eitaa logo
کتاب یار
790 دنبال‌کننده
173 عکس
111 ویدیو
1.2هزار فایل
📡کانال کتاب یار 📚 معرفی کتب کاربردی 🔊ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی 🎧فایل صوتی کتب 📲کپی با ذکر منبع مجاز است 📣📣برای دریافت تبلیغ آماده ی خدمت رسانی هستیم... ☎️ارتباط با ما👇🏽 @Yamahdi18062
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 📖 📙 خاطرات سفیر 🖌نویسنده: نیلوفر شادمهری 📋 انتشارات سوره مهر 🔰 درباره‌ کتاب: 🔹نیلوفر شادمهری در کتاب خاطرات سفیر چالش‌های یک بانوی مسلمان را به عنوان دانشجوی ممتاز ایرانی در فرانسه به نمایش می‌کشد که با نگارشی صمیمی و ساده، خواننده را به خوابگاهی در پاریس می‌برد و او را با رویدادها، تجربه‌ها و خاطرات نیلوفر شادمهری شریک می‌کند. 🔸لحن این کتاب، لحنی کاملا دوستانه و خودمانی و راحت است. مخاطب به راحتی با آن ارتباط برقرار می‌کند و از آنجایی که به صورت خاطره‌نویسی نوشته شده است، جاذبه خاصی دارد که اجازه نمی‌دهد تا پایان کتاب، آن را زمین بگذارید. 🔘 چرا باید کتاب خاطرات سفیر را مطالعه کنیم؟ کتاب نسبتا کوتاهی است که به ما کمک می‌کند متوجه شویم که یک دختر مسلمان محجبه در خارج از کشور با چه مشکلاتی مواجه است و امکان دارد روزی این مشکلات برای ما نیز به‌وجود بیایند. 🔘 خواندن این کتاب را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟ خواندن این کتاب را به کسانی پیشنهاد می‌کنیم که دوست دارند مهاجرت را تجربه کنند ولی از مشکلاتی که به‌دلیل دین و مذهب امکان دارد برای آن‌ به‌وجود بیاید می‌ترسند. این کتاب شاید به آن‌ها جسارت ورود به دنیایی متفاوت را بدهد. 💬 نظرات کاربران: 🔸کتاب خوب و با متنی روان که نشان میدهد می شود تقوا نگه داشت .در همه جا با توکل بر خداوند ممکن است.البته به صورت اجمال بحث هایی هم در مورد عقاید اسلام در این کتاب صورت میگیرد.جالبه خواندنش.  🌐لینک دانلود و خرید کتاب: 🔗https://taaghche.com/book/30388 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | فیلم معرفی کتاب 📙 خاطرات سفیر ✍ نیلوفر شادمهری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
kbk@ketab_tak- tafakkorate-tanhayi.pdf
12.26M
📥 📔 تفکرات تنهایی 🖌 نویسنده: ژان ژاک روسو 📝 مترجم: پزشکپور 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
ویروسهای ذهن.pdf
206.6K
📥 📔 ویروس‌های ذهن 🖌 نویسنده: ریچارد داوکینز 📝 مترجم: امیر غلامی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
غیر منتظره.pdf
1.16M
📥 📔 غیرمنتظره 🖌 نویسنده: کریستین بوبن 📝 مترجم: نگار صادقی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
جامعه_شناسی.pdf
39.46M
📥 📔 مبانی جامعه‌شناسی 🖌 نویسنده: بروس کوئن 📝 مترجم: غلامعباس توسلی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@BookTopخانه قانون زده.pdf
14.47M
📥 📔 خانه قانون زده 🖌 نویسنده: چارلز دیکنز 📝 مترجم: ابراهیم یونسی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
yek aye yek ghese 50.mp3
4.78M
🎧 گـوش کنیـد 🎭 نمایش جـذاب و شنیـدنی یــڪ آیــہ یــڪ قصــہ 🎙 باصدای: مریم نشیبا 🌀 قسمت پنجاهم 📜سوره مبارکه مطففین آیه ۱ 🔸وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
211204-0218editelow.mp3
9.73M
●━━━━━━─────── ⇆ ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷    🗯 نویسندگی خلاق 🎙 جناب آقای محمد جواد استادی جلسه 5⃣: آسیب‌های کمالگرایی ، ویژگی‌های سوژه ⏯ ادامه دارد... ۱۴۰۱/۱۰/۲۶ 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نظریه های امنیت.pdf
5.63M
📥 📔 نظریه های امنیت 🖌 نویسنده: دکتر علی عبداله خانی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
متفکران بزرگ جامعه شناسی.pdf
9.62M
📥 📔 متفکران بزرگ جامعه شناسی 🖌 نویسنده: راب استونز 📝 مترجم: مهرداد میردامادی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
کتاب_انقلاب_اسلامی_ایران_مصطفی_ملکوتیان_121269103034.pdf
20.76M
📥 📔 زمینه‌ها، عوامل و بازتاب جهانی انقلاب اسلامی ایران 🖌 نویسنده: مصطفی ملکوتیان 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
کمک حافظه اصول فقه.pdf
19.02M
📥 📔 کمک حافظه اصول فقه 🖌 نویسنده: دکتر امیر مرادی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─इई─इई 📚 ईइ═ईइ═ ﷽ 🌐 🌀 ▶️ قسمت: اول ‏فصل اول‎ ‏من نوکر تو گر شوم، آزاد می‌شوم‎ قبل از آشنایی با ممد حسین، پا می‌داد، دزدی هم میکردم. می‌رفتم توی میوه فروشی پنج کیلو پرتقال می‌قاپیدم، می‌رفتم کافی نت دوربین هندی کم دودره می‌کردم، توی ساندویچی پول نمی‌دادم، می‌آمدم بیرون، فروشنده هم سرش شلوغ بود، یادش می‌رفت. یک ساندویچی پیدا کرده بودیم، می‌رفتیم هم می‌خوردیم، هم سه تا نوشابه می‌آوردیم خانه. قصابی می‌رفتم و مرغ سفارش می‌دادم، به فروشنده می‌گفتم که این را خرد کن، تا می‌رفت آن پشت، از یخچال ‏جلویی، ماهی کش می‌رفتم. یک نمه بزن بهادر و یکه بزن هم بودم، ولی در دانشگاه نه؛ یعنی پیش نمی‌آمد. در محله هم چون خانواده‌ام حسابی اهل دعوا و شر بودند، دیگر کسی جرئت نمی‌کرد به من بگوید بالای چشمت ابروست. خلاصه به چیزی رحم نمی‌کردیم. خدا از سر تقصیراتمان بگذرد. این چیزها را تا حالا به کسی نگفته‌ام، چون درست نیست آدم گناهانش را بریزد روی دایره. به الواتی و عرق خوری زبانزد بودم. در خانواده‌ای قد کشیده بودم که همه مشروب خور بودند. من هم ناخواسته افتادم تو نخ پیک و می‌خوارگی. پدرم به شدت مخالف بود. خودش سر همین چیزها، بدبخت شده و زندگی‌اش را پای این لات‌بازیها باخته بود. می‌گفت: «ببینم به این نجسی لب بزنی، از خانه می‌اندازمت بیرون!» ‏در تهران و جلوی چشم پدر راحت نبودم، ولی توی یزد دست کسی به ما نمی‌رسید. با بچه‌ها الکل سفید ۹۶ درصد می‌خریدم و می‌زدیم بالا، ‎یا یکی ساقی می‌شد و از شهر خودش می‌آورد. ‏از خوش اقبالی‌ام بود که سال ۸۸ افتادم دانشگاه آزاد یزد. به گوشم خورد یک هیئت دانشجویی هست که همه باهم می‌روند عزاداری، ویرم گرفت به هوای شام خوردن بروم «هیئت علمدار». توی خوابگاه که بودیم، فقط می‌خواستیم برویم یک جا که غذایی بدهند تا شکم‌مان را سیر کنیم، ‏شامشان معمولی بود، ولی برای ما با ارزش بود؛ پنیر و هندوانه یا پنیر و خیار و الویه، بعضی وقت‌ها پول نداشتند، ممد حسین می‌رفت شیر و کیک می‌خرید. به هر قیمتی، یک خوردنی ردیف می‌کرد که کسی گرسنه بیرون نرود. بعضی وقت‌ها هم پول می‌رسید و سنگ تمام می‌گذاشتند. یک بار قارچ سوخاری با‏ مرغ، پخته بودند. مرغش خام بود، ولی خیلی مزه داد!‎ ‏من هم زیاد بچه هیئتی نبودم، راستش اصلا هیئتی نبودم. ائمه را درست‎ ‏نمی‌شناختم. پنداری حضرت فاطمه یکی است، حضرت زهرا هم یکی جداست. حضرت قاسم و حضرت رقیه‎ ‏نمی‌دانستم چه نسبتی با هم دارند. حتی نسبت حضرت زینب و حضرت‎ ‏فاطمه را هم ملتفت نبودم!‎ دفعه ‏اول که پا گذاشتم توی هیئت، یکی یکی من را چپاندند تنگ آغوش‌شان و‎ ‏ماچ بارانم کردند و حسابی تحویلم گرفتند. که چی؟! بیا بالای مجلس بنشین. ما‎ ‏را بردند جلو و کلی خوشامد گفتند. خیلی جالب بود برایم. آدم‌هایی که می‌دیدم،‎ ‏خیلی جذاب بودند به من می‌گفتند که ما تو را از خودمان می‌دانیم. من را به اسم‎ کوچک صدا می‌زدند. می‌گفتم: «بابا اینجا کجاست دیگه‎؟! چه جای باحالی!» ‏ممد حسین هم آمد و من را سفت چسباند توی بغلش. به قاعدۂ خودم فکر‎ ‏می‌کردم اهل بگیر و ببند باشد. از این بسیجی‌هایی که گیر می‌دهند به همه چیز. ‏خیلی لوطی و عشقی پرسید: «بچه کجایی؟» گفتم:‎ «جوادیه تهران‌پارس» ‏خودش بچه مینی سیتی بود. جفتمان بچۀ شرق تهران بودیم، گفت:‎ «بچه محل هم که هستیم.»‎ ‏می‌گفت: «اینجا هیئت دانشجوییه و خودمون اینجا رو می‌گردونیم.»‎ ‏رفتارشان را توی هیئت زیر نظر داشتم، یکسره باهم می‌پریدند و حسابی‎ ‏جفت و جور بودند. رفاقت‌شان رگ و ریشه داشت، ممد حسین و رفقایش آخر هیئت می‌ماندند و با بچه‌ها قاطی می‌شدند. می‌آمدند کفش‌ها را واکس می‌زدند. کار کوچکی بود، ولی به چشم من خیلی بزرگ می‌آمد. دغدغه داشتند ما با چه برمی‌گردیم. وسیله داریم یا نه، اینکه کسی پیاده از هیئت برنگردد، برایشان مهم بود. ممد حسین می‌گفت: «اینها ماشین ندارن، تک تک برسونیدشون!» ما را سوار ماشین یا موتور می‌کرد، می‌فرستاد. تا ما نمی‌رفتیم، خودش نمی‌رفت. به همه احترام می‌گذاشتند. بچه‌های غریبه و آشنا را از هم سوا نمی‌کردند. حتی آن بچه سوسول‌های مو فشن دانشگاه را هم تحویل می‌گرفتند. می‌گفتند که آنها هم از خودمان هستند. کار نداشتند طرف قاپ و تاس و ورق و عرق همراهش هست یا نه. پی بردم اینها از آن آدم‌هایی هستند که نسل‌شان در حال انقراض است، زیاد نمی‌چسبیدم بهشان، جلو نمی‌رفتم. خیلی نرم و دورادور می رفتم هیئت و می‌آمدمم، در عالم ‎ لاتی خودمان هم شاید از این رفاقتها بود، ولی توی هیئت‌ها چنین مایه گذاشتنی را ندیده بودم. توی هیئت‌های ما فقط دعوا می‌شد، آن هم بیشتر سر شام یا مسخره بازی. ⏯ادامه دارد... روایت رشادتهاے شهید محمدحسین‌محمدخانے ✍ به قلم محمد علی جعفری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
yek aye yek ghese 51.mp3
3.49M
🎧 گـوش کنیـد 🎭 نمایش جـذاب و شنیـدنی یــڪ آیــہ یــڪ قصــہ 🎙 باصدای: مریم نشیبا 🌀 قسمت پنجاه‌ویکم 📜سوره مبارکه عنکبوت آیه ۶۹ 🔹وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
༻⃘⃕࿇؛﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ 🔘 دل خیرخواه، رفتار مهربان: 🌺 پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): اِرْحَمْ مَنْ فِي اَلْأَرْضِ يَرْحَمْكَ مَنْ فِي اَلسَّمَاءِ. به اهل زمين رحم كن تا اهل آسمان بتو رحم كنند. ◾️ شرح حدیث: چه کنیم که در فهم مفهوم ترحم اشتباه نکنیم؟ «حضرت می‌فرمایند: به مردم رحم کنید تا خدا به شما رحم کند.» رحم به مردم به معنای این است که در دل نسبت آن‌ها خیرخواه باشید، در عمل هم نسبت به آن‌ها ترحم‌آمیز، مهربانانه و با رحمت برخورد کنید. ۱۳۹۲/۷/۱۸- رهبر انقلاب 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
مدایح_محمدی_در_شعر_فارسی_از_احمد.pdf
4.72M
📥 📔 مدایح محمدی در شعر فارسی 🖌 نویسنده: احمد احمدی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
کتاب_حقوق_جزای_اختصاصی_1_جرایم_علیه_اشخاص.pdf
19.46M
📥 📔 جرایم علیه اشخاص 🖌 نویسنده: حسین میر محمد صاقی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
کتاب_حقوق_جزای_اختصاصی3_جرائم_علیه.pdf
16.03M
📥 📔 جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی 🖌 نویسنده: حسین میر محمد صاقی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈