستان کوتاه نوشته است. با این همه، جایگاه او در تاریخ ادبیات داستانی جهان، مهم است. او پس از موفقیت باورنکردنی رمان ناطور دشت کنج عزلت گزید و به نویسنده‌ای اسرارآمیز بدل شد. 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
حقوق جزای اختصاصی.pdf
3.29M
📥 📔 حقوق جزای اختصاصی 🖌 نویسنده: دکتر سماواتی 📌جزوه نموداری حقوق جزای اختصاصی ویژه آزمون وکالت 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
حقوق جزای عمومی.pdf
2.07M
📥 📔 حقوق جزای عمومی 🖌 نویسنده: دکتر سماواتی 📌جزوه نموداری حقوق جزای عمومی ویژه آزمون وکالت 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
ஜ۩۞۩ஜ 🌺 ஜ۩۞۩ஜ وقتی کسی می‌گوید حالم خوش نیست، دنبال اتفاقات بزرگ نگردیم و نگوییم این که چیز مهمی نیست؛ به دلایل متعدد بازتاب یک اتفاق بیرونی در درون ممکن است بسیار بزرگ باشد. به رسمیت شناختن هرازگاهِ «حق کم آوردن» برای دوست، امنیت‌بخشترین قسمت دوستی است و شناخت این حق برای خود، نشان از صلح با خود دارد در عمیق‌ترین لایه‌های وجود. 📙 ✍🏻 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
hejab 2.pdf
7.99M
📥 📔 من به حجابم معترضم! 🖌 نویسنده: اتحادیه انجمن‌های اسلامی 📌پاسخ به سوالات دانش آموزان سراسر کشور در مورد حجاب 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | بالغ نمیشی! تا وقتی که ... 🔸صحبت‌های مهم روانشناس نخبه دانشگاه هاروارد درباره نقش فرزندآوری در رشد انسان 🎙 جردن پیترسون/ تاثیرگذارترین متفکر غرب 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─इई─इई 📚 ईइ═ईइ═ ﷽ 🌐 🌀 ◀️ قسمت: راضی نمی‌شدم دوباره مادر شوم. میگفتم: فکرشم نکن! عمرا اگه زیر بار بچه و بارداری برم! خیلی که روضه خواند؛ الان تکلیفه و آقا گفته‌ن بچه بیارید! و می‌خواست با زیاد شدن نسل شیعه متقاعدم کند. بهش گفتم: اگه خیلی دلت بچه میخواد، میتونی بری دوباره ازدواج کنی! کارد می‌زدی، خونش درنمی‌آمد. می‌گفت: چند سال سختی کشیدم که آخر از یکی دیگه بچه داشته باشم؟ به هر چیزی دست زد که نظرم را جلب کند، اما فایده نداشت. نه اوضاع و احوال جسمی‌ام مناسب بود، نه از نظر روحی آمادگی‌اش را داشتم. سر امیر محمد پیر شدم. آدم می‌تواند زخم‌ها و جراحی‌ها را تحمل کند چون خوب می‌شود، اما زخم زبان‌ها را نه. به این زودی‌ها التیام پیدا نمی‌کند. برای همین افتاد به ولخرجی‌های بیجا و الکی. فکر می‌کرد با این کارها نگاهم مثبت می‌شود. وضعیت مالی‌اش اجازه نمی‌داد، ولی می‌رفت کیف و کفش مارکدار و لباسهای یکدست برایم می‌خرید، اما فایده‌ای نداشت. خیلی بله قربان‌گو شده بود. می‌دانست که من با هیچ کدام از اینها قرار نیست تسلیم شوم. دیدم دست بردار نیست؛ فکری کردم و گفتم شرطی جلوی پایش بگذارم که نتواند عمل کند. خیلی بالا پایین کردم، فهمیدم نمی‌تواند به این سادگی‌ها به دلیل موقعیت شغلی‌اش سفر خارجی برود. خیلی که پاپی شد، گفتم: به شرطی که من رو ببری کربلا! شاید خودش هم باورش نمی‌شد محل کارش اجازه بدهند، اما آنقدر رفت و آمد که بالاخره ویزا گرفت. مدتی با هم خوش بودیم. با هم نشستیم از مفاتیح، آداب زیارت کربلا را درآوردیم. دفعه اولم بود می‌رفتم کربلا. خودش قبلا رفته بود. آنجا خوردن گوشت را مراعات می‌کرد و نمی‌خورد. بیشتر با ماست و سالاد و برنج اینها خودش را سیر می‌کرد. تبرکی‌ها و سنگ حرم را خریدیم. برخلاف مکه نرفتیم بازار، وقت نداشتیم و حیفمان می‌آمد برای بازار وقت بگذاریم. می‌گفت: حاج منصور گفته توی بازار کربلاخرید نکنید. اگه خواستین برین نجف! از طرفی هم می‌گفت: اکثر این اجناس تهران هم پیدا میشه، چرا بارمون رو سنگین کنیم؟ حتی مشهد هم که می‌رفتیم، تنها چیزی که دوست داشت بخریم، انگشتر و عطر سید جواد بود. زرشک و زعفران هم می‌آمد تهران می‌خرید. همه هم و غمش این بود تا جایی که بدنمان می‌کشد، در حرم بمانیم. زیارت‌نامه بخوانیم و روضه و توسل. سیری نداشت. زمانی که اشکی نداشت، راه می‌افتاد که برویم هتل. هتل هم می‌آمد که تجدید قوا کند برای دوباره رفتن به حرم. در کاروان، رفیقی پیدا کرد لنگه خودش. هم مداح بود هم پاسدار. مداحی و روضه کاروان را دو نفری انجام می‌دادند. ولی اهل این نبود که با کاروان و جمع برود. می‌خواست دو نفری باهم باشیم. می‌گفت: هرکی کربلا میره، از صحن امام رضا میره! قسمت شد خادم حرم حضرت عباس فیش غذا به ما داد، خیلی خوشحال بودیم، رفتیم مهمانسرای حضرت. با خواهرم رفتیم برگه جواب آزمایش را بگیریم، جوابش مثبت بود. میدانستم چقدر منتظر است. مأموریت بود. زنگ که زد بهش گفتم. ذوق کرد، می‌خندید. وسط صحبت قطع شد. فکر کردم آنتن رفته یا شارژ گوشی‌اش مشکل پیدا کرده. دوباره زنگ زد، گفت: قطع کردم برم نماز شکر بخونم! اینقدر شاد و شنگول شده بود که نصف حرف‌هایم را نشنید. انتظارش را می‌کشید. در مأموریت‌های عراق و سوریه لباس نوزاد خریده بود و در حرم تبرک کرده بود به ضریح. در زندگی مراقبم بود، ولی در دوران بارداری بیشتر. از نه ماه، پنج ماهش نبود و همه آن دوران را خوابیده بودم. دست به سیاه و سفید نمی‌زدم. از بارداری قبل ترسیده بودم. خیلی لواشک و قره‌قروت دوست داشتم. تا اسمش می‌آمد یا هوس می‌کردم، در دهنم آب جمع می‌شد. پدر و مادرم می‌گفتند: نخور فشارت می‌افته! محمد حسین برایم می‌خرید. داخل اتاق صدایم می‌زد: بیا باهات کار دارم! لواشک و قره‌قروتها را یواشکی به من می‌داد. و با خنده می‌گفت: زن ما رو باش! باید مثه معتادا بهش جنس برسونیم! نمی‌توانستم زیاد در هیأت‌ها شرکت کنم. وقتی می‌دید مراعات میکنم، خوشحال می‌شد و برایم غذای تبرکی می‌آورد. برای خواندن خیلی از دعاها و چله‌ها کمکم می‌کرد. پا به پایم می‌آمد که دوتایی بخوانیم. زیاد تربت به خوردم میداد، بخصوص قبل از سونوگرافی‌ و آزمایش‌ها. خودش از کربلا آورده بود و می‌گفت: اصل اصله! اسمه بچه را از قبل انتخاب کرده بودیم: امیر حسین. در اصل، امیر حسین اسم بچه اولمان بود. به پیشنهاد یکی از علمای تهران، گذاشتیم امیر محمد. گفته بود: اسم محمد رو بذارید روش تا به برکت این اسم، خدا نظر کنه و شفا بگیره! می‌گفت: اگه چهارتا پسر داشته باشم، اسم هر چهارتاشون رو میذارم حسین! ⏯ادامه دارد... روایت زندگے شهیدمحمدحسین‌محمدخانے بہ روایت همسر ✍ به قلم محمد علی جعفری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5832465205992358826.mp3
7.03M
🎧 گـوش کنیـد 📚 کتاب جـذاب و شنیـدنی قصــّه معـــراج 🎙 باصدای: دکتر مهدی خدامیان 🌀 پارت چهارم / فصل سوم 🆔 @ketabyarr https://eitaa.com/joinchat/695271612C6bdeec85a5 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا