eitaa logo
کتاب یار
852 دنبال‌کننده
173 عکس
111 ویدیو
1.2هزار فایل
📡کانال کتاب یار 📚 معرفی کتب کاربردی 🔊ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی 🎧فایل صوتی کتب 📲کپی با ذکر منبع مجاز است 📣📣برای دریافت تبلیغ آماده ی خدمت رسانی هستیم... ☎️ارتباط با ما👇🏽 @Yamahdi18062
مشاهده در ایتا
دانلود
اصول عقاید حضرت آیت الله مصباح یزدی.pdf
2M
📥 📔 اصول آموزش عقاید 🖌 نویسنده: آیت الله مصباح یزدی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
تاریخ_تحولات_کیفری_کلیات_سیاست_کیفری.pdf
181.5K
📥 📔 تاریخ تحولات کیفری 🖌 نویسنده: استاد نجفی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
4_5847993982373595649.mp3
6.08M
●━━━━━━─────── ⇆ ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷    🎧 گـوش ڪنیــد ♬ 📼 حرف دل | خدمتکاری که اشک امام حسین علیه‌السلام را درآورد... مستدرك الوسائل ج‏7، ص 193. 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
📖 📙 خاطراتی از زندگی شهید سید حسین علم الهدی 🖌اثر محمد رضا بایرامی 📻 تهیه شده در ایران صدا 🎙 با صدای محمود رضا قدیریان 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 📗 کتاب "سه روایت از یک مرد" نوشته محمد رضا بایرامی شامل خاطرات و داستانهایی از دلاور خوزستان و حماسه ساز هویزه "شهید سید حسین علم الهدی" است. هم چنان که از اسم کتاب پیداست، سه نفر از کسانی که ارتباط مستقیمی با این شهید داشته اند، به روایت ایشان از دریچه نگاه خود پرداخته‌اند. روایت اول، روایت «روح الله معبر» شکنجه‌گر معروف ساواک در شهر اهواز می‌باشد که به مبارزات شهید علم الهدی در سال‌های قبل از انقلاب و تعقیب و گریزی که با ساواک داشته می‌پردازد. روایت دوم، روایت یکی از نزدیکترین یاران شهید علم الهدی که از حوالی سقوط رژیم ستم شاهی با ایشان بوده‌اند، می‌باشد. این روایت از ابتدای تحرکات مرزی عراق در سال ۵۹ آغاز و با شهادت سید حسین علم الهدی و اسارت این رزمنده، به پایان می‌رسد. روایت سوم، روایت کوتاهی از زبان یکی از ملازمان شهید علم الهدی با نام حسن است که در ابتدا به قاچاق در مرز کشور اشتغال داشته و سپس از چگونگی آشنایی با شهید و جذب او به تشکیلات سپاه هویزه می‌پردازد. شهید سید حسین علم الهدی (۱۳۳۸-۱۳۵۹ ش) در دوران قبل از انقلاب از مبارزین فعال علیه رژیم پهلوی بود و پس از انقلاب و در دوران جنگ تحمیلی هم به مبارزه بر علیه دشمن ادامه داد. شهید علم الهدی در ۱۶ دی ماه ۱۳۵۹ در منطقه هویزه به همراه ۶۰ تن از برادران پاسدار، در محاصره ۴۰ تانک دشمن قرار می‌گیرند. پس از ساعاتی مبارزه، بر اثر اتمام مهمات و تشنگی و گرسنگی یکی یکی به شهادت می‌رسند که آخرین آنها شهید حسین علم الهدی بود. او با آر.پی.جی خود ۳ تانک را منهدم کرده و سپس با فریاد «الله اکبر» در حالی که قرآن در دست داشت، در سن ۲۲ سالگی به فیض شهادت نایل آمد. شهید علم الهدی را از قرآنی كه در كنارش بود شناختند. قرآنی كه به وسیله امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه‌ای امضا شده بود. 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
Part01_سه روایت از یک مرد.mp3
15.87M
🎧 "سه روایت از زندگی شهید سید حسین علم الهدی" 1⃣ قسمت اول 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
کتاب صوتی سه روایت از یک مرد ✅ ادامه دارد... جمعه‌ها مجموعا " ۷ قسمت"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 | ذکر جهانی❣ 💛 این ذکر جهانی شد الحمدلله... 🎙 با اجرای گروه سرود نجم الثاقب تهران ●◉✿ ‌الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْـ؋ـَرَج ✿◉●•◦ 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
─इई─इई 📚 ईइ═ईइ═ ﷽ 🌐 🌀 ▶️ قسمت: بیست‌ودوم داستان ۶ اگر میان تمام رفقایش دقیق می‌شدی به یک نقطهٔ مشترک می‌رسیدی: «حب الحسين يجمعنا....» برای برنامه‌ای قرار شد، نشریه بزنیم. وقت نداشتیم، چیز جالبی از آب درنیامد. چند بار تشویقم کرد: «که خوشم اومد. توی همون وقت کم رسوندی.» می‌گشت و می‌گشت و دست می‌گذاشت روی خصوصیت مثبت آدمها. هربار از بدی یکی می‌گفتم او خوبی‌اش را مثال می‌زد. خوبی‌هایی که اصلاً به چشم امثال من نمی‌آمد. چندبار هم گفت: «از فلانی و فلانی برای کارها استفاده نکن. نمای خوبی ندارن!» سر جایش در مقام مشورت و مصلحت، حقیقت را کتمان نمی‌کرد. حتی به آنهایی که قبولشان هم نداشت، احترام می‌گذاشت، مخصوصاً روحانیون و علما و به همان نسبت به منتسبان امام حسین. بارها پیش آمد که نظر یکی را قبول نداشت و نقد می‌کرد؛ اما به احترامش کوتاه آمد و حتی آن نظر را اعمال کرد. یک بار بهش گفتم: «خسته نمیشی این قدر وقت می‌ذاری؟» گفت: «کار با عشق خستگی نداره!» تا می‌توانست افراد را توی کار شریک می‌کرد. برای هر جلسه روضه، به همه زنگ میزد. یکدفعه گفت: «امشب به صد نفر زنگ زدم. پیامک که جای خود.» از وقتی برنامه قطعی می‌شد، آرام و قرار نداشت تا آخر جلسه که همه را بدرقه کند. از تبلیغ چهره به چهره گرفته تا آماده کردن عدسی. تا جایی که می‌شد برای جلسه‌ها کتیبه و پرچم و سیاهی می‌زد؛ اما بعضی از روضه‌هایش فقط با یک بلندگو شروع می‌شد. گاهی هم بدون بلندگو. روضه‌هایش ساده بود؛ اما بی‌روح نبود. خلوت بود؛ اما بی‌رونق نبود. به دلیل اتفاقی، از جمع رفقا طرد شده بودم. اولین نفری بود که این قرق را شکست. با صراحت گفت: «ازت ناراحتم.» برای این کار بارها سرزنش شدم. تجربیات و دلسوزی‌ها و حمایتهای مداومش چراغی شد برای اینکه راه را گم نکنم. شرهانی بودیم. خادم آنجا تا فهمید از یزد آمده‌ایم، ذکر خیر محمد حسین را پیش کشید. فکر می‌کرد یزدی است. گفت که من از بچه‌های یزد خاطره خوبی دارم. خادمی داشتیم که از همه خوشروتر و مهربان‌تر بود. هرشب توی یادمان شرهانی روضه می‌گرفت. مفصل هم عزاداری می‌کرد. پشت لباسش نوشته بود: «منم گدای فاطمه!» به همه می‌گفت: «ان شاء الله شهید شی...!» روی کار برای شهدا تأکید داشت. می‌گفت: «کار برای شهدا جذبش بالاست.» دعای همیشگی‌اش در آخر جلسه‌ها به مانند حسرتی نمایان می‌شد: «خدایا! ما را به قافله خمینی و بسیجیانش برسان!» یک بار صبح زود بعد از نماز، با شماره‌ای ناشناس تماس گرفت. گفت: «حالت خوبه؟» گفتم: «حال خودت خوبه؟ این وقت صبح زنگ زدی، طوری شده؟» گفت: «دیشب خوابت رو دیدم. نگران شده بودم، مواظب خودت باش.» شاید همین علاقه و دلسوزی‌اش بود که نگذاشته هنوز چشم اطرافیانش خشک شود. پیام می‌داد یک جای خوب به یادت بودم. توی روضه‌ای گفت: «شما از مسیر شام خیلی چیزها رو نمیدونین. روضه سرما رو نمی‌فهمین که این کاروان نیمه شب برای استراحت جای گرم نداشتن. ما سرمای شبهای اونجا را درک کردیم.» برایش هر صحنه آنجا، یک گریز روضه شده بود. شب آخر فاطمیه بود. آخرهای سینه زنی رسید. با اصرار آمد جلو و میکروفون را گرفت. مثل اینکه روح دوباره‌ای به مجلس دمیده شود. هم روضه خواند، هم خاطره گفت. از نبات مجلس یک مشت برداشت گفت: «برای تبرک می‌برم.» گفتم: «خیلی خسته‌ای!» گفت: «مستقیم از تهران رسیدم، اومدم اینجا.» توی همان جلسه بود که خواند: سر که زد چوبه محمل دل ما خورد ترک / ریخت بر قلب و دل جمله عشاق نمک آن قدر داغ عظیم است که بر دل شده حک / سر زینب به سلامت سر نوکر به درک ⏯ادامه دارد... شهید محمدحسین‌محمدخانے ✍ به قلم محمد علی جعفری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ حکمت 7⃣2⃣: روش مقابله با بیماری‌ها 🌼وَ قَالَ (علیه السلام): إمْشِ بِدَائِكَ، مَا مَشَى بِك.     🌼 امام عليه السّلام (درباره خوددارى از بيماريها) فرموده است: درد خود را بسر ببر چندان كه او تو را راه مى‌برد (از پا نينداخته يعنى براى اندك بيمارى بسترى مشو). 🔻اشاره به این تا زمانى که بیمارى فشار شدید نیاورده بگذار بدنت بدون نیاز طبیبان و دارو آن را دفع کند. این مسئله شاید در آن روز که امام این را مى فرمود روشن نبود؛ اما امروز روشن است که بدن خود داراى نیروى دفاعى است و هرگاه بیمارى با استفاده از قدرت دفاعى بدن از بین برود هم زیان‌هاى دارو و درمان را ندارد و هم بدن را تقویت کرده و براى آینده بیمه مى‌کند. 🔻البته هرگاه نیروى دفاعى بدن عاجز بماند باید با استفاده از طبیب و دارو به کمک او شتافت تا بیمارى را دفع کند. 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
hkhmt_27_nhj_lblgh.mp3
2.01M
🎧 گوش کنید 📻 🔷 حکمت 7⃣2⃣ 🎙 استاد محمدی شاهرودی 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
hadis.pdf
39.15M
📥 📔 روانشناسی در نهج البلاغه 🖌 نویسنده: دکتر مسعود آذربایجانی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
2_5327832649228615690.pdf
24.92M
📥 📔 خطاهای ساختاری در اندیشه 🖌 نویسنده: دکتر علی نسیمی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
240 تست آ.د.م با پاسخ.pdf
568.9K
📥 📔 ۲۴۰ تست آیین دادرسی مدنی همراه با پاسخنامه 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
_url_XNPr.pdf
1.95M
📥 📔 یک پنجره خورشید 🖌 نویسنده: محمدهادی زاهدی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
کتاب راهنمای ویراستاری حسن ذوالفقاری.pdf
26.68M
📥 📔 راهنمای ویراستاری و درست نویسی 🖌 نویسنده: حسن ذوالفقاری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
استعداد شغلی.pdf
908.6K
📥 📔 سوالات هوش و استعداد تحصیلی آزمونهای استخدامی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 | مناجات شعبانیه❣ 💛 عظیم‌ترین عاشقانه‌ها در مناجات شعبانیه 🎙 استاد محمد شجاعی ●◉✿ ‌الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْـ؋ـَرَج ✿◉●•◦ 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 📖 📙 گدا 🖌نویسنده: نجیب محفوظ 📝 مترجم: محمد دهقانی 📋 انتشارات نیلوفر 🔰 درباره‌ کتاب: 🔸کتاب گدا، رمانی نوشته‌ی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات، نجیب محفوظ است، که اولین بار در سال ۱۹۶۵ چاپ شد. 🔹با این که این رمان در ظاهر نسبت به سایر آثار محفوظ، کمتر به مسائل سیاسی می‌پردازد، اما در اصل به بزرگترین مسئله‌ی سیاسی تاریخ یعنی «معنای زندگی» توجه دارد. عمَر، وکیلی موفق، ثروتمند و مورد احترام در قاهره است که با بحران روانیِ میانسالی مواجه شده است. استیصال و جست و جوی عمر برای یافتن معنا، او را از کار، خانواده و در نهایت دوستانش جدا می‌کند. او که در دهه‌ی ۱۹۳۰، جوانی آرمان گرا و طرفدار تغییرات سوسیالیستی بود، به نظر می‌رسد که اکنون از پوچی و بی‌معنایی بیش از هر چیز دیگری در هراس است. 🔸با پیشروی داستان، عمر با دو دوست قدیمی ملاقات می‌کند که یکی اکنون روزنامه نگاری موفق است و دیگری بیست سال از زندگی‌اش را در زندان گذرانده است. 🔹نجیب محفوظ در این رمان، سرنوشت شوم روشنفکران جهان سوم را روایت می‌کند. جوانان پرشور انقلابی که درگیر زندگی روزمره می‌شوند و سر به راه ارزش‌های بورژوازی می‌گذارند و در نهایت چیزی جز ناامیدی و تناقض برایشان باقی نمی‌ماند. 🌐لینک دانلود و خرید کتاب: 🔗https://www.iranketab.ir/book/921-the-beggar 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | فیلم معرفی کتاب 📙 ✍ نجیب محفوظ 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈