📜 شانزدهم صفر 📜
🔘 #بخش_دوم
🔰چشم گرداندم در زمین، زمین تاریک بود همچو شب، و مردمانِ تاریک و خموش، زمین را شهر به شهر، شهرها را کوچه به کوچه، کوچه ها را خانه به خانه، به جستجو، در پی نور می گشتند•••
⚫️زمین ظلمتکده بود، شهرها خلوت، خانه ها خالی•••
🔸و نور حسین در زمین می چرخید در پی طالبان نور🔸
•••هرکسی خواهان بود، هرکسی نور طلب می کرد•••
○نور روشنی بخش حسین، پُر فروغ اش می کرد•••
○شور و امیداش می بخشید•••
○زندگی را برای او معنا می کرد، حیات اش می بخشید•••
○زندگی را با طعم دِگری می فهمید•••
•••تا زمانی که نور طلب می کرد•••
🔹حُب حسین، راه حسین، نور حسین با او بود🔹
🔴در ظلمتکدۀ دنیا، در شهرهای خلوت و خانه های خالی•••
🔺نور حسین خانه ای گِلین را نشان می داد🔻
•••پُر امید، پُر نور، بی نظیر و بی همتا•••
🔶خانۀ پنج تن آل کسا، خانۀ اهل بیت مصطفی، خانۀ رُخصت دادۀ خدا🔶
💠"فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ اْلآصالِ"💠
🔰"در خانههایی که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود.در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش میکنند."🔰
✨اهل این خانه همه از نور بودند، نور علی نور بودند•••
♡مادر مهربانِ این خانه♡
🔰هم برای پدر مادر بود، هم برای شوهر، هم برای طفلان، هم برای اُمّت•••
🔹افسوس، افسوس و صد افسوس که قدرش نشناختند و زود از میان اُمّت رفت🔹
♡مادر مهربان، طالبان نور را نصرت می کرد•••
♡مادر مهربان، مادران را هم مادری می کرد•••
● ۴ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
📜 هفدهم صفر 📜
🔘 #بخش_دوم
•••جابر گریست•••
+ گفت:
"حبیب من، چرا جواب دوست را نمی دهی؟"
•••لحظه ای ساکت ماند•••
+ و سپس با خود گفت:
"این چه تمنّایی است جابر، حسین در خون خُفته و بین سر و بدنش جدایی افتاده."
🔷مویه کرد و به شدت گریست•••
🔸عطیّه در کنار جابر نشست و با هم، هم ناله شدند.🔸
•••سیلاب اشک بر صورت جابر بارید•••
+ گفت:
"گواهی می دهم که تو فرزند بهترین پیامبران و فرزند بزرگِ مومنینی،"
"تو فرزند سلالۀ هدایت و تقوا و پنجمینِ از اصحاب کسایی،"
"تو فرزند بزرگِ نقیبان و فرزند فاطمه سیدۀ بانوانی،"
"چرا چنین نباشد، دست سیدالمرسلین ترا غذا داده و در دامن پرهیزکاران پرورش یافته ای،"
"از پستان ایمان شیر خورده ای، پاک زیسته ای و پاک رفته ای،"
"و دلهای مومنین را در فراق خود اندوهگین کرده ای،"
"سلام و رضوان خدا بر تو باد، تو بر همان طریقه رفته ای که برادرت یحیی شهید شد."
"سلام بر شما ارواحی که در کنار حسین نزول کرده و آرمیده اید،"
"گواهی می دهم که شما نماز را بپا داشته و زکوه را ادا نموده اید،"
"به معروف امر، از منکر نهی، و با ملحدین و کفار جهاد کرده اید،"
"و تا هنگام مرگ خدا را عبادت کرده اید."
"به آن خدایی که پیامبر را به حق مبعوث کرد،"
"ما در آنچه شما شهدا در آن وارد شدید شریک هستیم!"
🔸عطیّه یکباره سر سوی او چرخاند و لحظه ای به جابر خیره ماند🔸
- گفت:
"جابر! این چه حرفی است؟ ما که کاری نکرده ایم! اینها شهید شده اند."
+ جابر گفت:
* "از حبیبم رسول خدا شنیدم که گفت:
《هر که گروهی را دوست داشته باشد با همانان محشور می شود، و هر که عمل جماعتی را دوست داشته باشد، در عمل آنان شریک خواهد بود!》"
● ۳ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
📜 هفدهم صفر 📜
🔘 #بخش_اول
🔰در کنار فرات دو تن را دیدم، یکی پیرمردی تکیده و نابینا با محاسنی سپید، دیگری جوانی رشید•••
🔹خواستم به نزدشان روم و با آنان هم سخن شوم🔹
~ ابتدا با خود گفتم:
"شاید از مخالفین باشند،"
🔹اما طاقت نیاوردم، عاقبت سوی شان رفتم🔹
•••هر دو را می شناختم•••
✔️پیرمرد، از اصحاب نبی بود و یار علی، در هجده غزوه همراه نبی بود و راوی سنت او، و در صفین در خدمت علی•••
✔️و مرد جوان، از اصحاب علی•••
🔺نام پیرمرد، جابر بن عبدالله انصاری، و مرد جوان عطیّۀ عوفی🔻
~ با خود گفتم:
"نزدیک نرو، دور بایست،"
"ببین که این تربیت یافتۀ آل نبی، در زیارتِ حسین چه می کند."
•••جابر تن به آب زد و غُسلی کرد•••
🔰و سپس مُحرِم شد، همچو حاجیان که به شوق طواف کعبه به مکه می روند، همیان گشود و خود را به بوی خوش معطر کرد، ذکر گویان به راه افتاد•••
🔺حمد کرد خدا را و ثنا گفت او را، تا به قبر سالار شهیدان رسید.🔻
•••لحظه ای ایستاد، نفسی تازه کرد•••
🔹نابینا بود، اما تو گویی می دانست قبر حسین در این نزدیکی است.🔹
+ به عطیّه گفت:
"دست مرا بگیر و بگذار روی قبر."
🔸عطیّه دستش را روی قبر گذاشت، جابر صیحه ای زد و از هوش رفت🔸
🔺عطیّه ترسید، دست و پایش را گم کرد🔻
•••آب مَشک را بر او پاشید•••
🔴جابر به هوش آمد•••
+ پیاپی گفت:
"یاحسین! یاحسین! یاحسین!"
○لحظه ای ساکت ماند○
•••سکوت بود و سکوت•••
•••صدایی نشنید•••
✔️ ادامه دارد • • •
● ۳ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
📜 هجدهم صفر 📜
🔘 #بخش_اول
🔰علقمه به صدای آرام و روان، به ترنم می خواند•••
•••باد از شاخسار نخل ها گذر می کرد•••
🔰و پرندگان به زیارت سالار شهیدان، فوج فوج به کربلا می آمدند•••
•••و منِ واله و شیدا، کربلا مأوایم شده بود•••
🔹گاه بر مزار حسین بودم، گاه بر مزار عباس، گاه بر مزار یاران.🔹
🔶و اکنون بر مزار باب الحوائج عباس بودم، همان عباس که تمام شهیدان در قیامت به منزلت او غبطه می خورند•••
🔹جسم عباس در خاک آرمیده بود، اما پرچم او همچنان برافراشته بود و در اهتزاز🔹
🔷تا در روزگار قحطی هر فریاد، هر جنبش، هر جوشش و هر کوشش، نام و ذکر دلیر مردی عباس، کالبد خَمود و نیمه جان آدمیان را حیاتی دوباره بخشد•••
🔸عباس، پُر تلاش بود و پُر خروش، در رفع نیاز نیازمندان🔸
🔰خدا که دستان او را گرفت، در اِزا دو بال به او هدیه داد، تا حد و مرزی برایش نماند، زمین و آسمان را در نوردد•••
•••عباس مجال نیافت که نیاز اهل خیام را به آب بر طرف کند•••
🔹خدا در عوض، برآوردن نیاز تمام اهل زمین را به او سپرد🔹
🔵تا بر زمین تشنۀ اهل نیاز ببارد و تشنه دلان را سیراب کند•••
🔷بر مزار عباس نشسته بودم و در اندیشۀ کارستان او، که صدای نوحه و گریه در کربلا پیچید•••
•••صدا آشنا بود، چشم تیز کردم و کربلا را کاویدم•••
🔻کاروانی سیه پوش نزدیک می شد🔺
🔸اشتران از حرکت باز نایستاده بودند هنوز🔸
•••زن و مرد، پیر و جوان بر زمین غلتیدند•••
- یکی گفت:
"یاحسین!"
+ دیگری گفت:
"عمویم عباس!"
~ آن یکی گفت:
"ای وای برادرم، محبوب دلم."
¤ آن کس دیگر گفت:
"غریب پدرم، مظلوم پدرم، عطشان پدرم."
✔️ ادامه دارد • • •
● ۲ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
📜 هجدهم صفر 📜
🔘 #بخش_دوم
🔰بازماندگان کاروان حسین، به لقاء حسین آمدند•••
🔹سید الساجدین بر مزار پدر نشست، دست بر تربت پدر سایید و گریست.🔹
* گفت:
"وای پدرم!"
"ای اباعبدالله، کاش بودی و می دیدی، که مرا با خِفت و خاری به اسیری بردند،"
"ای پدر جان، شامیان با کشتن تو چشمشان روشن شد،"
"ای پدر جان، با کشتن تو بنی امیه شاد شدند،"
"ای پدر جان، بعد تو غم و غصۀ ما طولانی است."
💠"إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ."💠
🔺لحظاتی گریست، و سپس قبر را بوسید🔻
•••نزد عباس آمد•••
🔷دست بر قبر کشید•••
* گفت:
"بعد تو خاک بر این دنیا، ای ماه بنی هاشم،"
"سلام ما بر تو ای عموی خوبم،"
"عموجان، نبودی که ببینی اهل حرم فریاد می کشیدند،"
"وای از بی کسی، وای از تنهایی، وای از عطش."
🔹صدای زینب یکباره در کربلا پیچید🔹
+ گفت:
"ای برادرم حسین، ای محبوب دل پیامبر خدا،"
"ای فرزند مکه و منا،"
"ای پسر فاطمه و علی مرتضی."
🔸فاطمه و سکینه و رباب، بر قبر حسین می گریستند🔸
🔰و من در میان این همه غم، این همه درد، این همه ظلم، این همه رنج، تار و پودم از هم می گسست. خورد می شدم، می شکستم•••
✔️ ادامه دارد • • •
● ۲ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
📜 هجدهم صفر 📜
🔘 #بخش_سوم
~ از خود پرسیدم:
"این همه ظلم و ستم، ریشه اش کجاست؟"
"این همه محنت و رنج، چرا پا گرفته است؟"
"این ماتم سرای اهل بیت، تاوان کدام بَد عهدی این اُمّت است؟"
"پشت کردن به غدیر؟"
"کناره گرفتن از وصیّ و وصیّت نبی؟"
"چرا باید اهل بیت نبی، آل کسا، در کمتر از نیم قرن همگی کشته شوند؟"
🔹از میان صدای ناله و گریه که در دشت کربلا حاکم بود🔹
+ گویی کسی نهیبم زد:
"این همه ظلم، این همه غم، این همه درد، این همه رنج، از ایوانِ مسقف بنی ساعده در مدینه زبانه کشیده است!"
🔹از خود بی خود شدم و به هر سو نظری افکندم🔹
• • • تا سرانجام • • •
° دریافتم که چرا روز عاشورا، اسب مولا تنها و بی سوار به خیمه گاه آمد•••
° دریافتم که چرا فاطمه با ذُرّیۀ او، همگی به شهادت از دنیا رفتند•••
• • • دریافتم • • •
° که چرا قائم آل محمّد مخفی است!•••
° که چرا مهدی ز ما رُخ پوشانده•••
° که چرا ظهور به تاخیر افتاده•••
° که چرا ساختن مُلک عظیم، معطل مانده•••
••• قصور از ماست! •••
• • • دریافتم • • •
° که چرا گردنکشانِ قداره بند، این بی ریشه های بی اصل و نسب،کفر و شرک و الحاد و نفاق، برتری دارند•••
° که چرا از سامری، این گوساله ساز یهود، فرقه ای جوشید و مسجد الاقصی، قبلۀ اول مسلمین را تسخیر کرد•••
° که چرا در حجاز، نوادگان ابوسُفیان سر برآورد و مسجدالحرام، کعبۀ مسلمین را اِشغال کرد•••
° که چرا هر روز، مردان و زنان و کودکان با کینۀ خصم بخون می غلتند•••
° که چرا یازده امام، یازده هادی، یازده نور، یازده کشتی نجات، همگی به تیغ جُور و به زهر کین رفتند•••
•••چون جنبشی نبود، جوششی نبود، کوششی نبود، پایداری بر عهد و پیمانی نبود•••
✔️ ادامه دارد • • •
● ۲ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
📜 هجدهم صفر 📜
🔘 #بخش_چهارم
🔶و اکنون از ذریّۀ زهرا، تنها یک نفر باقی مانده بود•••
♡ مهدی! ♡
🔺مظلوم و تنها و بی کس و غریب، همچون حسین!🔻
🔹مگر نه آنکه خون حسین فرقان حق و باطل است؟🔹
🔹مگر نه آنکه نور حسین هادی است؟🔹
○چرا از خون حسین، از نور حسین بهره نمی بریم؟
○چرا کشتی نجات حسین را تنها به نظاره نشسته ایم و به ریسمان او چنگ نمی زنیم؟
○چرا بجای آنکه به انتظار قائم آل محمّد، مهدی فاطمه، آماده و پا در رکاب بایستیم، به انتظار نشسته ایم!؟
•••که شاید، این جمعه بیاید، شاید!•••
🔺ما قصور کرده ایم! ما مقصریم!🔻
🔺خطا کرده ایم، کوتاهی کرده ایم!🔻
🔹ما مردمان منتظر، چرا مردمان حضور نیستیم؟🔹
🔰کوفیان منتظر، به انتظار مولا بودند، اما این مردمان در انتظار، این محبین بی معرفت، مرد همراهی و حضور نبودند•••
•••اکنون حالِ ما چگونه است؟!•••
🔺ما نیز همچو اهل مدینه و مکه و کوفه و بصره و شام، در فراق مهدی، در حُب حسین، در انتظار ظهور، فقط لاف می زنیم؟!🔻
¤ با خود در گفت و شنود بودم، که کربلا فریاد زد:
"رمز ورود به کاروان حسین فاطمه،"
"راز حضور و همراهی کاروان حسین،"
"راه نصرت منتقم خون حسین،"
"تنها یک جمله است؛"
💠"مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَاِنَّنِی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالى!"💠
🔰"آنانی که خون قلب خویش را پیوسته در راه ما می بخشند و خود را آماده لقاءالله کرده اند، آماده باشند که سپیده دمان کوچ میکنم.انشاءالله!"🔰
● ۲ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
📜 اربعین 📜
🔘 #بخش_سوم
•••
🔰جبهۀ حق در نور حسین سر پا شده است•••
🔰جبهۀ باطل، کفر و شرک و الحاد و نفاق، پیروان شیطان•••
•••جبهۀ رو به اضمحلال، همه با هم متحد شدند•••
🔸نَفَس نوادگان سامری به شمارش رسیده است🔸
🔰بازماندگان ابوسُفیان، سردمداران نفاق، امام کُشان هر عصر و هر زمان، بار دیگر زیر ایوان مسقفی در مدینه جمع شدند•••
❌خلیفه پشت خلیفه عَلَم کردند، تا ولایت را مغلوب کنند×××
❌کفر و شرک و الحاد و نفاق، پشت هم رجز می خوانند همگی جمع شدند، همه با هم فوت کردند تا نور حسین را خاموش کنند×××
💠"یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ"💠
🔰"میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا کامل کننده نور خویش است"🔰
🔴هر چه تلاش کردند حاصلی نداشت•••
🔹مردمان در نور حسین احیاء شده اند🔹
🔷سید دیگری از نسل حسین، زادۀ بیشۀ فلات، یارِ خَلفِ سید جلیل القدر، طومار کفر و شرک و الحاد و نفاق را در هم تنیده است•••
🔺شیر خُفتۀ بیشۀ فلات را بیدار کرده است، شیر پی هم می غُرد، جبهۀ باطل می لرزد.🔻
🔰کفر و شرک و الحاد و نفاق، فرقۀ سامری و بازماندگان بوُسفیان، جان خود را در خطر دیدند، شب و روز در تب و تاب بقا هستند•••
💠"کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَهٌ"
🔰"گویی گورخرانی رمیدهاند"🔰
💠"فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَهٍ"💠
🔰"که از (مقابل) شیری فرار کردهاند!"🔰
✔️ ادامه دارد • • •
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
📜 اربعین 📜
🔘 #بخش_دوم
•••
○محبین و پاک طینتانِ دوستدار حق•••
⚫️رنگ و طرح و نقش را در دریای نور، از خود پاک کرده، تن و جان در دریای بیکران نور، شستشو داده و سوی حسین می آیند•••
🔹همه بی ادعا و بی ریا، همه بی رنگ می آیند🔹
🔺رنگ و طرح و نقشِ ناجور، دِگر جایی ندارد•••
🔺دین و مذهب و قوم و نژاد و رنگ پوست، دِگر معنایی ندارد•••
🔹همه گویی یک پیکراند، آمیخته با نور حسین🔹
🔵همه در برابر چشم خدا، و خدا ناظر است، و خدا از کار خلیفهالله بر زمین، به خود بالید و به ملائک نازید•••
* گفت:
"ای ملائک من در آسمانها و زمین،"
"جبرییل و میکاییل و اسرافیل و عزراییل،"
"ای جنیان روی زمین،"
"فهمیدید که سجده بر آدم حاصلش چه بود؟"
"فهمیدید که چرا حسین در عاشور کربلا، به شما رُخصتِ نصرت نداد؟"
"فهمیدید که چرا انبیاء، هر که بر کربلا گذر می کرد، در کار حسین می ماند؟"
"فهمیدید که چرا هر که را خِیر او خواهم، مِهر و حُب حسین در دلش اندازم؟"
"فهمیدید که چرا کربلا را، قبل از کعبه حَرم امن قرارش دادم؟"
"حسین خلیفه من است، احیاگر دین محمّد است، قافله سالار اُمّت است."
•••در محشر کُبرای کربلا•••
🔹حسین، این امامِ یگانۀ هر عصر و هر زمان، در برابر چشم خدا، همه را سوی خود می خواند•••
•••تا این مردمان بی رنگ را، این بوم های آمادۀ رنگ را•••
⚫️صفت پشت صفت بر آنان نقش کند، به اوصاف خود آراسته کند،صبر و شجاعت و غیرت و حلم، رقّت و قناعت و مُروّت و وفا به عهد، ایثار و سخاوت و رشادت و وقار و تقوی•••
✔️ ادامه دارد • • •
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
📜 اربعین 📜
#بخش_اول
🔰صبح روییده است، صبحی پُر امید، به عرش آسمان رخشنده تر خورشید می تابد•••
🔰نسیم صبحگاه بر شاخسار نخلستان می وزد، و پرندگان از فراز نخل های فرات به پرواز می آیند•••
•••علقمه پُر آب شده است و آب آن جاری•••
🔹و ملائک گِرداگِرد حَرم به پیشواز، بال گشوده و به صف شده اند🔹
🔸از اقیانوس ژرف محمّد، رحمت العالمین، از بلندای هفت آسمان، رحمت گسترده اش همچو باران می بارد بر زمین🔸
🔹علی امیرالمومنین، صراط را بر پهنۀ آسمان حَک کرده است، راه را روشن کرده است،جای جای زمین و هفت آسمان را ولایت می کند.🔹
🔸مادر مهربان از فراز هفت آسمان، نصرت اش را بر زمین گسترده است،🔸
•••نصرتِ فاطمه شامل و کامل است، زمین و زمان را در بر گرفته است•••
🔵محشری در کربلا برپا شده است، دشت کربلا نور باران است، کربلا نه، تمام پهنۀ زمین پُر نور است•••
🔺چون که خلیفۀ الله، احیاگر دین رسول الله، قافله سالار ما رُخ نموده است🔻
•••قافله سالار آمده است تا اُمّت رسول را احیاء کند•••
🔹از هرطرف، از هر جهت، از هر مسیر که به کربلا آیی غوطه ور در نور می آیی، از سرتاسر زمین، دریای بیکران نور سوی کربلا در جریان است،🔹
⚫️اربعین است، اربعین حسین،⚫️
🔹قافله سالار ما بار دِگر رُخ نموده است.🔹
○ مردمان، پیر و جوان، زن و مرد•••
○ از هر قوم و هر نژاد•••
○از هر بِلاد کوچک و بزرگ. دور و نزدیک•••
○شیعه و سُنی و مسیحی و پیروان یحیی•••
✔️ ادامه دارد • • •
#روایت_کاروان_عشق
#مجتبی_فرآورده
#روزشمار_محرم
📜 اربعین 📜
🔘 #بخش_هشتم
•••
"پس به چهره هایی که آفتاب آنها را تغییر داده،"
"و گونه هایی که بر قبر اباعبدالله نهاده شده رحمت فرما،"
"بر چشمانی که در سوگ ما گریانند،"
"و دل هایی که برای ما پریشان شده و سوخته اند مهربانی کن،"
"و به فریادهایی که در راه ما بوده است رحمت عطا فرما."
"خدایا! من آن جان ها و تن ها را به تو می سپارم،"
"تا این که در روز تشنگی در کنار حوض کوثر آنان را به ما برسانی!"
🔸دعای این امام پُر مِهر و مهربان، تن و جانم را جَلا بخشید، روانم را به وجد آورد🔸
🔹سر به سجده و پیشانی بر تربت کربلا می سایم، در راز و نیاز با خدا🔹
~ در سجده به خاک کربلا، می گویم:
💠"اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ،"
🔰"خدایا سپاس تو را سپاس شکرگزاران،"🔰
💠"لَکَ عَلَى مُصَابِهِمْ،"💠
🔰"برای مصیبتزدگى آنان،"🔰
💠"الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیَّتِی،"💠
🔰"خداى را سپاس بر بزرگى عزایم،"🔰
💠"اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَهَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ،"💠
🔰"خدایا شفاعت حسین را در روز ورود نصیبم کن،"🔰
💠"وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ،"💠
🔰"و ثابت بدار قدم صدق مرا نزد خود به همراه حسین و یاران حسین،🔰
💠"الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ علیه السلام."💠
🔰"آنان که جانشان را در دفاع از حسین بخشیدند."🔰
🔷کربلا، برای همیشه با تو می مانم•••
🔹می مانم برای لقاء با حسین•••
🔹می مانم تا زمانی که یگانۀ دوران حسین بن علی باز گردد!•••
💠"اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ"💠
🔰"گواهى دهم که من به شما ایمان دارم، و به بازگشت شما یقین دارم."🔰
• • • و پایان روایت • • •
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
📜 اربعین 📜
🔘 #بخش_هفتم
•••
* به خدای خود عرضه داشت:
"خدایا! ای آنکه کرامت خاص خود را به ما عطا کردی،"
"ای که ما را حاملان رسالت خویش، و وارث پیامبران، و آخرین اُمّت قرار دادی،"
"ای که ما را برای وصیّت پیامبر برگزیدی، و شفاعت را به ما وعده دادی،"
"ای که علم گذشتگان و آیندگان را به ما عطا کردی، و دل های مردم را به سوی ما سوق دادی."
"خدایا! مرا و برادرانم را، و زائران قبر حسین بن علی را بیامرز."
"کسانی که اموال خود را صرف کرده، و بدنهایشان را برای رسیدن به بِرّ و نیکی ما به زحمت می اندازند،"
"اینان به صلۀ ما که نزد تواست امید دارند، و می خواهند پیامبرت محمّد را شادمان کنند،"
"دستور او را اطاعت کرده و دشمنان ما را خشمگین کنند،"
"و همه این اعمال را برای خشنودی تو انجام می دهند."
"پس به جای ما، آنان را خشنودی عنایت فرما و شب و روز حافظ آنان باش،"
"بر خانواده و فرزندانشان که از پشت و سر خویش رها کرده اند، به نیکی، کرامت عطا فرما،"
"و از شرّ هر ستمگر و شرّ شیاطین جن و انس آنان را نگهدار."
"به آنان در دوری از وطن بهترین چیزی را که آرزو کرده اند عطا فرما،"
"و آنچه را به خاطر آن، ما را به فرزندان و خویشان و خانواده شان ترجیح داده اند به آنان ببخشای،"
"و بهشت را نصیب آنان فرما."
"خداوندا! دشمنان ما به دلیل خروج ایشان به سوی ما، آنان را سرزنش کردند،"
"ولی این اهانت آنان را از حرکت به سوی ما باز نداشته، و بدین وسیله با مخالفان ما مخالفت کردند،"
✔️ ادامه دارد • • •
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده