#بابل_شناسی
✍به قلم محقق و پژوهشگر بابلی: #حامد_ابراهیم_زاده_بازگیر
#برگی_از_تاریخ_بارفروش (۴)
#آخوند_ملامحمدرضا و #آخوند_ملامحمدکاظم پدر و پسری اهل #بارفروش که در عصر #قاجاریه می زیستند آنها دفترچه ای از خود به یادگار گذاشتند که در آن برخی از وقایع #تاریخی، #سیاسی، #اجتماعی، #فرهنگی و #اقتصادی عصر قاجاریه را به ثبت رساندند. دفترچه فوق الذکر که در اختیار یکی از نوادگان آنان بود توسط راقم این سطور به صورت کتابی تحت عنوان #تاریخ_نامه_بارفروش به چاپ رسیده تا در اختیار دوستداران تاریخ بابل قرار گیرد.
🔻تاریخ وفات رضوان مکان خلد آشیان #آقا_محمد_علی پسر جنت مکان حجه الاسلا[اشرفی] عطرالله مرقدهما در یوم شنبه هیجدهم شهر ذیحجه الحرام ۱۳۲۴ یونت ئیل به جهت تیریک #یوم_غدیر که خدمت ایشان برسم دم در خانه ایشان که رسیدم از اندرون خبر آوردند پسر آقا ضعف کرد کسی نمی رود جناب آقای آقا #سید_صادق را خواستند تشریف آورد طبیب ها را هم جمع کردند.((چون قضا آید طبیب ابله شود)) داعی حق را اجابت نمود این دار فانی را وداع نمود به عالم بقا بعد از گذشت دو ساعت از طلوع آفتاب یوم مزبور رحلت نمود. خداوند به حق ائمه معصومین علیهم السلام او را در جوار رحمت بدارد و با ائمه معصومین علیهم السلام محشور نماید تاریخ یوم غدیر ۱۳۲۴ یونت ئیل.
🔻مجدداً محض تاریخ عرض می شود که از شب عید غدیر تا عصر یوم دوشنبه که مجلس ترحیم مرحوم ملّامحمّدعلی را در #مسجد_جامع گذاشتند به نوعی #باران بود که اغلب از محلات را آب گرفت با این شدت باران، تمام مسجدجامع را فرش کرده بودند جزوه گذاشتند بطور[ی] خلق به مجلس فاتحه می آمدند که دوره جا نمی داد توی مجلس می نشستند خلاصه هر صفّه سه چهار نفر قاری قرآن بودند همان طور خدمه قهوه و قلیان می دادند شب سه شنبه هوا خوب شد روز سه شنبه که روز چهارم بود و ختم مجلس بود تمام #علمایان شهر تشریف داشتند الّا جناب آقای #علامه و آقای #سیف_الاسلام نبودند بنای دسته روی شده اول اطفال معلم خانه سعید حضور آمدند بعد از ذکر صلوات هر یک آیه قرانی می خواندند رفتند پشت سر #ملاحسن_جان_تعزیه_خوان ذکر مصیبتی نمود پازواری[ها] به امر حضرت والا #اعظام_السلطنه آمدند سنگ زدند، بعد دسته [محله] #شاه_زنگی، بعد دسته #درب_شهداء، بعد #بیسرتکیه، بعد #زرگرمحله، بعد #طوقداربن، بعد طائفه #دراویش اجماعاً، ثم بعد ذلک بچه خوانها، ثم بعد ذالک روضه خوان، بعد #رودگرمحله، بعد ظهر شد در همان مجلس جناب آقای آقا #شیخ_کبیر را به امامت مسجد[جامع] بردند مشغول به نماز شد. مادّه تاریخ که #عسگر_آقا متخلص به #قاجاری در چهار شهر صفر گفته[است]. گوهر پاک حجه الاسلام/ دید دنیا عجوزِ زشت بود/ گفت تا کی به دهر باید ماند/ عاقبت مرگ سرنوشت بود/ آدمی را به روزگار آخر/ جسم برخاک، سر به خشت بود/ ماه ذیحجه رفت از دنیا/ نزد باب نکو سرشت بود/ سال تاریخ گفت قاجاری/ با پدر شادمان بهشت بود.
🔻تاریخ ۱۳ ذی الحجه الحرام [۱۳۳۵] #ناصرعلیخان پسر حضرت اشرف آقای #ظهیرالدوله[= حکمران مازندران] رفته بود #ساری بعد از ورود توی دیوان، میان او و #ضرغام_السلطان_سوادکوهی گفتگو می شود در توی همان دیوان ضرغام دو سه تیر به ناصر علیخان می زند فوراً مقتول شد. ضرغام فرار کرده رفت خانه #محمدعلی نام فراش، توی صندوق خود را قایم می کند. #رییس_قشون با چند[سرباز] به سراغ ضرغام رفته همان صندوق را نشانه کردند چند تیر زدند هنوز زنده بود پایش را طناب کرده آوردند #سبزه_میدان[ساری] از سنگ و کلوخ آنقدر به ضرغام زدند او هم رفت آنجایی که خیال داشت.
چهارشنبه، ١٩ تیر ۹۸.
@khabarbabol