─इई─इई 📚 ईइ═ईइ═
﷽
🌐 #رمان_آنلاین
🌀 #قصه_دلبری
◀️ قسمت: #سیوسوم
یکی از رفیقهای محمدحسین که جزو مدافعان هم بود، آمد که:
اگه میخواین، بیاین با آمبولانس همراه تابوت برین بهشت زهرا!
خواهر و مادر محمدحسین هم بودند، موقع سوار شدن به من گفت: محمدحسین خیلی سفارش شما رو پیش من کرده. اونجا با هم عهد کردیم، هر کدوم زودتر شهید شد، اون یکی هوای زن و بچهاش رو داشته باشه!
گفتم: میتونین کاری کنین برم توی قبر؟
خیلی همراهی و راهنماییام کرد.
آبان ماه بود و خیلی سرد.
باران هم نم نم میبارید.
وقتی رفتم پایین قبر، تمام تنم مور مور شد و بدنم به لرزه افتاد.
همه روضههایی که برایم خوانده بود، زمزمه کردم.
خاک قبر خیس بود و سرد.
گفته بود: داخل قبر برام روضه بخون، زیارت عاشورا بخون، اشک گریه بر امام حسین رو بریز توی قبر، تا حدی که یه خرده از خاکش گل بشه!
برایش خواندم.
همان شعری که همیشه آخر هیئت گودال قتلگاه میخواندند، خیلی دوستش داشت:
دل من بسته به روضههات/ جونم فدات میمیرم برات
پدر و مادر من فدات/ جونم فدات میمیرم برات
چی میشه با خیل نوکرات/ جونم فدات میمیرم برات
سرجدا بیام پایین/ جونم فدات میمیرم برات
صدای «این گل پر پر از کجا آمده» نزدیکتر میشد.
سعی کردم احساساتم را کنترل کنم.
میخواستم واقعاً آن اشکی که داخل قبر میریزم، اشک بر روضه امام حسین باشد نه شک از دست دادن محمدحسین.
هرچه به روضه ذهنم میرسید، میخواندم و گریه میکردم.
دست و پاهایم کرخت شده بود و نمیتوانستم تکان بخورم.
یاد روز خواستگاری افتادم که پاهایم خواب رفته بود و به من میگفت: شما زودتر برو بیرون!
نگاهی به قبر انداختم، باید میرفتم.
فقط صداهای درهم و برهمی میشنیدم که از من میخواستند بروم بالا اما نمیتوانستم.
تازه داشت گرم میشد داییام آمد و به زور من را برد بیرون.
مو به مو همه وصیتهایش را انجام داده بودم، درست مثل همان بازیها.
سخت بود در آن همه شلوغی و گریهزاری با کسی صحبت کنم.
آقایی رفت پایین قبر.
در تابوت را باز کردند.
وداع برایم سخت بود، ولی دل کندن سختتر.
چشمهایش کامل بسته نمیشد، میبستند دوباره باز میشد.
وقتی بدن را فرستادند در سراشیبی قبر، پاهایم بیحس شد.
کنار قبر زانو زدم، همه جانم را آوردم در دهانم که به آن آقا حالی کنم که با او کار دارم.
از داخل کیفم لباس مشکیاش را بیرون آوردم، همان که محرمها میپوشید.
چفیه مشکی هم بود.
صدایم میلرزید،
به آن آقا گفتم: این لباس و این چفیه رو قشنگ بکشید روی بدنش!
خدا خیرش بدهد، در آن قیامت، با وسواس پیراهن را کشید روی تنش و چفیه را انداخت دور گردنش.
فقط مانده بود یک کار دیگر، به آن آقا گفتم: شهید میخواست براش سینه بزنم، شما میتونید؟
بغضش ترکید.
دست و پایش را گم کرده بود، نمیتوانست حرف بزند، چند دفعه زد روی سینهاش.
بهش گفتم: نوحه هم بخونید!
برگشت نگاهم کرد، صورتش خیس خیس بود.
نمیدانم اشک بود یا آب باران.
پرسید: چی بخونم؟
گفتم: هرچی به زبونتون اومد!
گفت: خودت بگو!
نفسم بالا نمیآمد.
انگار یکی چنگ انداخته بود و گلویم را فشار میداد.
خیلی زور زدم تا نفس عمیق بکشم.
گفتم: از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین/ دست و پا میزد حسین/ زینب صدا میزد حسین!
سینه میزد برای محمدحسین و شانههایش تکان میخورد.
برگشت.
با اشاره به من فهماند که: همه را انجام دادم!
خیالم راحت شد. پیش پای ارباب تازه سینه زده بود.
🔚پایان...
روایت زندگے شهیدمحمدحسینمحمدخانے
بہ روایت همسر
✍ به قلم محمد علی جعفری
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5884263078517804465.mp3
3.96M
#داسـتان_شـب
🎧 گـوش کنیـد
📚 کتاب جـذاب و شنیـدنی
فـــریاد مهــــتابــ
🎙 باصدای: دکتر مهدی خدامیان
🌀 پارت اول / فصل دوم
#کتاب_صوتی
🆔 @ketabyarr
https://eitaa.com/joinchat/695271612C6bdeec85a5
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅
#سخن_بزرگان
🔘 ببینید | امام زمان (عج) هنگام ظهور با خود دین تازه میآورد!!!
🔸امام صادق(ع) میفرماید: نزدیک به فرج فرزندم حضرت مهدی(عج) که میشود آنقدر فشار روی متدینها بیاید که اینها جرأت نکنند بلند بگویند: یاالله
روایت داره امام زمان(عج) که بیاید یک عده میگویند: این آقا دین تازه آورده!!!
🔹به حضرت عباس دین تازه نمیاره، این کارهایی که یکی یکی کنار گذاشتید ایشان باید دوباره بیاورد...
همانهایی که از اسلام و قرآن کنار گذاشتید و هر چه دلت خواست به اسم اسلام و قرآن جا دادی، او میآید اسلام و قران واقعی رو پیاده میکند.
🎙شیخ احمد کافی
◦•●◉✿ الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْـ؋ـَرَج ✿◉●•◦
#میلاد_امام_حسن_عسکری
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
8819-fa-hafet-shaher-eshegh.pdf
3.3M
📥 #دانلود_کتاب
📔 هفت شهر عشق؛ نگاهی نو به عاشورا
🖌نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
#رمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
Koliate Falsafeh(Shirvani).pdf
4.6M
📥 #دانلود_کتاب
📔 کلیات فلسفه
🖌نویسنده: دکتر علی شیروانی
#فلسفه
#میلاد_امام_حسن_عسکری
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
تاریخ فلسفه کوربن.pdf
17.99M
📥 #دانلود_کتاب
📔 تاریخ فلسفه اسلامی
🖌نویسنده: هانری کوربن
📝 مترجم: جواد طباطبایی
#فلسفه
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
2031-fa-zarorat din az nazargahe aql.pdf
607.2K
📥 #دانلود_کتاب
📔 ضرورت دین از نظرگاه عقل؛ ویژه جوانان
🖌نویسنده: محمدرضا کریمی والا
#اعتقادی
#میلاد_امام_حسن_عسکری
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈